۱۳۸۶ تیر ۲۳, شنبه

پيشكسوتان اسلك

اسلك نام شتابگر خطي دانشگاه استنفورد است. من سه سال از دوره پنج ساله دكترايم را در بخش تئوري اين موسسه گذراندم.مي خواهم اندكي درباره نقش ومنزلت پيشكسوتان در اين موسسه سخن بگويم. اسلك جمعا پنج نوبليست دارد. يكي شيمي دان است ونوبلش را به خاطر مطالعه ساختار مو لكلولي دي -ان-اي با استفاده از تابش سينكروتروني ساطع شده از شتابگر به دست آورده. چهار نفر ديگر فيزيكدان هستند. همچنين اسلك فيزيكدانان برجسته ديگري ( دردو قدمي نوبل) دارد كه اكنون از كار بازنشسته هستندوعملا مقاله اي نمي نويسند. اما با اين حال به عنوان فيزيكدان
emeritus
هنوز در اسلك دفتر كار دارند. مرتب به اسلك سر مي زنند در تصميم گيري هاي مهم مورد مشورت قرار مي گيرندو در لابي كردن ها نقشي موثر ايفا مي كنند

همچنين در اسلك عده ديگري از پيشكسوتان هستند كه هيچگاه فيزيك پيشه درجه يك در امر توليد مقاله نبوده اند اما در پايه گذاري موسسه و اداره آن نقش اساسي داشته اند. اين گونه افراد را اصطلاحا

visionary
مي گويند . اجر وقرب آنها در جامعه فيزيك ودر بين فيزيك پيشگان كم از نوبليست ها نيست.به طور مثال نام سالن اجتماعات اصلي اسلك را سالن "پانفسكي" گذاشته اند. (پا نفسكي موسس اسلك و

visionary
عمده آن بود.) آري اين عده با اين كه مقاله اي تو ليد نمي كردند بين همه مورد احترام بودند




ما در ايران در بين پيشكسوتان فيزيك پيشه برجسته در دو قدمي نوبل نداريم! اما داريم كساني كه اگر به ايران باز نمي گشتند جزو همان دو قدمي نوبل ها بودند
شايد هم خود نوبليست ها

آري حتما اين چنين مي شد در دوران دانشجويي به هيچوجه از برترين فيزيك پيشگان امروز كم نداشتند! اينان به ايران بازگشتند و شدند
visionary
هاي جامعه فيزيك ايران.درست است كه از طرحي كه آنها در انداخته اند نوبلي بيرون نيامده. اما در نظر داشته باشيد كه پيشكسوتان ما از صفر شروع كردند. در دهه شصت شرايطشان از صفر هم پايين تر رفت! نمي دانم چراكسي درباره آن چه كه بر اين نسل در آن سالها گذشت چيزي نمي نويسد. مشكلات فعلي ما كه دايم به خاطرشان شكايت مي كنيم (و كاملا هم حق داريم كه خواهان رفع اين مشكلات باشيم) در مقابل آنچه كه بر آنها گذشت شوخي اي بيش نيستند. باوجود اين همه مشكل محيطي به وجود آوردند كه مي توان در آن كار تحقيقي كرد. ادعا نمي كنم هيچگونه اشتباهي نكرده اند. نمي گويم رفتارشان بي نقص است . اصولا بشر جايز الخطاست مستقل از اين كه در ايران زندگي كند يا در آمريكا و در جاي ديگر.
اما اگر در بزرگي و ارزش آنچه كه اين پيشكسوتان در ايران انجام داده اند شك داريد
حتما اوصا ف دانشگاه هاي كشورهاي خاورميانه كه از قضا بعضا امكانات مادي بسيار بيشتر از ما دارند بشنويد تا ارزش كار پيشكسوتان خود را دريابيد .

۳ نظر:

ناشناس گفت...

حرف شما متین. اما چرا کسی شروع نمیکند قصه ی آنچه بر آنها گذشت را بگوید. خودشان هم که ساکت اند. شما ها شروع کنید به گفتن. برای من نوعی دانشجوی جوجوی اول راه، دانستن این حکایت و تاریخ، خیلی مهم و ضروری باید باشد. منتظر میمانیم!

ناشناس گفت...

حرف شما متین. اما چرا کسی شروع نمیکند قصه ی آنچه بر آنها گذشت را بگوید. خودشان هم که ساکت اند. شما ها شروع کنید به گفتن. برای من نوعی دانشجوی جوجوی اول راه، دانستن این حکایت و تاریخ، خیلی مهم و ضروری باید باشد. منتظر میمانیم!

منجوق گفت...

تاريخ نويسي يك كار بسيارسخت تخصصي است .مخصوصا در اين مورد كه ممكن است حيثيت خيلي ها كه در جو ملتهب انقلاب يك سري زياده روي كردند اما بعد عبرت گرفتند و خود منشا كارهاي نيكو گشتند زير سوال رود. ما قطعا نمي خواهيم شخصيت اين افراد را تخريب كنيم. از طرف ديگر هستند كساني كه هنوز هم مي خواهنداز حوادث آن دوران سوء استفاده هاي سياسي-جناحي كنند و رقيب را از پا در آورند. چنين كار خطيري از دست امثال من بر نمي آيد. يك تاريخ نويس حرفه اي مي خواهد. اما بد نيست از پيشكسوتان خواهش كنيم خاطرات خود را به رشته تحرير در آورند و منتشر كنند.