اولين نوشته من در هموردا درباره "فانتزي شكست" بود. در آن نوشته من ادعا كرده بودم ما ايراني ها به خصوص ما ايرانيان تحصيلكرده از ايده شكست لذت مي بريم. همواره در اعماق احساسات خود مي خواهيم نتايج تلاش ها به شكست بينجامد تا مبادا خداي ناكرده داستان "هندي" تمام شود. ادعا كرده بودم با اين طرز فكر نمي توان چشم اندازي موفقيت آميز داشت. اولين نوشته ام را در سال جديد "تراژدي موفقيت" نام نهادم. در اين نوشته مي خواهم به داستان معروف "سلزنيك" تهيه كننده "بر باد رفته" اشاره كنم. سلزنيك اين فيلم را وقتي حدودا سي و هفت ساله بود ساخت. بقيه عمرش را هم در تكاپو ي رقابت و چشم وهمچشمي با جواني هاي خود به سر برد. همواره مي كوشيد فيلمي بسازد كه روي "بر باد رفته" را كم كند! مي گفت نمي خواهم وقتي از دنيا رفتم روزنامه ها بنويسند "تهيه كننده برباد رفته در گذشت." اما سلزنيك به آرزويش نرسيد! بربادرفته معروفترين فيلم او و همچنين (با احتساب تورم)پرفروش ترين فيلم تاريخ سينما باقي ماند. فرداي آن روزي هم كه سلزنيك در گذشت روزنامه ها در صفحه اول خود از او به عنوان تهيه كننده بر باد رفته ياد كردند.
حالا چرا من اين داستان را نقل مي كنم؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر