در
نوشته قبلي ام توضيح دادم كه با مطالعه ابر نواخترها مي توان اطلاعات زيادي درباره فيزيك ذرات بنيادي به دست آورد. اين در حالي است كه حتي شتابگر عظيم و پيشرفته اي چون
LHC
قادر نيست اطلاعاتي از آن نوع كه ابر نواختر مي دهد به ما بياموزد.در نتيجه گروه هاي متنوعي در سراسر دنيا هستند كه اثرات فرضيه هاي مختلف ذرات بنيادين را بر روي ابرنواختر مطالعه مي كنند. من خود در اين زمينه كار كرده ام و در آينده نيز كار خواهم كرد. عده اي مي گويند چون زمان رويداد ابرنواختر مشخص نيست و تضميني وجود ندارد كه تا صد سال ديگر ابرنواختري در حوالي زمين ( بخوانيد فاصله چند صد هزار سال نوري از زمين) مشاهده شود اين گونه مطالعات ممكن است به كار نيايند پس بهتر است كه روي شتابگرها تمركز كرد چرا كه ساختن و را اندازي آنها دست خود ماست نه بخشندگي آسمانها!
پروفسور
Okun
كه يكي از برجسته ترين فيزيكپيشه ها در اين زمينه است در مورد مدل هايي كه آهنگ وقوع ابرنواختر ها را پيش بيني مي كنند بسيار كار كرده. ايشان در سال 1988ودر جشن ده سالگي ابرنواختر
SN1987a
چنين گفته است:
To predict the year of explosion of a supernova is not harder than to predict the year of funding a big accelerator or a big detector
I expect that the date of the next supernova is 2003(+/-)15 years.
We have to be more serious to next supernovae.
اين نكته سنجي آنقدر جالب است كه اكنون با گذشت ده سال هنوز سر زبانهاست. من آن را در جشن بيست سالگي ابر نواختر
1987a
در كنفرانسي در ونيز شنيدم بعد هم از اسلايد آن پرينت رنگي گرفتم و آن را بر ديوار بالاي كامپيوترم نصب كردم.( ما هم در پژوهشگاه يك جشن كوچولو به مناسبت بيست سالگي اين ابرنواختر گرفتيم. جشن در ميان فيزيكپيشگان يعني سمينار!)
به جملات سهل و ممتنع پروفسور
Okun
بيشتر توجه كنيد. اين گونه جملات هستند كه به درد لابي كردن از نوعي كه من پيشتر درباره اش نوشتم مي خورند. لابي كردن براي افرادي در سطح پروفسور
Okun
پچ پچ كردن ودرگوشي صحبت كردن و قهر و ناز كردن و زير آب اين و آن را زدن نيست. لابي كردن براي اين گونه افراد تبليغ كردن است براي آنچه كه به نظرشان ارزش سرمايه گذاري فكرو مالي را دارد با نوعي از استدلال هاي علمي كه به مذاق جمع خوش آيد. اين كار هم تسلط علمي زيادي مي خواهد و هم آشنايي به مذاق جمع فيزيكپيشگان و همچنين مذاق آنان كه از فيزيكپيشگان حمايت مالي مي كنند.
باز هم مي گويم لابي كردن هنر است.
پروفسور
Okun
هم وقتي سن ما بود آنقدر پختگي علمي و اجتماعي نداشت كه به قصد لابي كردن چيزي بگويدكه سالها
سر زبانها بيفتد و ذهنيت فيزيكپيشگان را شكل دهد. او اين پختگي را به تدريج و با تمرين كسب كرد
آيا ما هم روزي خواهيم توانست به اين صورت لابي كنيم؟ چرا كه نه! چي از كي كم داريم؟! ما ايراني ها كه خيلي به تيزبيني و نكته سنجي خود مي باليم. (البته حق هم داريم)!.
۱ نظر:
در سمینار همین پژوهشکده یک بار گفته شد که ما انسانها یک کروموزم از میمونها کمتر داریم. مطمین هستم که ایرانیها چیزی از امثال خارجییشان کمتر ندارد. ولی یک کروموزم غرور یا تعصب اضافی ندارند؟
ارسال یک نظر