۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

خود زنی

امروز بنده خدايي آمد اتاقم برای پرس و جوی چند استاد و دانشجو که بداند اينان بهشتی اند يا دوزخی !
گفتم من بنده ی ناچيزهنوز خود را نشناختم، چه رسد به ديگران.
گفتا بنويس يک چيزی در اين فرم ها دست خالی بر نگردم.
گفتم حال اگر کسی بد نوشت تکليف چيست ؟
گفتا ايشان را اجازه درس خواندن و درس دادن نخواهيم داد. .
گفتم مادر طبيعت دگر باره کی تواند چنين استاد و دانشجويي زايد !
گفتا که چه کنم امر امر اوست .
گفتم اگر ردش کنيد در بلاد فرنگ تشنه اند براين استعداد ها .
گفتا که چه کنيم از اين خود زنی، بنويس همگی بهشتی اند.
آه از نهادم برخواست، دست بر پيشانی کوفتم و....