۱۳۸۶ تیر ۲۳, شنبه

غيبت

مدتي است دارم فكر مي كنم كه اغلب ما فيزيك پيشگان ايراني مقيم ايران قسمتي از وقت خود را صرف غيبت كردن مي كنيم. غيبت كردن برخي از ما از سر دردمندي است. مثلا من وقتي احساس مي كنم فلان تلاشم از از طرف روسا و پيشكسوتان

appreciate
نمي شود شروع مي كنم به غيبت. يا وقتي مي بينم آن ديگر همكارم در كار گروهي خود را به كناري مي كشد و نتايج زحمات مرا به نام خود مصادره مي كند عصباني مي شوم و غيبت مي كنم. وقتي مي بينيم به وعده هايي كه هنگام استخدام به ما داده شد عمل نمي شود غيبت از سر مي گيريم. براي برخي ديگر غيبت يك نوع مشغوليت است. از تخريب ديگران باايما و اشاره لذت مي برند. برخي ديگر از سوي افراد جا افتاده تر كه در كشاكش قدرت دنبال يارگيري از سربازان صفر (يعني همان دانشجويان و پست داك ها!!) هستند تحريك مي شوند تا رقيب را با غيبت تخريب كنند
برخي ديگر هم غيبت را در لباس بررسي و تحليل سياسي-اجتماعي-فرهنگي بزك مي كنند تا قابل هضم شود و بوي گندش پنهان شود



اما غيبت در هر لباسي زشت ونا پسند است. من اين را از روي عقايد مذهبي نمي گويم. بلكه چندي است به اين نتيجه رسيده ام كه اين كار به چند طريق به جامعه علمي ما ضربه مي زند.

1( وقت فيزيك پيشگان بيهوده تلف مي شود. همتايان ما در دانشگاههاي معتبر دنيا همين وقت را صرف آموختن در باره تئوري ها و آزمايش هاي مختلف از هم مي كنند و بدين وسيله افق هاي ديدشان را وسيع تر مي سازند.

2( در دراز مدت اعصاب غيبت كننده و غيبت شنونده خراب مي شود. همان وقت را مي توان صرف تفرج و ورزش و غيره كرد

3( بي اعتمادي عمومي حاكم مي شود. افراد به هم بدبين مي شود. ووقتي يكي از اين افراد به قدرتي دست پيدا مي كند ويا مسئوليتي به او محول مي شود تمام وقت و انرژي خود را به جاي حل مشكلات و ابداع روش هاي نو و به كارگيري ايده هاي جديد صرف كشف و خنثي كردن تو طئه هاي خيالي مي كند.
از دست چنين كسي هيچ كس در امان نيست حتي خودش


4) معمولا موضوع مورد غيبت پس از چند بار تحريف و با اضافه شدن چندين شاخ وبرگ اغراق آميز به گوش طرف مي رسد و باعث كينه و دشمني و دردسر مي شود. چه بسا اگر خود موضوع در موقعيت مناسب و با ادبيات قابل فهم براي طرف مقابل گفته شود شخص نه تنها عصباني نمي شود بلكه از شما تشكر هم مي كند كه عيب او را به او يادآوري كرديد. دقت كنيد اين موقعيت مناسب خيلي مهم است. خيلي هم مهم است كه طرف باور داشته باشد غرض ومرضي در كار شما نيست. مسلمااگر شما دايم پشت سر او صفحه بگذاريداو هم به شما اعتماد نمي كند تا به حرفتان گوش كند. متاسفانه به علت خاطرات دهه شصت (هنگامي كه ما ها هنوز بچه بوديم)--پاكسازي ها شكستن حرمت استادان آشوب ها و غيره-- استادان مسن تر ما خيلي دير به دانشجو اعتماد مي كنند. اگر شما هم جاي آنان بوديد غير از اين عمل نمي كرديد. بايد آنها را درك كرد و كاري نكرد كه اعتمادشان سلب شود


احتمالا ضررهاي ديگري هم اين عادت ناپسند مي رساند كه به ذهن من نرسيد.

من همين جا از غيبت كردن مي خواهم توبه كنم. اگر اين توبه را شكستم شما به من يادآوري كنيد.

هیچ نظری موجود نیست: