فرض كنيم برويم و از مردم كوچه و بازار ايران سئوال كنيم چقدر آنها در زندگي روزمره خود از مفهوم لگاريتم استفاده مي كنند. قول مي دهم اكثريت اصلا با اين مفهوم آشنايي ندارند و
درصدي هم تنها به طور مبهم به ياد مي آورند كه در دبيرستان چيزهايي درباره لگاريتم خوانده اند. اين در حالي است كه مهندسان شيميدان ها متخصصان ژنتيك اقتصاددانها بانكداران و...وبالاخره فيزيك پيشگان امروزه به طور وسيعي از اين مفهوم استفاده مي كنند. اصلا زندگي مدرن را بدون اين مفهوم نمي توان تصور كرد. اما 1200 سال پيش زماني كه الخوارزمي اين مفهوم رياضي را (به تعبيري) ابداع مي كرد نياز مبرمي به اين مفهوم احساس نمي شد. شايد او آن زمان از نظر مردم همدوره خود همانقدر مشغول كار به درد نخورو انتزاعي بود كه فيزيك پيشگاني كه بر روي نظريه ريسمان كار مي كنند از نظر مردم اين دوره وزمان. خود نظريه ريسمان شايد راه به جايي نبرد يا به عبارت دقيقتر به اهدافي كه براي خود تعريف مي كند نرسد. اما به طور قطع از دل اين كوشش مفاهيمي ابداع خواهند شد (و شده اند)كه در آينده همان نقش لگاريتم را بازي خواهند كرد
مي توان در اين رشته به ظاهر به درد نخور را به خاطر صرفه جويي در هزينه ها بست. اما اين طرز فكر تمدن مدرن را به جايي سوق مي دهدكه تمدن درخشان اسلامي -ايراني كه گرفتار حكمرانان به اين تعبير "صرفه جو "شد رفت
البته همه بودجه تحقيقي را نبايد صرف اين گونه تحقيق ها كرد. جامعه علمي سالم و با ثبات آن جامعه علمي است كه بر روي رشته هاي كاربردي و انتزاعي به تناسب سرمايه گذاري مي كند. خوشبختانه كار بر نظريه ريسمان هزينه زيادي نمي خواهد. در كشور ما هم سرمايه گذاري نامتناسبي در اين زمينه نشده است. اگر مي بينيد اين رشته جلوه زيادي پيداكرده علت اصلي درخشش معدودي افراد باهوش و بسيار بسيار پر تلاش است نه سرمايه گذاري مادي نامتناسب.
شايد بگوييد چرا آن معدود افراد بسيار پر تلاش سراغ رشته كاربردي تري نرفته اند. جوابش اين است كه علاقه شان به اين سمت وسو بوده.
اگر جراتش را داريد از ديگران سئوال كنيد كه چرا به اندازه كافي
در رشته خود تلاش نمي كنند
۵ نظر:
یادم نیست منبعش متاسفانه، شاید کتاب پزوهش شپرینگر بود نوشته بود که علوم پایه معمولا به طور متوسط بعد از ده سال ارزش کاربردی پیدا می کنند. این یک نوع کلی گویی است و شاید امروز این فاصله کمتر شده باشد. اما یک نکته بیرون از این مطلب بگویم، این که ما ناخودآگاه فکر می کنیم ارزش یعنی ارزش اقتصادی، ارزش شناختی علوم را فراموش کرده ایم متاسفانه این دوگانه انگاری را خیلی ها پرورش داده اند و روی آن کار فکری کرده اند و کلا علوم را به کاربرد علوم آن تقلیل داده و آن را منزوی کرده اند ، تو گویی حکمت و خرد مقوله ای غیر از علم است و خردمند اگر بی خبر از ساینس باشد یا نباشد فرق نمی کند.
اما موقعیت خاص ایران موقعیت درآمد نفتی سرشار است ما می توانیم گرانترین محصولات را بخریم بدون این که به فکر تولیدش باشیم. این بی انگیزگی خوراکش عمدتا از این راه تامین می شود.
در مورد پست های قبلی هم مطلبی در مورد هویات تئوریک نوشته بودید، اگر نخوانده باشید "علم شناسی فلسفی" ترکمه هایی از پل ادواردز انتشارات پژوهشگاه ترجمه عبدالکریم سروش مطلب جالبی از مری هسه دارد تحت عنوان مماثلت و مدل در علم که شدیدا توصیه می کنم.
من یک کم با این استدلال مشکل دارم.
بعد از هزار سال که از خوارزمی گذشته، ما تنها کارهای خوب رو یادمون مونده.
کلی هم کیمیاگر و رمال و طالع بین و غیره بودند که احتمالاً بودجههای خیلی بیشتری هم به خودشون اختصاص میدادند. اما چون کارشون بیارزش بوده، اونها را یاد نمیکنیم ...
آقاي احسني ممنون از كتابي كه معرفي كرديد.حتما سعي مي كنم اين كتاب را تهيه كنم
فکر نکنم مشکل از این باشد که متخصصان رشتههای دیگر کمتر کار میکنند یا کمتر باهوشاند یا غیره. تفاوت در این است که وقتی رشتهای تازه با مفاهیمی تازه به وجود بیاوری، در چند سال اول (که میتواند دو سه دهه هم باشد) هر کاری به نظر خارقالعاده میآید.
من منکر نقش علاقه نیستم. ولی یاد گرفتن کارهای تجربی از روی مقاله خوندن به نسبت سخت تر هست تا یاد گرفتن نظریه ریسمان!
البته امکاناتی هم که کارهای تجربی لازم داره به این راحتی ها در دسترس نیست.
به اینها اضافه کنید جو گیریهای معمول توی محیطهای دانشگاهی ایران را که مثلا هر دانشجویی که ادعای سواد و هوش بیشتری دارد معمولا به سمت ملت ریسمان-ذرات کار حرکت میکند !!
ارسال یک نظر