۱۳۸۶ تیر ۳۱, یکشنبه

نظر اديسون درباره مايكل

من اينجا خواستم از همكلاسي قديمي ام يادي كرده باشم اما ظاهرا باعث شدم مايكل به انواع و اقسام القاب منسوب به خر ملقب شود.
حال كه سخن از تفاوت هاو تشابهات فرهنگي است بد نيست ياد آور شوم كه در مدارس آمريكا هم توهين كردن به افرادي مثل مايكل رواج دارد آنها را

nerd يا nerdy
مي خوانند و مسخره مي كنند ولي بين بزرگان علم و فن آوري آمريكا (يعني همان ها كه آمريكا را به اين درجه از پيشرفت رسانده اند) اوضاع طور ديگري است. من كوچكتر از آنم كه نظري بدهم. چند جمله معروف اديسون را نقل مي كنم:


"Genius is one per cent inspiration and ninety-nine per cent perspiration. Accordingly, a 'genius' is often merely a talented person who has done all of his or her homework."

با توجه به اين كه اديسون يك قرن پيش مي زيسته قابل تامل است كه )
her
را اضافه كرده

"Personally, I enjoy working about 18 hours a day. Besides the short catnaps I take each day, I average about four to five hours of sleep per night. "

۲ نظر:

ناشناس گفت...

حالا مي خوام يك اتفاق واقعي رو راجب اديسون تعريف كنم- شايد شما شنيده باشيد كه در اون سالها يه جوان لهستاني (البته به گمانم) به چند دلار ته جيبش و يك توصينه نامه از استادش ميره پيشه اديسون- استاد راهنما تو توصيه نامش نوشته بوده من دو نفر ميشناسم كه الكترو مغناطيس رو خيلي خوب بلدن يكي اديسون و ديگري حامل اين نامه- بعد اينكه اديسون طرف رو ورانداز ميكنه بر اينكه يه جوري از سرش باز كنه يه مسئله سخت بهش ميده تا طرف روش كم شه بره دنبال كارش- ولي همين پسره در مدت كوتاهي اين مسئله رو حل ميكنه و هم كاري اونا شروع ميشه – ولي بعد يه مدت با هم اختلاف شديد پيدا مي كنن و از هم جدا ميشن – مردم اوتا رو اين طوري تصور ميكردن كه اگه يه سوزن تو كاه دون گم شده باشه اديسون تك تك دونه هاي كاه رو برسي ميكنه تا سوزن رو پيدا كنه اما اون جونه با يه آهن ربا تو كاه ها ميكرده و خود به خود سوزن پيدا ميكنه- بگزريم اختلاف به قدري بالا ميگيره كار به دعوا و تبليغات عليه هم ميرسه و چون اديسون خيلي با نفوذ ترو پول دار تر از جونه بوده بعد اينكه حامي مالي اون جونه (رئيس همين شركت وسينگ هاوس) سرش كلاه ميزاره تو فقر و فلاكت ميميره


اون پسره همين تسلا خودمونه!!!!!!!!

منجوق گفت...

ممنون از داستاني كه تعريف كرديد. از اين داستان من سه نتيجه گرفتم كه قبلا نمي دانستم


يك-اديسون آدم بد جنس ونامردي بوده. دو-اديسون آدم خنگي بوده سه-تسلا آدم تيزهوشي بوده كه مظلوم واقع شده


شما به من بگيد از كداميك از اين اطلاعات من مي توانم استفاده كنم تا در زندگي آدم موفق تر ي باشم.اين نتيجه گيري ها چگونه مي تواند به ساختن يك جامعه فيزيك پيشرفته در ايران كمك كند؟


اگر من از اديسون نقل كردم به اين علت نبود كه فكر مي كردم او يك نابغه است و يا يك فرشته عاري از هر گونه گناه. به اين علت از او نقل كردم كه ديدم اين دو سخن او شعار خيلي ها در جامعه فيزيك آمريكا شده. بر سر در كتابخانه اسلك آن را نوشته اند. به عبارت ديگر جمله(كلمه) قصاري است كه در ساختن فرهنگ مملكتي كه خيلي از هموطنان ما روياي مهاجرت به آن را دارند نقش قابل توجهي ايفا كرده.


در ضمن همان طور كه به آتش هم گفتم نكته اصلي داستان من دعوت به پركاري نيست.
من خودم بيشتر از هشت ساعت در روز كار نمي كنم. چون پس از هشت ساعت توان و بازدهم پايين مي آيد. اما به مايكل غبطه مي خورم چون كه مي تواند چنين كوشا باشد. در ضمن همان طور كه گفتم مايكل جزو باهوشترين افرادي است كه من ديده ام و اين در حالي است كه من در زندگي افراد تيزهوش كم نديده ام