نتيجه استانداردي كه جامعه فيزيك نو ترينو از داستاني كه پيشتر به آن اشاره كردم گرفته اين است كه در نوشتن يك طرح
(proposal)
. براي يك پروژه دراز مدت حتما از نظر تئوريك بايد انگيزه اي قوي در سر داشت
نمي توان الله بختكي عمل كرد و گفت ما اين آزمايش را ترتيب مي دهيم تا ببينيم چي از توش در مي آيد. با اين حال طرح بايد بتواند طيف وسيعي از تئوري ها را چك كند.
به اين ترتيب احتمال آن كه پروژه به نتايج قابل توجهي برسد بالا تر خواهد رفت.
حسن ختام اين گونه بحث ها در جمع هاي فيزيك نو ترينو عموما يادي از شادروان كريستف كلمب است: اگر كريستف كلمب به سراغ پادشاه مي رفت و از او مي خواست تا كشتي و خدمه در اختيار او بگذارد تا همين طور سرنديپيتي وار دل به دريا بزند به طور قطع جواب منفي مي شنيد اما او هدفي جذاب داشت: راهي تازه يافتن به سوي شرق دور. همگان مي دانند كه او هرچند در هدفش موفق نشد اما به كشفي مهمتر نايل شد
۵ نظر:
از اين تشبيه آخري خيلي خوشم آمد.
می خواهم بدانم از نظر شما سرندیپیتی با الله بختی چه تفاوتی دارد و الله بختی ترجمه چیست. اگر فورچون باشد مشخص است اگر نه. یکم بحث مفصل می شود مثل کشف هانس برگر یا ککوله یا فلمینگ همه به یک معنی تصادفی بودند و این "تصادف" ها با هم فرق داشتند.
دوم در هایپوتتیکو دیداکتیو کار آزمایش با مدل کلاسیک پوزیتیویستی فرق دارد که به احتمال زیاد می دانید.
اینکه نوترینو ها هویاتی کاملا تجربی باشند فهمش برای من دشوار است ، لطفا بحث را بیشتر باز کنید.
من اين دو را به يك معني به كار برده ام البته من لغت شناس نيستم شايد تفاوت هايي وجود داشته باشد كه من از آن بي خبرم. شرح دقيق سرنديپيتي را مي توانيد در اينجا بخوانيد:
http://en.wikipedia.org/wiki/Serendipity
توضيح بيشتر درباره فيزيك نوترينو از ظرفيت بحث هاي وبلاگي خارج است. براي آشنايي بيشتر مي توانيد به متن زير كه دو سال پيش من خود نوشته بودم مراجعه كنيد:
http://physics.ipm.ac.ir/conferences/pheno-school/lectures/farzan.pdf
از اين كه با اظهارنظرهاي خود از هموردا حمايت مي كنيد از شما متشكرم.
يك نكته مهم در اينجا هست كه در نوشته به آن تاكيد نشده بود. كشف ابرنواختر توسط كاميوكاند و آي-ام-بي چندان اتفاقي نبود. از همان ابتداي ساخت اين دو آزمايشگاه فيزيك پيشگان آگاه بودند كه آشكارسازشان چنين قابليت هايي نيز دارد. حتي در
proposal
اوليه هم به اين نكته اشاره شده بود اما هدف و انگيزه اصلي جستجوي واپاشي پروتون بود كه نه فيزيك نوترينو. براي همين است كه تاكيد مي شود در طراحي آزمايش ها حد الامكان بايد چند هدف در سر داشت
از توجه شما ممنونم.من هر دو مقاله ای که ارجاع داده بودید خواندم. و البته نیافتم.این دو در دو سطح کاملا متفاوت بودند. یکی بخشی از کتاب درسی تخصصی بود که حتی تمرین آخر فصل هم داشت. با این که نفهمیدم ولی طبق عادت همه آن را خواندم. طبیعتا خواندن یک فصل فقط برای کسی ممکن است که در همان حوزه های شبیه آی پی ام مشغول باشد.
کنجکاوی من در مورد دنیای کوانتیک به خاطر این است که در حال خواندن "سینک" استروگاتز هستم همین کتاب خودش پل است. چون خواسته فیزیک کوانتیک جدید و جریان جوزفسون را به خواننده غیر حرفه ای توضیح بدهد و شرح بدهد که سینکرونیزیشن مخصوص دنیای زنده، کف زدن جمع مستمعین، و نورون ها نیست. و او تاریخ این کشف را تا ساعت های هویگنس عقب می برد. ولی مدل هایش می تواند یکسان باشد.
در این زمینه در حال زورزدن برای فهمیدن در یک کتاب درسی کامل هستم که فکر می کنم نتیجه اش برای کسی غیر متخصص مثل من بیشتر باشد.
http://www.lightandmatter.com/bk6.pdf
در صفحه اصلی دیتا بیس شش عدد کتاب درسی فیزیک پیدا خواهید کرد.از نمونه کتاب فیزیک نیوتونی این نتیجه را گرفتم.
دیگری مقاله ای ژنریک بود که قاعدتا برای کسی که قبلا به موضوع کمی فکر کرده باشد مطلب جدید ندارد. با ویکی آشنا هستم پهنه بی همتایی را می پیماید ولی خود م بیشتر سکولار پدیا را نگاه می کنم گرچه پوشش آن کامل نیست اما عمق مطالبش قابل تحسین است .از نویسنده های آن هم برای مثال یکی لئون کوپر است.
---------
اما منظور من باز کردن بحث آن رابطه ظریف میان اعماق ذهن کاشف و روح زمانه اش بود آن چه مثلا در شاهکار کستلر در خوابگردها وصف شده .
نمی دانم آن را دیده اید یا نه، کتاب تاریخ اخترفیزیک است . نه بحث ترجمه شناسی
دوم این که برای دینامیزم جامعه ایران همیشه پل ها کم بوده اند. این پل ها همان ها هستند که به شکل انتزاعی و ریاضی در نظریه سیستم های کمپلکس مطرح می شوند.
این پل ها می توانست جایش و ظرفش بلاگ هم باشد مثل بلاگ سموث پبلز است که نویسنده ساینتیفیک امریکن است .
می توانست هموردا هم باشد در آن صورت مخاطبی غیر فیزیکی مثل من هم می توانست داشته باشد. برای گروه شما آرزوی موفقیت می کنم.
ارسال یک نظر