بارهااز پيشكسوتان و بنيانگزاران پژوهشگاهمان در مناسبت هاي مختلف شنيده ام كه اين پژوهشگاه برعكس بيشتر پژوهشگاه هاي ايران از ابتدا بر پايه پژوهشگر-محوري بنا شده است نه بر پايه "نياز-محوري". به اين معنا كه هر وقت شخصي را ديده اند كه بنا به تشخيص آنها قابليت علمي شخصيتي مديريتي و مهمتر از همه شور وشوق
و
ambition
ساختن گروهي پژوهشي و رهبري آن را داشته امكاناتي در اختيارش گذاشته اند وبه او مدتي فرصت داده اند تا كار كند. بعد از اين مدت عملكرد او و گروهش را ارزيابي كرده اند. در صورتي كه دستيافت هاي گروه [به زعم آنها]قابل قبول بود حمايت را ادامه داده اند والا عذر طرف را خواسته اند. خوب! درست است كه در عمل خيلي مسايل شخصي و نيمه شخصي هم بنا به طبيعت بشري و روح نظام
patriarchy
دخيل بوده است اما بايد انصاف داد كه اين پژوهشگاه نسبت به ساير پژوهشگاه هاي كشور موفق تر عمل كرده.
بيشتر پژوهشگاه هاي كشور با نيت نيك و با شعار "نياز محوري" تاسيس شده اند اما سراز ناكجاآباد در آورده اندو يا از بيخ تعطيل شده اند. علت كمابيش معلوم است.فرض كنيد نياز جامعه ما ايجاب مي كند روي فلان رشته سرمايه گذاري كنيم اما در اين زمينه به اندازه كافي متخصص نداريم. چه بايد بكنيم؟ خوب! كاري كه معمولا در ايران انجام مي شود دعوت به همكاري از عده اي نسبتا باهوش است كه در اين امر تجربه و تخصصي ندارند . در غياب متخصصين معيار انتخاب در صورت ايده آل تعهد افراد است.اما همه خوانندگان هموردا نيك مي دانند كه كار تحقيقي در هر رشته اي تخصص مي خواهد و با تعهد خالي جلو نمي رود. اگر مديران خيلي آينده نگر باشند و به اندازه كافي هم امكانات در اختيار داشته باشند عده اي را براي ياد گرفتن اين گونه تخصص ها روانه خارج مي كنند. فرض كنيم ما در يك دنياي ايده آل زندگي مي كنيم كه پارتي بازي در آن جايي ندارد و اعزام شوندگان به حق سزاوارترانند. كساني هستند كه در خارج احساس مسئوليت مي كنند و ششدانگ حواسشان را معطوف آموختن آنچه كه بايد بياموزند مي كنند و بنا به احساس وطن دوستي و براي اداي دين با نشاط و علاقه برميگردند تا آنچه را كه در چنته دارند در طبق اخلاص گذارند. فرض كنيم اين دوستان اهل ادابازي و ژست هاي "ازفرنگ برگشتگي" هم نيستند وبه جاي عيب و ايراد گرفتن از مردم كوچه و بازار در پي خدمت به آنان از طريق تخصصشان هستند. ديگه بهتر از اين نمي شه مگه نه؟! اما بايد بگويم تازه اين اول دردسر است............
پس از مدت كوتاهي كه خوشي ناشي از تجديد ديدار و پخش سوغاتي و شكلات از سرها رفت مشكلات تازه رو نمايان مي كنند. تازه واردها روش هاي غير حرفه اي نيمه متخصصاني كه اكنون جا خوش كرده اند را نمي پسندند. از طرف ديگر نيمه متخصصان قبلي نيز اين تازه واردان را كساني مي دانند كه از واقعيت هاي ايران سر در نمي آورند. مدام شكايت مي كنند كه وقتي اينان در ايران زحمت مي كشيدند وبا كمبود امكانات مي ساختند اين تازه واردان در خارج از جيب پژوهشگاه خوش مي گذراندند و ....
آري! در كشور هايي چون آمريكا و يا ايتاليا كه تعداد پژوهشگران با تخصص هاي متنوع بالاست حمايت از پژوهشگاه ها "نياز محور" است. اما در كشورهاي كم جمعيت تر اما پيشرفته مثل فنلاند حمايت از پژوهشگاه ها پژوهشگر-محور است نه نياز-محور!
در همان آمريكا و ايتاليا هم حمايت از مراكز تحقيقاتي غير كاربردي به كل قطع نمي شود چرا كه تجربه نشان داده در دراز مدت اين پژوهشگاه ها چندين برابر بودجه اي كه دريافت كرده اند به جامعه پرداخته اند
آري! آزموده را آزمودن خطاست. من الگويي براي پيشرفت كل پژوهشگاه هاي كشور ندارم.به هيچ وجه هم اصراري ندارم كه پژوهشگاه "پژوهشگر-محور" ما بايد مدل جايي ديگر شود.اما معتقدم بهتر است اين پژوهشگاه همين روند را ادامه دهد."كاچي بهتر از هيچي!"
شايد از دل همين پژوهشگاه پژوهشگراني تربيت شوند كه روزي بتوانند موسسات "نياز-محور" را اداره كنند. توجه داشته باشيد بودجه چنين پژوهشگاهي در مقايسه با بودجه پژوهشي كل كشور در واقع هيچ است. علت اين كه اين پژوهشگاه بيشتر سرزبانهاست موفقيت نسبي آن است. علت آن است كه مديران و كارمندان آن (در رده پژوهشكده به پايين) براي دينار به دينار خرجي كه مي شود دل مي سوزانند و از اسراف مي پرهيزند.
۱۲ نظر:
با سخنان دكتر منصوري كاملا موافقم اما در اينجا ميخواهم تنها يك مثال از يك پژوهشگاه نياز محور بزنم كه به نظر من (البته شايد درست نباشد) توانسته است بدون دغدغه ISI و خرجهاي آنچناني براي كسب وجه علمي و پز اينكه در نيچر مقاله چاپ كرده اند ( كه پژوهشگاه خود ما گرفتار آن است) - هم نياز هاي مردم را تا حدودي رفع كند و هم اين كه بعد از مدتي اعتباري در دنيا بدست بياورد –
پژوهشكده رويان يكي از مراكزي است كه بر اساس نياز مردم در مسئله نازايي و باروري پايه گزاري شده و بعد از گذشت پانزده سال توانسته كارهاي در خور توجه اي ارائه كند- مطمئنا رواساي رويان در آن زمان نه به دنبال چاپ مقاله بوده اند نه اينكه كسي را در اونوره آب تحت تاثير قرار بدن – تنها تلاش، براي حل يك مشكل انگيزه اونا بوده و منتظره به به چه چه ديگران و يا فلان جايزه علمي نبودن.
بهتره در كارهاي علمي كه ميكنيم كمي دقت بيشتري به خرج بديم نه اين كه با عدد سازي (به هر طريقي) فقط بخواهيم مقاله چاپ كنيم – نمونه اين كارا رو تو نسل جديد دكترامون به وفور مي تونيم ببينيم – از دما و زلزله گرفته تا نت موسيقي رو ميخوان تحليل داده ها كنن بدون اينكه بدون كه بچه دردي ميخوره .
در مورد پژوهشگاه رويان من اطلاعات دقيقي ندارم اما حرف و حديث منفي درباره اش زياد شنيده ام . چون اطلاعات دقيق ندارم از شايعه پراكني و تهمت احتراز مي كنم.
اگرچه شما با نظرات دكتر منصوري كاملا موافقيد اما گمان نمي كنم ايشان با نظرات شما در تحقير به دنبال "به به چه چه" بودن و يا فلان جايزه علمي... خيلي موافق باشند. اگر باور نمي كنيد از خودشان
سئوال كنيد.
البته شكي نيست كه در پژوهشگاه رويان هستند محققان برجسته اي كه اخلاق حرفه اي را خوب رعايت مي كنند. اتفاقا برعكس ادعاي شما اين افراد به همكاري بين المللي خيلي هم اهميت مي دهند و تاييد نتايجشان توسط اجماع بين المللي پژوهشگران (به تعبير شما به به چه چه ديگران) برايشان خيلي هم اهميت دارد. ازجمله اين كه همه ساله كنگره بين المللي برگزار مي كنند. درمجله نيچر گزارش مفصلي درباره اين
كنگره ها آمده كه مي توانيد شرح آن را در اين وبگاه بخوانيد
http://www.nature.com/stemcells/2007/0710/071025/full/stemcells.2007.105.html
برخي پژوهشگاه هاي مهندسي نيز در كشور وجود دارند كه هم نياز محور ند و هم موفق. اگر در رشته اي كه نياز به آن هست و محقق كاردان هم در آن زمينه وجود داشت نبايد شكي در سرمايه گزاري در اين رشته نمود. در اين صورت تحقيق در اين رشته هم پژوهشگر محور خواهد بود و هم نياز-محور. حرف من چيز ديگري بود كه اگر متن را به دقت بخوانيد متوجه خواهيد شد
در پايان تاكيد مي كنم كه
اگر من با برخي نظرات دكتر منصوري مخالفت مي كنم دليل بي احترامي به ايشان نيست. خود فكر كردن به اين گونه مسايل
را من در زمان دانشجويي با گوش كردن به حرف هاي ايشان و يا خواندن كتاب ها ومقالاتشان آموخته ام. پس چگونه مي توانم نسبت به ايشان گستاخي كنم؟! آيا گمان مي كنيد كه من آنقدر نادانم كه نفهمم اگر من امروز راه گستاخي در پيش بگيرم فردا دانشجوي خودم با من همچنين خواهد كرد. خود دكتر منصوري بحث و جدل آزاد را همواره ترويج مي كنند و ما راتشويق مي كنند تا نظرات ايشان را به چالش بكشيم.
جاي بسي تاسف خواهد بود اگر عده اي در پژوهشگاه با قايم شدن پشت اسم ايشان يا پيشكسوتان ديگر بخواهند نظرات خويش را به كرسي بنشانند.البته دكتر منصوري خود آگاه تر از آن است كه به چنين دامي بيفتد. اما اين رفتار طليعه نوچگي و نوچه پروري است كه همگي از آن بيزار و نالانيم!
آدرس وبگاه اين بود:
http://www.nature.com/stemcells/2007/0710/071025/full/stemcells.2007.105.html
http://www.nature.com/stemcells/2007/0710
/071025/full/stemcells.2007.10.html
با عرض شرمندگي فكر كنم شما منظور اينجانب را متوجه نشديد
دشمنتان شرمنده باشد!
جناب يكي از پژوهشگاه
اگر من محتواي متن شما را متوجه نشده ام لطفا واضحتر توضيح دهيد تا متوجه شوم. اگر هم منظورتان اشاره به دكتر منصوري و نوشته هاي من در اين مورد باشد لطفا به توضيحاتي كه مي دهم دقت كنيد. من شما را نمي شناسم و از نيت شما هم خبر ندارم. اما آنچه كه گفتيد مرا به ياد يك روند تلخ در اين پژوهشگاه و دانشگاه هاي كشور انداخت. در محيط هاي دانشگاهي ما اكثريت دانشگاهيان دم از دموكراسي ميزنند. افتخارشان اين است كه نه بوش را مي پسندند ونه دولتمردان ايران را. هيچكدام را به اندازه كافي دموكراتيك نمي دادند. اما همين افراد وقتي عضو شورايي مي شوند هيچ نظر مستقلي از خود نمي توانند ابراز كنند. در واقع طوطي وار (آنهم با فهم ناقص)
نظرات
patriarch
جمع را تكرار مي كنند. آنها هم كه رندتر و زبلترند مي خواهند با خودشيريني نظر خود را از زبان ريش سفيد قوم بيان كند. به نظر من اين رفتار براي يك جمع دانشگاهي با چنان ادعاهايي عين فساد و تباهي است!من به اين موضوع به شدت حساسم و نسبت به هر جمله اي كه شبهه چنين رفتاري را ايجاد مي كند و يا به نظر من به تدريج به آن سمت و سو مي رود واكنش نشان مي دهم.
من نمي خواهم بگويم (و نگفتم كه) شما از اين دسته ايد.اما ادبياتي كه به كار برديد بي اختيار مرا به ياد اين دسته انداخت.لازم دانستم چند جمله اي در اين زمينه بنويسم. اما اگر دقت كنيد مخاطبم عام بود نه شما!
روي يك نكته ديگر هم بايد دوباره تاكيد كنم.
همانطور كه در يك كامنت به دكتر منصوري نوشتم به نظر من يك كشور هفتاد ميليوني انواع و اقسام نياز ها دارد. نتايج موسساتي چون موسسه رويان بخشي از اين نياز ها را بر مي آورد نتايج كارهاي ما بخشي ديگر را. اگر رويان موفق است- (كه آرزوي قلبي من به عنوان يك ايراني آن است كه باشد- جاي موفقيت ما را تنگ نمي كند از ارزش كارمان هم نمي كاهد.
پژوهشگاه هاي موفق پادشه نيستند كه دوتايشان در يك اقليم نگنجند. صدتايشان لازم است كه نيازهاي يك جمعيت هفتادميليوني را بر آورده كنند. البته من از كامنت هاي بالا برداشت نكرده ام كه جناب "يكي از پژوهشگاه" چنين منظوري داشته اند. اما ديده ام برخي از همكاران را كه با لذت تمام و بدون تحقيق و بررسي شايعات منفي درباره موسسه رويان را تكرار مي كنند گويي كه اگر رويان معيوب باشد ارزش كار ما بالا مي رود.من معتقدم كار ما باارزش است و به بخشي از نيازهاي جامعه پاسخ مي دهد حال چه رويان در تحقيقات كاربردي خود موفق باشد و چه نباشد.
اگر فرصتي بود دلايل اين باور خود را بازگو مي كنم.
منجوق
به یکی از پژوهشگاه:
بهتر است کمی بیشتر دقت کنید. اینکه آدمها باید نیاز جامعه را پیدا کنند بخودی خود حرف اشتباه و ناصحیحی نیست ولی اینکه عده ای بیایند و نیازهای جامعه را به زعم خودشان تعریف کنند و بر اساس آن بودجه بندی کنند ، همان می شود که امروز در رشته ی نان در آر نان و تکنولوژی در کشورمان می بینیم.دوستان من در دانشگاه فقط بخاطر پول همگی می خواهند نانو کار کنند آنهم روی یک ماده ی خاص که انگار شنیده اند پول بیشتری نصیبشان می شود.این یک نکته بود که باید اشاره می کردم. نکته ی حساس دیگر اینکه اگر بخواهیم نیازهای واقعا واقی به زعم خیلی ها را فقط ملاک قرار دهیم لابد همه باید برویم و کشاورز بشویم ، چون بقیه ی کارها غیر از پزشکی و کشاورزی زیاد برای ، جامعه ضروری نیستند. و لابد موسیقیدان، آهنگساز، کلکسیونر ، طلا فروش و هزار شغل دیگر هم غیر ضروری اند.ببینید این به فرهنگ یک جامعه بر می گردد که چقدر در تامین و تشخیص نیازهایش جدی باشد و صاحبان شغلهای مختلف فقط اگر در کار خود جدی و کوشا و دلسوز باشند حتما برای جامعه لازمند و فرهنگ ساز . در بدن ما که فقط معده وجود ندارد ، ما مغز هم داریم ، قلب هم داریم و احساس هم داریم ، همانطور که در یک بدن همکاری همه ی سلولها لازم است در یک جامعه ی سالم هم همینطور خواهد بود. ولی یک بیماری چه مغزی باشد و چه روحی کل بدن را مختل می کند ، تجربه نشان داده است که اگر روح انسان درست پرورش یافته باشد کمبود حتی نیازهای ضروری تر را هم تحمل می کند . حرفم ابدا به این معنا نیست که همه کارشان را تعطیل کنند و مثلا طلبه بشون تا مردم معنوی شوند. بلکه منظورم اینست که اگر هر کس در کار خود نهایت صداقت و درستی و جدیت را بخرج دهد این برای حیات کل جامعه لازم است . ببینید اگر آزادی باشد و کسی مردم را تحریک نکند ، همه هم نمی روند ذرات بنیادی و یا بقول شما تحلیل داده بخوانندو خود بخود عده ی کمتری که واقعا به این رشته ها علاقه دارند به سراغ این رشته ها می روند. البته اگر خط دهی و فشار از بیرون صورت نگیرد . یک زمانی که ما درس می خواندیم بنا به جوی که در دانشکده حاکم شده بود همه می خواستند ریسمان یا کیهانشناسی بخوانند و الان هم همه می خواهند نانو بخواهند . در حالیکه ممکن است که هیچکدام هیچ علاقه ای هم به این رشته ها نداشته باشند. ما اول باید آرامش را درون خود ایجاد کنیم و بعد ببینیم که چه کاری را واقعا می توانیم انجام دهیم . یک خواننده برای نیاز مردم که نمی تواند نانوا بشود.
مریم
در عجبم اين تابيرها چه جوري از نوشته اينجانب منتج شده!!!!!!!!!!
با حرف شما هم مخالفتي ندارم و تقريبا يك حرفو زديم – من خودم شاهد بودم كه بعضي از اين نانو كار ها براي كسب امتياز بيشتر و به تبع جايزه بزرگتر در به در دنبال يه جا براي سخنراني مي گشتن ، چون ظاهرا اين جور كارا هم امتياز داره- اما كافيه فقط يه نگاه به پول هايي كه تو ممالك پيشرفته صرف علوم انساني و يا مهندسي ميشه كرد تا قافيه دستمون بياد (البته اگه متهم نشم كه دارم كپي بر داري ميكنم!!!)
بنده خودم چندين محقق برجسته خارجي رو ميشناسم كه فقط بخاطر پول مجبور شدن رو مطالبي كار كنن كه اصلا نه ربطي به كارهاي قبليشون داره و نه علاقه اي به اون رشته دارن و وقتي هم ازشون بپرسيد ، خيلي راحت بدون اينكه غر بزنن ميگن مجبوريم – فكر كنم ما اصلا هيچ ذهنيتي از يه موسسه خصوصي كه سود ده هم هست و فقط به ظاهر مقاله تو فيزيك نظري چاپ ميكنه نداشته باشيم ولي من يكي از اينها رو ديدم - تنها يك سياست گزاري كلان و هدفمند باعث شده كه اينا به اين سمت برن –
ولي ما تو ايران مقاله چاپ كنيم (حالا هر چي ميخواد باشه) تا يه عده رند و زرنگ پزشو بدن ، ديگه بقيشو ول لش- هر دو طرف راضي ...
اون مقامشو حفظ ميكنه چون كلي مقاله چاپ شده، ما هم هي ارتقا پيدا مي كنيم
جناب يكي از پژوهشگاه
به مسئله اي كه شما مطرح مي كنيد
از دو منظر مي توان نگريست.يكي از بعد شخصي و ديگري از بعد كلان اجتماعي.
خودم را مثال مي زنم. فكر مي كنيد اگر من به جاي اين كه به ايران برگردم يكي از موقعيت هاي پست-داكي كه به من پيشنهاد شده بود انتخاب مي كردم اكنون از نظر علمي چه مي كردم؟ جواب اين است كه كمابيش همان كاري كه اكنون مي كنم. الان با همكاري استاد راهنماي سابقم از طريق ايميل داريم پروژه اي درباره همدوسي نوترينوهايي كه از منابع واقع در فواصل چند ميليارد سال نوري به زمين مي رسند انجام مي دهيم. هر دو آگاهيم كه اين پروژه براي كسي چه در ايران و چه در خارج نان و آب نمي شود. اگر من به جاي تهران در هاوايي يا فرانسه و يا كانادا بودم هم همين كار را مي كردم.
من در اين گونه كارها تخصص پيدا كرده ام و با همان استانداردي كار مي كنم كه بهترين هاي اين شاخه از علم در دنيا. اين باعث مي شود كه در جمع كوچك (چند صد نفري)فيزيك پيشگان نوترينو در سراسر جهان اعتباري براي پژوهشگاه ما و ايران كسب شود.حال فرض كنيد من بگويم چون اين رشته به درد ايران نمي خورد بهتر است من اين رشته را رها و به طراحي قطعات هواپيما بپردازم كه در كشور ما شديدا مورد نيازند. مسئله اين است كه من اين كار را بلد نيستم. مديران اجرايي دور و بر در پژوهشگاه هم توان و تخصصي براي رهبري چنين پروژه اي را ندارند. نتيجه چه خواهد بود؟ بودجه اي از همان محل درآمد نفت مي گيريم و آن را نفله مي كنيم. كمي به دنبال دم خود مي چرخيم و سر هم داد و هوار مي كنيم. چون كار بلد نيستيم الكي خودمان را سر كار مي گذاريم تا وجدانمان راحت باشد كه صبح تا شب مثل مرغ سركنده مي دويم آخر سر هم كه به دليل عدم موفقيت بودجه مان قطع شد شكايت مي كنيم كه دولت فلان رئيس جمهور قدر زحمات ما را نفهميد. بهتر نيست كه روي همان چيزي تمركز كنيم كه قدرت و قابليت جمع و جور كردنش را داريم
در ادامه كامنت قبلي ام:
حال از ديد كلان به مسئله بنگريم.مسئله اين است كه آيا اعتباري كه كار من در يك جمع كوچك فيزيكپيشه ها كسب مي كند ارزش خرجي كه دولت صرف آن مي كند دارد يا خير. نظر شخص من اين است كه دارد چرا كه مخارج چنين تحقيقاتي (علي الخصوص در بخش تئوري) واقعا در مقياس ملي ناچيز است.
اگر كساني بودند كه قادر بودند در رشته اي كاربردي كاري واقعي و با ارزش كنند. حتما بايد حمايت شوند بودجه تحقيقاتي شان هم بايد بيشتر از ما ومتناسب با نيازشان باشد.اما خرجي كه صرف تحقيقات بنيادي از نوع تئوري مي شود آنقدر زياد نيست كه هيچ مشكلي از صنعت هواپيماسازي كشور رفع كند. پس به اين بهانه كه در آن زمينه احتياج مبرم است اين جوانه كوچك و كم مصرف را نبايد خشكاند.
جناب "يكي از پژوهشگاه" برعكس دفعه قبل خوشبختانه اين بار منظور شما را متوجه شدم. تلخي هايي را كه شما به آن اشاره مي كنيد من هم چشيده ام! اما صحبت درباره آنها نه تنها دردي را دوا نمي كند بلكه چنان وقت فكري از آدم مي گيرد و چنان روحيه آدم را خراب مي كند كه مانع از آن مي شود كه بتوان روي پروژه تمركز كرد.بهتر است اين چيزها راناديده بگيريم و به كار خودمان برسيم تا متاعي قابل عرضه داشته باشيم و لو اين كه متاع از جنس كاربردي نباشد.
اما قطعا اين متاع به بخشي از نيازها پاسخ مي دهد
ارسال یک نظر