۱۳۸۶ آذر ۱۷, شنبه

Ambition

وقتي در ايتاليا دانشجو بودم از زبان استادانمان كلمات
ambition
و
ambitious
را فراوان مي شنيدم. در اوايل كار معني اين كلمات
را نمي فهميدم. مثلا استادانمان مي گفتند"فلان مسئله را در اين حالت خاص كنيد. آنگاه اگر
ambitious
هستيد آن را در حالت كلي تر دوباره حل كنيد" و يا مي گفتند "لان مقاله را بخوانيد و اگر خود را
ambitious
مي دانيد بهمان مقاله را هم كه مفصلتر و عميق تر است مطالعه كنيد."

هيچكدام از كلمات فارسي كه من به عنوان مترادف اين كلمه مي دانستم در جمله معني نمي داد. گيج مي شدم و با خود مي گفتم آيا منظورشان "جاه طلبي" است؟! "بلند همتي " است؟! "بلند پروازي" است؟!"داشتن آرزوهاي بزرگ" است؟! كم كم با موضوع كنار آمدم و فهميدم ما در فرهنگ خود چنين مفهومي با چنين معناي مشخص و با چنين تاكيدي نداريم. نزديك ترين مفهوم به

ambition
را ما در فرهنگ خود در جمله "آرزو بر جوانان عيب نيست" يافتم. هرچند حتي اينجا هم تاكيد زيادي بر اراده فرد نيست. اين آرزو مي تواند از نوع "قسمت و قضا وقدر" باشد. به علاوه مفهومي كه در آن مستتر است اين است كه علي الاصول آرزو داشتن عيب است اما به خاطر گل رو و قد رعناي جوانان برايشان ارفاق قائل مي شويم و بر آنها به خاطر داشتن آرزوهاي بزرگ خرده نمي گيريم! اين در حالي است كه استادان ما در ايتاليا در واقع ما را تشويق مي كردند تا
ambitious
باشيم. جالب تر آن كه اين تشويق آنها در آن محيط بسيار موثر مي افتاد. در باره اين محيط به تفصيل خواهم نوشت.


اگر دقت كرده باشيد در دوبله فيلم هاي غربي (به خصوص فيلم هاي آلماني و آمريكايي) زياد تركيب "آرزوهاي بزرگ" و يا "بلندپروازي" را مي شنويم. اين كلمات درجملاتي كه به كاربرده مي شوند معمولا خيلي توي ذوق مي خورند. اما خوب مترجم بيچاره كلمه ديگري براي جايگزين كردن
نمي يابد.

دايره كاربرد مفهوم
Ambition
تنها به محققين محدود نميشود.
ambition
به انواع مختلفش دغدغه خاطر فرد غربي است.
يكي براي
پولدار شدن
ambitious
است ديگري در كار هنري و يا ادبي و يا علمي و.. جامعه و محيط هم مهر تاييد بر اين حس مي گذارد. البته در غرب هم حرص و آز"مذموم است. اما فرهنگ غربي برعكس فرهنگ سنتي ما بين
" حرص و آز" و
ambition
تمايز قائل مي شود.


نمي خواهم جمله كليشه اي "علت ناكامي تاريخي ما مسلمانان بيگانگي با مفهوم
ambition
است." ده ها نفر ايراني هستند كه چنين جملاتي را در جرايد بلغور مي كنند. تنها فرقشان در اين است كه هر كدام مفهوم متفاوتي را
جايگزين
ambition
مي كنند! اما مي گويم ما بايد سعي كنيم بيشتر با اين مفهوم و مفاهيم مشابه آشنا شويم و فرق آن را با "حرص وآز" "خيال پردازي" "بلند پروازي هاي احمقانه" و غيره بشناسيم. اگر خود در زمينه اي
ambitious
نيستيم ديگري را به خاطر
ambitious
بودن در اين زمينه تقبيح نكنيم. قسمت عظيمي از وقت فيزيكپيشگان نسل انقلاب به غيبت پشت سر كساني كه
ambition
ثروتمند شدن داشتند گذشته است!گاهي با خود فكر مي كنم اگر آنها به جاي اين كار به كار مفيدتري مي پرداختند تا كنون مشكل قحط الرجال در جوامع دانشگاهي
ما حل شده بود!

۵ نظر:

ناشناس گفت...

منجوق عزیز من همیشه با این کلمات مشکل داشته ام و هیچوقت نتوانستم تفاوت آنها را حس کنم. انگار رفتن به دنبال هر چیزی نوعی جا ه طلبی برایم محسوب می شد بخصوص مال و ثروت. من هیچوقت نتوانستم درک کنم که میشه آدم مهم بشه ولی اصلش رو فراموش نکنه.شاید دلیلش این بوده باشه که هنوز مثالی عینی از چنین آدمهایی ندیدم ، هرچند که در قلبم یه جورایی به تو ایمان دارم
مریم.

Yasin Memari گفت...

می گم اگه به جای این همه حرف می نوشتی: "باید آرمانی بود، باید دنبال آرمان های زندگی رفت." بس نبود؟

کافی یه این همه لغت های بی جا پروندن وقتی که معادل های خوبی هم تو زبون مون براشون وجود داره. بعدش چرا می گی این مفهموم رو نداریم، همون طور که می بینی خوب اش هم داریم: "آرمان" و تقبیح که نشده هیچ، خیلی هم تحسین می شه. فقط شاید چون زیاد به کار برده نمی شه فراموشش کرده ای.

منجوق گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
منجوق گفت...

آتش عزيز

آرمان به معناي
ambition
نيست.

آيا شما سر كلاس شنيده ايد معلمي بگويد
"اگر آرماني هستيد اين مسئله را در حالت كلي حل كنيد؟!!

منجوق گفت...

مريم جان
.تو نسبت به من خيلي لطف داري. اما واقعيت اين است كه من خيلي ضعف هاي شخصيتي دارم. فرق من با بقيه افراد ضعيف دور وبرم اين است كه به جاي سرپوش گذاشتن روي ضعف هايم سعي مي كنم آنها را تحليل كنم و اگر توانستم رفعشان كنم.در مواردي هم كه مناسب مي دانم آنها را در هموردا تشريح مي كنم.

و اما در مورد مطلب خاصي كه اشاره كرده بودي:
همانطور كه گفتي متاسفانه ما شرقي ها عموما با اين مفاهيم مشكل داريم. همان طوري كه گفتي ما
مثال عيني فرد
ambitious
اما غير حريص
در دور وبر خود كم داريم. براي همين من با آن آب وتاب داستان استنفوردها را تعريف كردم. نمونه هاي اين چنيني در كليشه هاي شرقي ما نمي گنجند.
بگذار با دو مثال ساده فهمي كه من از تفاوت حرص وآز و
ambition
دارم توضيح بدهم.
فردي را در نظر بگير كه سر زياده خواهي در ارث و ميراث با خواهر وبرادرهايش درگير مي شود. اين شخص حريص است و عمل او در هر فرهنگي چه غربي و چه شرقي مذموم. حال يك پزشك عمومي را در نظر بگير كه خود را به آب و آتش مي زند تا پزشك متخصص شود. اگر قصد ونيت او صرفا مداواي بيماران باشد شخصي بلند همت است و بي شك در هر فرهنگي مورد احترام. اما اگر قصد او بالا بردن درآمدش باشد ديگر بلند همت نيست و تنها
ambitious
است.اما از نظر من چنين شخصي هنوز قابل احترام است. به نظر من هيچ لزومي ندارد از اين نيت خود شرمنده باشد ويا ريا كند و قصد خود را چيز ديگري معرفي كند.
كسي هم حق ندارد او را به خاطر اين نيت سرزنش كند.