۱۳۸۶ آذر ۱۸, یکشنبه

Peer pressure

من در ايتاليا چهار همكلاسي داشتم. از نظر علمي همگي كمابيش در يك سطح بوديم.ما با همديگر زياد در باره مطالب ارائه شده در كلاس ها و سمينار ها بحث مي كرديم. هر هفته تمرين هايمان را هم باهم مرور مي كرديم. با دانشجويان سال هاي بالاتر هم زياد نشست و برخاست داشتيم. البته همانطور كه قبلا چند بار عرض كردم در محيط هاي اين چنيني هر سال به اندازه قابل توجهي به معلومات فرد افزوده مي شود به طوري كه سال پايين تري هر چقدر باهوش و زرنگ باشد به حد قابل توجهي از سال بالاتري كم سوادتر است. همين طور يك پست-داك از دانشجوي سال آخر هم از نظر علمي و هم از لحاظ "هوش اكتسابي" به طرز محسوسي جلوتر است.

در چنين جو و محيطي وقتي دانشجو از استاد خود مي شنود اگر
ambitious
هستيد فلان مقاله را بخوانيد خود به خود به خواندن مقاله گرايش پيدا مي كند. به خصوص اگر ببيند يكي از همكلاسي هايش دارد همان مقاله را مطالعه مي كند.مي داند ساعتي بعد درباره اين مقاله بحث خواهد شد پس مي داند اگر از محتواي مقاله خبر نداشته باشد در جمع دوستانش حرفي براي گفتن نخواهد داشت. او نمي خواهد از همتايان خود عقب بماند. نه به خاطر آن كه با آنها احساس رقابت مي كند. نه به خاطر آن كه جايزه و يا امتياز ماديي كسب كند. نه به خاطر آن كه بخواهد روي كسي را كم كند. نه به خاطر آن كه خداي ناكرده به دوستانش حسادت بورزد. اتفاقا كاملا برعكس! چون به مصاحبت همقطارانش علاقمند است مي كوشد با خواندن آن مقاله جزوي از اين جمع شود.
اين است معناي
peer pressure
كه در ايران به غلط از آن به "رقابت" تعبير مي شود.

سئوال اين است: استادانمان در ايتاليا چه نقشي در ايجاد اين جو داشتند؟ جواب به تعبيري "هيچ" و به تعبيري ديگر "همه" است! اين جو به طور طبيعي به وجود آمده بود. آنها در ايجاد چنين جوي دخالت مستقيم نداشتند. به جاي اين دخالت بيجا تمام سعي خود را به كار مي بستند تا محيطي آرام و به دور از تنش ايجاد كنند تا فكر دانشجو يان آزاد باشد. پس از سه سال اقامت در ايران و كار در اين پژوهشكده با ذره ذره وجودم با تك تك نورون هاي مغزم حس مي كنم كه اين آرامش دقيقا همان چيزي است كه مابدان نياز داريم. خود ما, خود نسل ما, خود خود خود مابايد كمر همت ببنديم تا آرامشي را كه براي محيط علمي لازم است به وجود آوريم.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

این مساله ی رقابت در ایران مشکلش از نقش معلم فراتر است. تا اونجایی که دوستان من از ایرانیهایی که در خارج از ایران هستند می گویند که در آنجا ایرانیها با هم کاملا رقابت ناسالم دارند. بر عکس چینیها و ... که خیلی باهمند و با هم درس می خوانند. خواهرم که پزشکی مخواند هم می گوید که در مجارستان هم همینطور است . شاید تو بین عده ای غیر ایرانی بوده ای که ای مشکل را کمتر دیده ای یا جایی که ایرانیها
تعدادشان بسیار کم بوده است. مریم

ناشناس گفت...

دوستاني كه من ازشون حرف مي زنم ايتاليايي بودند. يكيشون هم همان سيلويا بود كه قبلا درباره اش نوشته بودم.