وقتي خواهرم سه- چهار ساله بود من اورا به پارك مي بردم تا سرسره بازي كند. هر ازگاهي كه سر وكله نوجواني در محوطه بازي پيدا مي شد دل من شروع مي كرد به شور زدن. مي ترسيدم او با قدرت بدني مردانه و عقل بچگانه اش طوري تاب وسرسره سواري كند كه به خواهرم و ديگر بچه ها آسيب برساند. وجود اين نوجوانان در محوطه بازي براي بچه ها خطرناك است. اين را همه والدين مي دانند. اما نمي توان ورود نوجوانان را به محوطه بازي ممنوع كرد.به هر حال پارك به آنها هم تعلق دارد. پس چه بايد كرد؟
هر از گاهي برسر سمينار ها و جلسات هفتگي مان در پژوهشگاه دقيقا همين احساس به من دست مي دهد. به هنگام بحث هاي جدي آنان كه قدرت كلام بالا دارند اما به هر دليل علاقه اي به بحث هاي فيزيكي ندارند تعمدا به بحث آسيب مي رسانند و آن را به بيراهه مي كشانند. با اين حال نمي توان جلوي آنها را گرفت. در صورت اعتراض "آزادي بيان" را پيش مي كشند و اعتراض كننده را ديكتاتور مي خوانند. اگر اين گونه پيش برود حسرت داشتن جلسات هفتگي به گونه اي كه از دل بحث هاي آن ايده هاي ناب متولد شوند در دل ما خواهند ماند!
پس چه بايد كرذ؟!
۲ نظر:
رییس جلسه برای همین است. او حق دارد بحث های به بیراه رفته را موکول به زمان چای و قهوه بعد از سمینار کند.
بهار عزيز
منظورم سمينارهاي رسمي كه در آنها رئيس جلسه وجود دارد نبود. اتفاقا ما در اين گونه سمينارها مشكل به بيراهه كشيده شدن بحث ها رانداريم.همه شركت كنندگان بنا به عادت مالوف جلوي رئيس جلسه ساكت مي نشينند. فرهنگ اين گونه جلسات از زمان دكتر مجتهدي و شايد هم قبل تر از آن در مكتبخانه ها به وجود آمده و در عمق جان همكاران ما از بچگي نشسته.
منظورم بحث هاي آزاد بر سر سمينارهاي غير رسمي
journal clubs
و بحث هاي آزاد در موقع صرف چاي و بيسكويت هستند.من از فرهنگ كاري در رشته شما بي خبرم اما در رشته هايي چون انرژي هاي بالا و يا كيهانشناسي اين گونه بحث ها با اين كه غير رسمي هستند از خود سمينارهاي رسمي هم از لحاظي با ارزش ترند. ايده هاي ناب عموما در اين بحث ها شكل مي گيرند. براي اين كه شخص بتواند در اين گونه بحث ها شركت كند بايد تسلط زيادي به مطالب داشته باشد.اين گونه بحث ها به نوعي "بداهه نوازي" هستند.در ايران اين گونه بحث ها كمتر شكل مي گيرند. در سه سال اخير سيما قاسم پينوكيو من و همسرم و چند تن ديگر از همكاران همنسل ما تمام تلاش خود را به كار برديم تا شايد بتوانيم چنين فرهنگي را به وجود آوريم. اگر مانع نمي تراشيدند دانشجويان خيلي زود اين فرهنگ را ياد مي گرفتند ودر مهارت در اين گونه بحث ها از ماجلو مي افتادند. اما متاسفانه پيشرفت در اين زمينه در حد مطلوب نبود. درست است كه برخي از پيشكسوتان مثل دكتر منصوري از اين اقدام ما حمايت روحي و معنوي كردند ما بيشتر آنان كه از ما از نظر سني بزرگتر بودند با به بيراهه كشاندن بحث ها سنگ انداختند. در نوشته هاي بعدي ام چند نمونه از بحث هاي آزادي كه منجر به خلق ايده هاي ناب شده تعريف مي كنم تا منظورم از بحث آزاد مولد ايده و حدود وصغور آن معلوم شود.
ارسال یک نظر