۱۳۸۶ بهمن ۱۱, پنجشنبه

باز هم درباره فضل و فضولي...

سال گذشته مادرم مي خواست براي رفتن به مسافرت چند روزي مرخصي بگيرد. مرخصي هاي كارمندان شهرستان ها بايد به تاييد اداره مركزي در تهران برسند! در گذشته ها اين روال به طور طبيعي وبدون فضولي هاي نامتعارف صورت مي گرفت امادفعه گذشته اوضاع جور ديگري بود. از مادرم خواسته بودند كه توضيح دهد مقصد سفرش كجاست. آياسفر به قصد زيارت است يا به قصد ديدار از بستگان است. (گويي علت ديگري نمي تواند وجود داشته باشد!) مادرم از اين سين جيم دلخور شد و صراحتادر جواب نوشت "سفر صرفا به قصد تفريح و استراحت".
( آنها كه مي گويند منجوق زيادي قاطع و صريح است بايد مادرش را ببينند!!)

هر كسي در اداره مامانم اينا تعبيري براي سين جيم كردن هاي جديد داشت. يكي مسئله را سياسي مي ديد و ياد آور مي شد مديران دوره آقاي خاتمي از اين فضولي ها نمي كردند.ديگري مسئله را طبقاتي مي ديد و مي گفت مدير جديد از اهالي پايين شهر است و "پايين شهري ها"عادت دارند وقتي به هم مي رسند سئوال كنند "كجا داري مي ري؟!" اما من هيچكدام از اين دسته بندي ها را قبول ندارم. فرهنگ فضولي در تار وپود اين ملت ريشه دوانيده و در هر گوشه مترصد حمله است. جناح راستي و جناح چپي و تحصيلكردگي و غير تحصيلكردگي و شمال شهري و جنوب شهري نمي شناسد.

وقتي رئيس اداره اي انتظار دارد كارمندش جزئيات روزها و سا عت هاي مرخصي اش را براي او توضيح دهد جو اداره رابه تدريج به گند مي كشد.فكر مي كنيد چند درصد از كارمندان واقعيت را آن چنان كه هست مي گويند. اخلاق شرم آور فضولي اخلاق شرم آور تر دروغگويي را در پي مي آورد. مثلا طرف با آرايشگاه قرار دارد و براي همين مرخصي ساعتي مي خواهد اما كلي گريه و زاري مي كند و مي گويد عمه ام در حال مرگ است بايد بروم او را ببينم.اين گونه است كه اوضاع سياه تر از آنچه كه واقعا هست مي نمايد و روحيه ها خراب و خراب تر مي شود. حرمت دروغگويي كه شكست ديگر كمتر مي توان حرف راست شنيد. پس از رواج دروغگويي بي اعتمادي رواج مي يابدو رئيس مي افتد دنبال مچ گيري از كارمندان.مچگيري راه را به سوي رويه كثافت ديگري به نام خفيه نويس گماري باز مي كند. همان جناب رئيسي كه ادعا مي كند آن قدر مهم است كه زمين بر مدار او مي چرخد و رياست و مسئوليت هر پروژه اي كه از حدي مهم تر است بايد با او باشد چرا كه تنها "او" در اين مملكت حاليش مي شود علي رغم ده تاكارو مسئوليت كوچك وبزرگي كه هيچكدام را درست انجام نمي دهد فكر وذكرش مي شود مچگيري از كارمندان و راپرت گرفتن از خفيه نويس ها و ... جناب رئيس كارمندان را تشويق مي كند كه جاسوسي همديگر را بكنند. مرخصي گرفتن براي تفريح و يا رفتن به آرايشگاه در حقيقت گناه نيست! اما تجسس بنا به نص صريح قرآن گناهي است بزرگ.آري فضولي محيط را به گند و كثافت مي كشد. بايد فضولي را در نطفه خفه كنيم. مبادا گمان كنيم چون مدرك دكتري داريم و يا چند سالي خارج زندگي كرده ايم فضولي ما در واقع "فضل" است و نوعي تحليل جامعه شناختي روانشناسانه منحصر به فرد مخصوص به خودمان! فضولي در هر لباسي گند و كثافت مي آفريند وبس

هیچ نظری موجود نیست: