۱۳۸۶ تیر ۲۶, سه‌شنبه

سلام بر شريف

من از سال هفتاد و سه تا هفتاد و هفت در دانشكده فيزيك دانشگاه شريف دانشجوي كا رشناسي بودم ودر سال تحصيلي 78-79هم در همين دانشكده دوره كارشناسي ارشد را گذراندم. از دوره كارشناسي ارشد زياد راضي نيستم. البته علت عمده اين است كه خيلي در اين دوره به من فشار آمد . اولابه خاطر اين كه دوره دو ساله را در عرض يك سال تمام كردم و ثانيا به خاطر اين كه موضوع تزم را موضوع نسبتا مشكلي برداشته بودم. به علاوه در آن زمان هيچ كس در ايران در آن زمينه تخصصي نداشت كه بتواند به من كمكي بكند.


اما دوره كارشناسي از جنس ديگري بود. اگر زمان به عقب بر گردد و من مختار باشم براي تحصيل در دوره كارشناسي بين شريف و يكي از دانشگاه هاي معروف اروپا ويا آمريكا يكي را انتخاب كنم من بدون شك شريف را انتخاب خواهم كرد. اين انتخاب از روي حس وطن دوستي نيست. علت اين است كه به نظر من آموزش مقطع كارشناسي در شريف بهترين است. درست است كه در دانشگاه هاي بنام دنيا فيزيكپيشگان درجه يكي كه در كار تحقيقي سر آمد هستند زيادند اما اين گونه افراد معمولا كلاس درسشان را سرسري مي گيرند. درس دادنشان را ديده ام! سر كلاس تمام حواسشان به دنبال مقاله اي است كه دارند مي نويسند. وضع كلاس هاي استادان حل تمرين كه شش دانگ حواسشان پي به دست آوردن موقعيت شغلي مناسب براي چند سال بعد است از اين هم اسفناك تر است. از وقت گذاشتن براي كلاس اعتباري براي به دست آوردن موقعيت شغلي مناسب به دست نمي آورند ودر نتيجه وقتي هم براي كلاس نمي گذارند. البته در اين دانشگاه ها هم استاداني هستند كه از تدريس لذت مي برند و به خاطر علاقه شخصي شان وقت زيادي براي اين كار مي گذارند اما جو غالب همان است كه گفتم. در مجموع در دانشگاه شريف امكان خوب آموختن درس هاي دوره كارشناسي بيشتر است. درست است كه بعضي استادان شريف هم كار تدريسشان را سرسري مي گيرند اما در اين موارد معمولا تلاش هاي استاد حل تمرين جبران مي كند. اگر هر دو اهل سمبل كاري باشند (كه خيلي خيلي به ندرت اتفاق مي افتد) باز هم دانشجويي كه دغدغه آموختن(به جاي دغدغه ايراد گرفتن وبهانه آوردن) داشته باشد مي تواند به سال بالاتري ها مراجعه كند و جواب سئوالش را بگيرد. فرهنگ شريف طوري است ----يا حداقل آن موقع طوري بود
كه سال بالا تري ها از وقتشان در اين گونه موارد دريغ نمي كردند.


در اسلك كه بودم تسلط من به مفاهيمي كه در دوره كارشناسي تدريس مي شود به طرز محسوس بالاتر از همدوره هايم كه از دانشگاه هاي بنام آمريكا مثل ام-آي-تي استنفورد وغيره
ليسانس گرفته بودند بود. همين نظر استادان را جلب مي كرد و نقطه قوت من محسوب مي شد و باعث مي شد ساير ضعف هايم تحت الشعاع قرار بگيرد. من اين تسلط را مديون استادان شريف و جوي كه به وجود آورده بودند هستم

۳ نظر:

ناشناس گفت...

شما مطمئنید که تو شریف درس خوندید؟ این توصیفات شما به تنها جایی که شبیه نیست شریف است!

منجوق گفت...

من كاملا مطمئن هستم كه شريف درس خواندم هر چند همان موقع هم دوستاني كه سر كلاس ها حاضر نمي شدند با من هم عقيده نبودند. خوب هر كسي حق دارد هر عقيده اي داشته باشد

ناشناس گفت...

و ضعف‌ها چه بودند؟ کم‌بودهای تحصیل در ایران برای‌تان چه بود؟

من هم پدیده‌ی مشابه‌ای را این‌جا حس می‌کنم: وزن ارزش درس‌دادن کم‌تر است و استادها وقت کم‌تری برای‌اش می‌گذارند. طبیعی است که کیفیت (از بعضی لحاظ) قابل مقایسه با کس‌ای که کمِ کم پنج شش بار (نگوییم بیست سی بار!) یک موضوع را درس داده فرق کند.