۱۳۸۶ بهمن ۱۳, شنبه

سفرنامه تصويري منجوق پولو





تصاويري كه ملاحظه مي كنيد عكس هايي از موزه پزشكي شهر دائگو واقع در كره است.اين موزه در خياباني در مركز تجاري شهر قرار دارد كه مغازه هاي آن انواع و اقسام داروهاي سنتي چيني و كره اي را عرضه مي كنند. يكي از همراهان ايتاليايي مان در اين سفر با ديدن اين همه جك و جانور دارويي هوس كرد سرما بخورد و داروي سرماخوردگي بخرد. وارد يكي از مغازه ها شديم و درخواست دارو داديم. همگي منتظر بودن تا مغازه دار چندتا شاخ گوزن را با آن دستگاه هاي عجيب و غريبشان آرد كند و با گياهان كف رودخانه يانگ تسه مخلوط كند ودر يك بسته بندي عجيب و غريب تحويلمان دهد. با اين تصور خوش بوديم كه مغازه دار با يك بسته قرص سرما خوردگي بزرگسالان ساخت كارخانه
Roche
برگشت و توي ذوق همه مان زد!

داشتم فكر مي كردم چند درصد از ما ايراني ها به خود زحمت بازديد از موزه علوم پزشكي ايران را داده ايم. به مردمي كه ادعايي ندارند كاري ندارم.اما چند درصد ازآن دسته از ايراني ها كه خود را وارثان معنوي رازي و ابن سينا مي دانند و مدام پز آنها را به دوستان غربي شان مي دهند و با همسايه هاي عرب و تاجيك و... سر آن كه ابن سينا ايراني بوده نه اهل مملكت آنها با تعصبي جهل آلود-بي توجه به اين كه مرزهاي فعلي كشورها مفاهيم سياسي هستند كه چند صد سال هم از عمر آنها نمي گذرد-يكي به دو مي كنند از اين موزه بازديد كرده اند؟ با اين فكر بودم كه براي اولين بار جلوي خود را گرفتم و پز ابن سينا را به همراهان ايتاليايي ام ندادم!.
به خاطر همين افكار هم اسم اين نوشته را به جاي "منجوق بنت بطوطه" گذاشتم "منجوق پولو". واقعيت اين است كه اكثر ما "ماركو پولو" را خيلي بهتر از "ابن بطوطه" مي شناسيم


از دوستان غربي خود مرتب مي شنوم كه مي خواهند سفر كنند يا كتاب بخوانند و يا از موزه ها ديدن كنند و با افراد با مليت هاي گوناگون و پيش زمينه هاي فرهنگي متفاوت معاشرت و گفتگو كنند "تا افق هاي ديدشان را وسيع تر نمايند."
To expand my horizons
عبارتي است كه مدام از جماعت تحصيلكرده غربي مي شنويم. نتيجه مستقيم اين طرز فكر و اين رويه پايان يافتن دعواهاي تعصب الود و خودبزرگ بيني هاي بي جهت است. نتيجه بعدي آن هم متولد شدن ايده هاي جديد و....است.


!

۳ نظر:

ناشناس گفت...

ما ایرانیها حتی در محیط مجازی نیز تحمل شنیدم سخنی که موافق ما نباشد را نداریم چه برسد به آن که روزی بخواهیم رودررو صادقانه با هم بحث کنیم. این باید یکی از مشخصه ها و تفاوتهای اصلی بین یک جهان اولی با جهان چهارمی و پنجمی باشد.

آیا حتی یک وبلاگ دسته جمعی سراغ دارید که نویسندگان آن با هم دعوا نکنند؟ جایی که در عمل هر نویسنده حقی که برای خود قایل است برای دیگر نویسنده ها نیز قایل باشد؟

منجوق گفت...

As a matter of fact, I do know such a weblog and its name happens to be "Hamvarda."

The discussions that we have are not fights. They are just constructive debates that we all need in order to polish our minds .


If you follow the debates more closely you will find that in the end we all come to a consensus which is more educated than any of our initial individual opinions. This is very close to an ideal debate.


In fact, I am quite proud this aspect of Hamvarda.

In many weblogs written by physicists from western -so-called first world- countries they fight over non-sense such as some stupid comments about the clothes that a female colleage has been wearing.

We all believe it is below us to even write about such things let alone fight over them.

Here at Hamvarda, all we have discussed about was science, different aspects of doing researcg and strategies of science policy making


I tend to write about positive aspects of the Western culture but
by no means I believe that they are
superior to us.
I will not stop being proud of Hamvarda's achievemens by throwig it at my face that we are living in a country categorized by some as "third world.!"

منجوق گفت...

متوجه شدم كه در نظر قبلي به علت تايپ عجولانه وخواب آلود دو تا اشتباه وجود دارند يكي آن كه
ofرا پس از proudجا انداخته ام و ديگر آنcolleagueرا اشتباه نوشته ام.

اما محتواي نظر م را دوباره تكرار مي كنم. بحث هايي كه ما در هموردا داريم دعوا نيستند. ازقضا همه نويسندگان خارج از دنياي مجازي همديگر را مي شناسند و با هم دوستند.
اگر موقعيت آن پيش بيايد صادقانه و رودرو هم با هم بحث مي كنند.
كسي هم اينجا حقي را بيش از ديگري بر خود قايل نيست. من بيشتر از ديگران مي نويسم اما جلوي نوشتن كسي را نگرفته ام. ما حتي يك بار هم كامنت كسي جز كامنت خود را حذف نكرده ايم.



اختلاف نظر ها باعث دشمني نمي شود. اين بحث ها باعث مي شوند نظرات همه ما پخته تر شوند.

اگر هم در اوايل كار برخي از ما در بحث ناشي بوديم كم كم فنون بحث را ياد گرفته ايم. به تدريج هم به مهارتمان افزوده خواهد شد.
به جرئت مي توانم هموردا در ميان وبلاگ هاي گروهي فيزيكپيشگان دنيا از اين نظرجزو موفق ترين و تاثير گذارترين ها است.
موضوعات مورد بحث دغدغه هاي فعال ذهن فيزيكپيشگان مقيم داخل است. ما همه اين موضوعات را مطرح مي كنيم و برايش چاره اي مي انديشيم و راهكاري ارائه مي دهيم بدون اين كه شخصيت كسي راتخريب كنيم و يا بخواهيم پشت ديگري صفحه بگذاريم و جوانتر ها را عليه آنها تحريك كنيم و يا بخواهيم فتنه اي بيانگيزيم. هدف اين است كه در دراز مدت (در مقياس زماني 5 سال) الگوهاي رفتاري غلط را با پاراديم هاي بهتري جايگزين كنيم.

من از خوبي هاي غربي ها مي گويم نه به خاطر آن كه آنان را بي نقص و يا برتر از خودمي دانم. بلكه به آن علت كه باور دارم هم خودم و هم نسل جوانان بعد از خودم قادريم تمام خوبي هاي آنها را فرا بگيريم بي آن كه خودمان را جلوي آنها گم كنيم و يا اصالت خويش را از دست بدهيم.

بيروني جان ! در جواب شما كه خارجي ها راتو سر ما مي زنيد
مي توانستم بنشينم و ايراد هاي وبلاگ ها ي همكاران غربي را يك به يك برشمرم و ياد آور شوم تا چه اندازه آنها سر هيچ وپوچ با هم دعوا مي كنند (دعواي واقعي با چاشني فحش هاي ناجور و غير اخلاقي!). اما اين كار گرهي از كار ما نمي گشايد و در شان هموردا نيست