۱۳۸۶ مهر ۱۹, پنجشنبه

سياست زدگي

در نوشته پيشينم به طور گذرا اشاره كردم كه سياست زدگي به جامعه نوپاي فيزيك ايران ضربه مي زند. بحث درباره علت تمايل به سياست زدگي در بين تحصيلكرده هاي مملكت ما به طور اعم وفيزيكپيشگان به طور اخص مقوله پيچيده اجتماعي است كه در حيطه كار جامعه شناسان قرار مي گيرد. من در اين نوشته به علت نمي پردازم. هدفم در اينجا اين است كه به برخي از محور ها كه از سمت وجبهه آن ضربه بر پيكر جامعه فيزيك ما وارد مي شود اشاره كنم. در جايي نديده ام كه كسي اين بررسي را به طور مدون كرده باشد.اصولا براي چنين بررسي اي بايد در بطن موضوع بود. جامعه شناسان بعدا مي توانند چنين بررسي هايي را دستمايه تحليل هاي تخصصي خودشان قرار دهند. قبل از اين كه به اين محور ها اشاره كنم لازم مي دانم يادآور شوم كه سياست زدگي به طرز محسوسي در بين ايرانيان مقيم خارج ازكشور بيشتر رواج دارد تا ايرانيان مقيم داخل. البته اين نكته قابل فهم هم است چرا كه كانال ارتباطي آنها با ايران بيشتر از طريق اخبار سياسي و يا دوستاني است كه موقع صحبت باخارجي هاو ايرانيان مقيم خارج مي خواهند "سطح بالاتر" از معمولشان جلوه نمايند و "سطح بالا" صحبت كردن از نظر "سيا ست زده ها" يعني ربط دادن همه چيز به سياست!آقاي ايكس را در نظر بگيريد. او معمولا با دوستان مقيم ايران خود درباره چيزهاي روزمره صحبت مي كند اما همين موضوعات روزمره را پيش پا افتاده تر از آن مي داند كه با دوستان مقيم خارجش مطرح كند ودرعوض بيشتر درباره سياست با آنها سخن مي گويد. به تدريج ايرانيان مقيم خارج ايران را با عينك سياست زدگي نظاره مي كنند. بعد از اين توضيح برويم به سراغ محور هاي مختلف ضربه واردآوردن:

يك-به گمانم همگي اتفاق نظرداريم كه براي فيزيكپيشه سفر به مراكز علمي دنيا امري حياتي است اما چنين سفري مفيد واقع نمي شود مگر آن كه خود فيزيكپيشه در مدتي كه مهمان اين موسسه است دغدغه كامل كار تحقيقي داشته باشد و تمام توان خود را براي استفاده از محيط آنجا به كار گيرد. اما جو سياست زدگي مانع از چنين تمركزي مي شود. برخي به جاي استفاده از محيط در اين مدت محدود وقت خود را صرف تحليل اوضاع سياسي ايران به اتفاق دوستان ايراني خود مي كنند. تاسف برانگيز تر آن كه عده اي به تحليل وضعيت ايران بسنده نمي كنند و به همراه چند پاكستاني عرب و غيره به تحليل اوضاع سياسي جهان اسلام مي پردازند. كساني كه در ايران سال به سال در مورد اسامه بن لادن چيزي نمي گفتند يك شبه مي شوند اسامه بن لادن شناس. به غربي هايي كه هر از گاهي در اين جمع ها شركت مي كنند اين احساس غلط ودر عين خطرناك و مضر دست مي دهد كه در ايران تمام ذهن ها در گير اين گونه مسايل است. غافل از اين كه در كشور زيباي گل و بلبل ما خانمها(حداقل خانم هاي طبقه مرفه) بيشتر درباره رژيم غذايي و نحوه پخت غذاها و دسر هاي مختلف صحبت مي كنند.

دو-مسايل سياسي وبي كفايتي سياستمداران بهانه وسر پوشي مي شود براي بيكفايتي خودمان!مثلا افرادي كه بناست يك كنفرانس بين المللي از محل يك بودجه بين المللي برگزار كنند در پر كردن فرم هاي دريافت اين بودجه در موعد مقرر اهمال مي كنند ودر نتيجه
deadline
فرستادن فرم ها مي گذرد. به علت اين بي نظمي پولي به برگزاري كنفرانس تعلق نمي گيردو كنفرانس لغو مي شود. اما برگزار كنندگان به جاي اقرار به اشتباه خود وسعي در تصحيح آن براي دفعات بعد با آسمون ريسمون بافتن مسئله را سياسي جلوه مي دهند.ايرانيان مقيم خارج هم كه تشنه اين گونه شايعات هستند با سرعت برق شايعه را منتشر مي كنند.اين شايعه با يك عالمه اغراق و شاخ و برگ به گوش همكاران خارجي كه تمايل به سفر به ايران داشتند مي رسد و آنها را از سفر به ايران منصرف مي كند.

سه-فيزيكپيشگان خارجي كه به ايران سفر مي كنند از روي ادب مي خواهند فرهنگ ما را بشناسند وطوري برخورد كنند كه به مردم كوچه بازار بر نخورد. در نتيجه از همكاران ايراني خود سئوالاتي درباره آداب معاشرت(امكان دست دادن با جنس مخالف
امكان تعريف از زيبايي يك چهره و غيره) مي كنند. در اين موارد بايد گفت كه مردم معمولا به فلان موضوع حساسند پس بهتر است از فلان كار اجتناب شود. چنين حساسيت هايي از نظر آنها كاملا طبيعي است. دوستان غربي ما هم ادب وهم روشنفكري را در به احترام گذاشتن به حساسيت هاي ملل مختلف مي دانند نه هجو كردن باورها وسنت هاي مردم كوچه بازار.
اما برخي از دوستان سياست زده ايراني ما دون شان خود ميدانند كه اين گونه حساسيت ها را به رسميت بشناسندو در جواب شروع مي كنند به سخنراني در باره دعواهاي جناحهاي چپ و راست. مهمان خارجي با تعجب و گيجي گوش مي كند. اصلا گمان نمي كند كه سئوال ساده اي كه درباره آداب معاشرت ايراني كرده به اين مسائل سياسي ربط داشته باشد. ترس او را فرا مي گيرد. از نظر او كشوري كه در آن هر چيز كوچكي به سياست ودعواي جناح هاي سياسي ربط پيدا كند جاي ماندن نيست.


خوشبختانه سياست زدگي در بين نسل جوان تر از ما خيلي كمتر است. علت سياست زدگي هر چه كه بود در حال ازبين رفتن است. برخي از مسن تر ها عدم سياست زدگي در بين جوانان را نشانه زوال جامعه مي دانند اما به نظر من اين نشانه مباركي است. گويي بيماري مزمن سياست زدگي رو به بهبود است اما هنوز كامل درمان نشده است. بايد جايگزين فكري مناسبي براي سياست زدگي پيدا كرد وگرنه در خلا آن پوچگرايي و افسردگي رواج مي يابد.دغدغه كارتحقيقي در سطح بين المللي جايگزين مفيد و مناسبي است.

۵ نظر:

Mostafa گفت...

من فکر نمی کنم که سیاست زدگی در بین نسل های جدیدتر رو به کاهش باشد، بلکه فکر می کنم عمق تفکّر سیاسی در حال کم شدن است. ورودی های جدید دانشگاه هم به همان اندازه قدیمی ها بحث سیاسی می کنند، اما چون محدودیت ها کمتر شده، حوائج روزمره شان را کمتر به مسائل سیاسی ربط می دهند. این لزوماً چیز خوبی نیست.

Qasem گفت...

من معنی‌ی سیاست زدگی را کماکان نمی‌فهمم. طرحهای سیاسی یا سخنان سیاستمدارن کشورم آشکارا در زندگی‌ی روزمره‌ی من در کار علمی‌ام ٫ چه‌گونه‌گی‌ی بینش و نگاه آشنایانم از کشورهای دیگر به من اثر می‌گزارد. پس من حق دارم از خامنه‌ای٫ سخنان خمینی٫ وصیت نامه‌ی خمینی٫ مراجع قم٫ هاشمی٫ سیاست‌های دولت ایران٫ احمدی‌نژاد٫ اصلاح‌طلبان و تند گرایان انتقاد کنم و نظراتم را بگویم. در حیطه‌ی کلان نبود بحث و انتقاد از سیاستمدارن در قشر نخبه‌ی هر جامعه‌ای باعث ابتذال سیاستمداران و نابودی‌ی آن دولت می‌شود که نابودی‌ی تمام ساختارها و جامعه‌ی علمی را در پی خواهد داشت. زیاده‌روی در این امر باعث ابتذال جامعه‌ی علمی می‌شود. خوب سوال این است که حالت هم‌دوس چیست؟ در ساختار پیچیده‌ی جامعه حالت هم دوس مستقل از زمان نخواهد بود. احتمالن وضعیت پیشین حالت هم‌دوس بوده است٫ وضعیت امروزی نیز هم‌دوس است. جامعه را آزاد بگزاریم تا بحث کنند و آن چنان که دوست دارند رفتار کنند به‌تر نیست؟ تا جایی که من می‌دانم در جامعه‌ی ما تمام الگوریتم‌های که برای رشد محدودیتهای ایجاد کرده‌اند شکشت خورده‌اند. راستی شنیده‌ام که انتقادهای زیادی نیز به جامعه‌ی دانشگاهی آمریکا وارد است که جورهایی به نظر می‌آید رسمن سیاست را کنار گذاشته است و کم کم به بازیچه‌های دست سیاستمدارن تبدیل می‌شوند به جای آنکه سیاست‌گزاران را نظاره گر باشند. به نظر من افراد٫ مخصوصن متفکران و دانش‌پیشه‌گان٫ باید آزاد باشند اما انتظار انجام کارشان از آنها طبیعی و منطقی است. در گاه‌های دیگر می‌توانند و باید آزاد باشند که از هرچه خواستند سخن بگویند: از نقد و بحث بر سر رشد پورنوگرافی مدرن در اروپای غربی٫ نقد سیاستمدارن فعلی یا مرحوم یا بحث بر سر پیدایش دنیا یا خلق عالم٫ یا به قهقرا رفتن دانش٫ یا گسترش نظریه‌ها موجود علمی

ناشناس گفت...

هم در پست شما و هم در کامنت ها نکات بسیار قابل توجهی هست.
سالها پیش جامعه شناسانی به نام توماس و زانیسکی از روی خواندن نامه هایی که کشاورزان لهستانی مهاجر در آمریکا به خانواده هایشان می فرستادند. مطالب با ارزشی در مورد سوشالاجی جامعه مهاجر کشف کردند. به علاوه این گزارش باب یک متدولوژی جدید را هم در این علم باز کرد.
همیشه مشاهدات تیز بینانه دست مایه تحقیقات و متاآنالیز ها بوده اند.
حتی در آغاز پزشکی مدرن نیز عمده طب توصیفی است و کارهای اولی ها مثل سیدنهام بعضا صرفا توصیف هستند.

ناشناس گفت...

اجازه بدهید من هم از تجربه خودم بنویسم و فقط خواننده نباشم. شما در مورد اپرت اشاره کردید که در گذشته حتی مطالب غیر رسمی، به غیر از زبان رسمی اجازه انتشار نداشتند.

شکی نیست که در ایران آداب و رسوم اقوام با هم متفاوت است، البته نه به معنای نفی شباهت ها.
در این مورد نیز شاید یک نوع فرهنگ رسمی داشته باشیم.
سال ها قبل وقتی تازه وارد دانشگاه شده بودم و خوب از وضع آگاه نبودم. بعد از این که یکی از پروفسورس ها در وقت خصوصی ای که به من داده بود یک مطلب درسی را با تلاش و علاقه برای من تشریح کرد به عنوان تشکر دستم را دراز کردم ولی ایشان مودبانه گفتند که در دانشگاه این کار مجاز نیست.
بعدها در روستایی دور افتاده کار می کردم بارها و بارها شد که بیماران زن و مرد روستایی برای تشکر، خودشان به من دست می دادند.

باز هم خیلی بعدتر کسی نقل می کرد که مقامات رسمی ایران در روابط دیپلماتیک حق دست دادن با جنس مخالف را در پاسخ ندارند و در این مورد بارها ایدئولوژی مقدم بر مصلحت قرار گرفته است.
بنابر این می بینید که یکی از وجوه بعضی از مسائل مربوط به فضای عمومی در ایران وجه سیاسی آن است. با همه بی علاقگی ام به سیاست اما به این مسائل فکر می کنم.
خسرو احسنی قهرمان

منجوق گفت...

آقاي احسني

من در مورد دست دادن و يا ندادن ارزش گذاري نمي كنم. اين يك رسم است كه در جوامع مختلف ودر فرهنگ هاي مختلف مردم آن را با ضوابط و آداب متفاوتي اجرا مي كنند. همان گونه كه شما اشاره كرديد در خود ايران هم قوميت هاي مختلف با اين مسئله به شيوه هاي متفاوتي برخورد مي كنند. نكته در اينجاست كه فرهنگ سياستپيشگان با فرهنگ فيزيكپيشگان فرق دارد در آنجا دست ندادن سياستپيشگان ايراني آتو مي شود دست خارجي ها تا به ايراني ها فشار بياورند وضربه بزنند. اما در جمع فيزيكپيشگان از اين خبرها نيست. دست ندادن در بين فيزيكپيشگان مشكل خاصي پيش نمي آورد. اگر روابط رسمي باشد كسي كه دستش را دراز كرده عذر مي خواهد و مي گويد ببخشيد من ازآداب شما اطلاع نداشتم و يا حواسم نبود. سعي نمي كند ماجرا را چماق كند و بكوبد بر فرق سر طرف (كاري كه سياستپيشگان به عمد مي كنند.)

ادب فيزيكپيشگي اين گونه اقتضا مي كند. يكي از دلايلي كه من عاشق اين حرفه ام اين است كه با چنين افرادي نشست و برخاست مي كنم. افرادي كه هدف آن ها بالا بردن افق هاي ديدشان است نه آتو گرفتن