همانطوري كه در نوشته هاي قبلي تاكيد كرده ام نوترينوهايي كه از ابرنواخترها ساطع مي شوند مي توانند اسرار مگوي ذرات بنيادي را بر ما فاش كنند. با اين حال متاسفانه ابرنواختر ها پديده هايي نادرند. در كهكشان هاي دور و بر ما در هر قرن به طور متوسط يكي دو تا ابرنواختر اتفاق مي افتد.يكي از پديده شناساني كه بر روي ابرنواختر ها كار كرده
جان
(John Beacom)
است.در سال 2003وقتي جان در آزمايشگاه فرمي پست-داك بود به همراه يك دوست آزمايشگر مقاله اي در مجله بنام
PRL
چاپ كرد كه ديد ما را نسبت به امكان آشكارسازي ابرنواختر ها دگرگون ساخت.داستان شكل گرفتن ايده و نوشتن مقاله به روايت جان شنيدني است. جان و دوست آزمايشگرش روزي با هم قهوه مي خوردند ودرباره ابر نواختر ها با هم گپ مي زدند. جان به شوخي گفت :"همه ما مرتب نق مي زنيم كه ابرنواخترها نادرند اما كاري براي بيشتر شدن آهنگ رخداد آنها نمي كنيم!"( در اينجا بايد در داخل پارانتز اضافه كنم دانشگاهيان غربي غر زدن و كاري نكردن را به شدت دون شان خود مي دانند. درست برعكس دانشگاهيان در ايران كه گمان مي كنند هر چه بيشتر پشت سر حكومت مردم كوچه بازار وضعيت موجود و غيره غر بزنند و هرچه كمتر به خود زحمت حل مشكلات و تغيير وضع موجود را بدهند سطح بالاتر و" باكلاس تر" خواهند بود!) جان و دوستش اين شوخي را تكرار مي كردند و مي خنديدند تا اين كه ناگهان ايده اي متولد شد.اگر قدري نمك گادلينيوم
(Gd)
به آشكارساز اضافه شود قدرت آشكارسازي بالا مي رود درنتيجه مي توان ابرنواخترهاي دورتر را نيز مطالعه كرد. به اين ترتيب از بطن يك شوخي و يك بحث آزاد وغير رسمي ايده اي ناب متولد شد.
من در پژوهشكده اصرار مي كنم ساعت هايي براي بحث آزاد داشته باشيم به اين اميد كه روزي بتوان از اين بحث ها ايده هاي بكر بيرون كشيد.اصرار دارم بحث ها علمي اما غير رسمي و بدون "رئيس جلسه"و رئيس بازي هاي متعارف جوامع دانشگاهي ايران باشد.اصرار دارم دانشجو ها در اين بحث ها بيشتر صحبت كنند. براي اين كه چنين ايده هايي زاده شود بايد چند نفر با معلومات قابل قياس در يك رشته دور هم جمع شوند. متاسفانه فعلا سطح متوسط معلومات در پژوهشكده پايين تر از آن است كه از دل بحث هاي آن چنين ايده هايي متولد شوند. اما ملالي نيست چرا كه اگر اين بحث ها ادامه پيدا كنند پس از چند سال سطح متوسط معلومات در اينجا هم بالا مي رود.اما بايد دانست كه با بحث هاي شبه اجتماعي شبه فلسفي شبه ادبي (خلاصه با تقليدي ضعيف از بحث هاي كافه نادري) نمي توان به آن مقصود رسيد.از قضا پيش كشيدن اين تيپ بحث ها و وارد مسايل تابواجتماعي شدن دليل بر آزادي بحث نيست چرا كه اكثريت جمع دور وبر ما محجوب تر از آنند كه وارد اين نوع بحث ها در محيطي مثل محيط پژوهشكده شوند. در نتيجه اكثريت از چنين بحث هايي به كنار مي كشند. در حالي كه هر كسي چه دختر و چه پسر, چه پير وچه جوان, چه مذهبي چه غيرمذهبي, چه سنتي چه سنت شكن,چه فارس, چه ترك , چه كرد, چه لر و چه ... بي پروا مي تواند درباره ابرنواختر وگادلينيوم سخن بگويد بدون آن كه فتنه اي از بحث برخيزد
۲ نظر:
راستی چقدر قهوه و مستی از بوی یک قهوهی خوب در آفرینش آن ایده موثر بوده است؟
امضا: یک نقنقو
خود جان گفت داشتند با هم قهوه مي خوردند. من بي تقصيرم! اين كه ديگه سريال استاد شهريار نيست!
ارسال یک نظر