۱۳۸۶ خرداد ۲۳, چهارشنبه

نام و نشان در ژاپن

پيشتر قاسم در يكي از نوشته هايش اشاره كرده بود كه در مغرب زمين استفاده از عناوين دكتر و پروفسور مرسوم نيست و دانشجو ها استادان راهنماي خود را هم با نام كوچك صدا مي زنند. در اينجا مي خواهم به فرهنگ ژاپني ها در اين زمينه اشاره كنم وقبل از آن يادآوري مي كنم كه ژاپن در فيزيك انرژي بالا از كشورهاي پيشرفته به حساب مي آيد. نه تنها از اروپا چيزي كم ندارد بلكه در فيزيك نوترينوو فيزيك "كوارك بي" كشور پيشرو يي است. اما نظام دانشگاهي ژاپن به شدت سلسله مراتبي است. القاب و عناوين با دقت زياد مورد استفاده قرار مي گيرند. اگر دانشجو يي سوالي از استاد راهنمايش داشته باشد دور از ادب مي داند كه مستقيم آن را مطرح كند. اول به سراغ پست داك ها مي رود اگر آنها سوال او را نتوانند پاسخ گويند پست داك ها واسطه قرار مي گيرند تا سوال را" با ترس ولرز"از استاد راهنما بپرسند البته به شرطي كه سوال دچار
"lost in translation "
نشود
من خود در ژاپن نبوده ام. ازآنان كه در ژاپن بوده اند اين گونه شنيده ام. شايد هم اين تصوير اغراق شده اي است كه متاثر از كليشه هاي هاليوود كشيده شده . اما خوب تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها!
به نظر من در اين موارد "درست" همان چيزي است كه با فرهنگ محلي مي خواند وعجين مي شود. تقليد تقي زاده وار از مغرب زمين در اين گونه موارد جز پشيماني راه به جايي نمي برد.


به نظر من مشكل ما در ايران استفاده از القاب و يا وجود سلسله مراتب نيست. مشكلي نا سازگاري رفتاري افراد است: نا سازگاري هم در درون رفتار خودشان (گاه از در دروازه رد نمي شند گاه از سوراخ سوزن رد مي شند) و هم ناسازگاري با عرف جامعه.نمونه واضح اين نا سازگاري هم در شوخي ها مشهود است. بعضا يك ريش سفيد يا رئيس با دانشجو و يا پست داك شوخي اي مي كند كه در عرف جامعه ما تنها صميمي ترين دوستان به خود اجازه مي دهند چنين شوخي هايي با هم بكنند. دانشجو هم پيغام صميميت از اين شوخي مي گيرد و آن را در رفتارش نشان مي دهد. اين هم به آن زبر دست گران مي آيد وشب را با اين فكر كه چگونه صبح اين پررو را ادب كنم صبح مي كند وتا اعصاب طفلك راخط خطي نكند وتا او رااز درس خواندن نيندازد دست بر نمي دارد. واقعا اين گونه شوخي ها اين قدر مي ارزند؟

۶ نظر:

ناشناس گفت...

دقت شما خوبه که ما یک سطح ساخت ارتباطی در شبکه روابط داریم و یک سطح رفتاری متناسب با آن و همه رفتار ها بر مبنای این ساخت از پیش موجود تفسیر می شود. نه بر مبنای پاره های رفتار یا کلمات.
اما در مورد ژاپن جای حرف بیشتر هست. مدل ما ظاهرا نباید مدل ژاپنی باشد. البته اگر بخواهند حرف دقیق بزنند باید مقایسه کنند. در مجله پیام یونسکو مال شاید بیست سال پیش چیزی دیده بودم در تم تفاوت مدیریت ها در ژاپن و غرب. اگر پیدا کردم در کانمت می گذارم.

ناشناس گفت...

من متوجه منظور شما از اين كه "مدل ما ظا هرا نبايد مدل ژاپني باشد." نشدم. منظور من اين نبود كه بايد از ژاپن تقليد كنيم. منظور من اين بود به صرف مشاهده اين كه يك يا چند كشور پيشرفته فرهنگي متفاوت از ما دارند نبايد به تكاپو بيفتيم كه چرا ما اين گونه نيستيم. مي خواستم تا كيد كنم كه خود كشور هاي پيشرفته هم از نظر فرهنگي همسان نيستند. اگر قرار بر الگو گرفتن باشد ژاپن به هيچ وجه الگوي مناسبي نيست. اصلا پايه هاي فكري-اخلاقي ژاپني ها با ما متفاوت است. ما به غربي ها به دليل مذهب كمابيش مشابه ابراهيمي و ارتباط هاي نسبتا نزديك صد ساله نزديكتريم تا به ژاپني ها.

BA}{AR گفت...

منجوق عزیز این روش در همه دانشگاه های ژاپن معمول نیست. من همین امروز از یکی از شرکت کنندگان کنفرانس که در ژاپن تحصیل می کند درباره نحوه رابطه استاد و شاگرد پرسیدم. می گفت بعضی ها اصرار دارند پرفسور خطاب شوند. در حالیکه بعضی های دیگر مثل اینجا با اسم کوچک شناخته می شوند و به راحتی با شاگردشان دوست می شوند.
راستی رابطه به دور از سلسله مراتب در همه کشورهای اروپا صادق نیست و آن هم به دانشگاه بستگی دارد. مثلا بچه هایی که در آخن درس می خوانند در گروهشان کاملا مثل ما در ایران رفتار می کنند، استاد را با لقب دکتر صدا می کنند و سلسه مراتب را رعایت می کنند. در حالیکه دوست دیگری که در هامبورگ درس می خواند مثل ما با استادش رودربایستی و تعارف ندارد....

Sima گفت...

منجوق عزيز من هم با به زور وارد كردن فرهنگ غربي مخالفم. اصلا يه جوري به فرهنگ ما نمي چسبد. بايد منتظر بمانيم كه خود به خود بيايد. مثلا خيلي از دانشجوهاي من ، من رو سيما صدا مي زدند. در عين اين كه بهم احترام هم مي گذاشتند.
چيزي كه براي من عجيبه اينه كه ما در مرحله ي ايميل نگاري اين سد رو رد كرده ايم و خيلي ها كه حضوري به هم آقاي دكتر و خانم دكتر مي گويند، در ايميل همديگر رو به اسم كوچك صدا مي كنند.
البته من هنوز شخصا نتونستم اين كار رو بكنم.

ناشناس گفت...

سيما جون
من حتي مطمئن نيستم آنچه كه در غرب يا جاي ديگه دنيا هست براي ايران مناسب باشه. شايد در يك زمينه ما غربي هم شديم (حالا چه با زور چه به دلخواه- چه برنامه ريزي شده و چه الله بختكي )اگر با بقيه فر هنگ ما نخوره باعث تنش بي حاصل مي شه. همين شوخي هايي كه بزرگان مي كنند فكر مي كنم ريشه در عقايد ايدئولوژيكي زمان جوانيشون داشته باشه. مي دوني كه چي مي گم " زنده باد رفيق كاسترو" ا ما فرهنگ آن رفقاي كوبايي با فرهنگ ما نمي خونه و مشكل ساز مي شه.

بهار جون ممنون از اطلاعات. جالبه كه آدم با يونان مدرن هم آشنا بشه. خوب يونان پس از قرن ها زير سلطه عثماني ها بودن بيشتر شبيه اين وره. اما انصافا در پنج -شش سال اخير خوب پيشرفت كرده

اطلاعات ما راجع به يونان بيشتر مال عهد بوقه. جالبه برام بيشتر در باره اش بدونم.

ناشناس گفت...

از دیدگاه یک دانش‌جو هم به ماجرا نگاه کنیم بد نیست. زمانی که دانش‌جو بودم سلسله مراتب شدید بود٫ به گونه‌ای که همه‌ی اساتید به طور ذهنی در سلسله مراتب بالا جا دادم و همیشه از آن سلسله‌ی پرقدرت وحشت داشتم و دوری می‌جستم. هم‌اکنون نیز که دیگر دانش‌جو نیستم هنوز این پندار ذهنی را به آن استادان پیشینم دارم و گاه به گاه آنها را از سلسله‌ی مراتبی که من در آن هستم نمی‌بینم و بالعکس

تنها نسبت به همه‌ی معلمان سوم دبیرستانم که همه‌یشان روی سلسله مراتب خط کشیدند احساس خوبی دارم