۱۳۸۶ مهر ۱۷, سه‌شنبه

آرشين ما ل آلان

آرشين مال آلان نام يك فيلم موزيكال به زبان آذري است كه وقتي مادربزرگ من كلاس اول ابتدايي بود در باكو ساخته شد. تك تك جملات اين فيلم به ياد ماندني هستند.در مدت شصت و چند سالي كه از ساخت اين فيلم گذشته هرگز فيلم ديگري به اندازه آن فيلم و فيلم معاصرش (مشدي عباد) به دل ما آذري ها ننشسته.چرا؟ مگر اين دو فيلم چه خصوصياتي داشتند. به نظر من سه جنبه از اين فيلم آن را از ساير فيلم ها متمايز مي كند:1)فيلم
موزيكال است و
choreography
آن واقعا شاهكار است.2)فيلم به زبان آذري است.(بد نيست بدانيد قبل از انقلاب در ايران اجازه ساخت فيلم به زباني غير از فارسي نمي دادند)
3)
مهمتر از همه اين كه فيلم كاملا مردمي است. فيلم هاي موزيكال زيادي بعدا در آذربايجان شوروي ساخته شد كه برخي از نظر كيفيت ساخت واقعا عالي بودند. اما اين فيلم ها فرمايشي و تبليغاتي بودندو هيچكدام به دل نمي نشستند.

به نظر من
مسايلي نظير نداشتن فيلم مردمي براي مدت شصت سال موضوعاتي كوچك و قابل صرفنظر نيستند. بايدعلت راريشه يابي كرد. علت واقعا چيست؟
در نظر اول ممكن است بگوييد حكومتهاي مستبد. اما به گمان من موضوع ريشه اي تر از اين حرفهاست و به فرهنگ لايه هاي زيرين برمي گردد. من طبق معمول انگشت انتقاد را به سوي قشر تحصيلكرده جوامع خودمان نشانه مي گيرم. آري! افرادي همتيپ خودمان! فرهنگ طبقه تحصيلكرده اين مرز و بوم آن قدر سياست زده بوده است كه جايي براي ساخت فيلم هايي چون "آرشين مال آلان" نمانده.

مشكل ضعف تحقيقات در علوم پايه هم از اين دست است. تا همين اواخر وقتي چند تا فيزيكپيشه با هم صحبت مي كردند صحبت هايش بيشتر حول وحوش سياست مي چرخيد تا فيزيك. البته در كشورهاي پيشرفته هم محققين گاه و بيگاه درباره سياست صحبت مي كنند. اما در اينجا (مخصوصا بين نسل هاي قبلي فيزيكپيشگان) سياست (و نه فيزيك) دغدغه اصلي بوده و هست

۸ نظر:

ناشناس گفت...

قزحشظحقصبه خصوص که از شوروی صحبت کردید از ژدانف و از سرگذشت ژانر سوشیال رئالیسم خیلی چیزها می توانیم بیاموزیم.
تا همین اواخر در ایران بحث هنر برای هنر یا هنر متعهد زنده بود و به نظر من غلبه با هنر متعهد بود. اینکه اندیشه های سارتر و چپ فرانسه تا چه حد در ایران نفوذ داشت خود بحث دیگریست.
به علاوه اسنوبیسم را هم نباید فراموش کرد با این که در ایران اشراف زاده مدل پست فئودال اصلا نداریم اما به خصوص در هنرمندان و تحصیلکرده های بالای ما یک نوع اسنوبیسم وجود دارد.

منجوق گفت...

نه تنها تحصيلكرده هاي ما
snob
هستند بلكه در انتخاب فيلم رمان و غيره يك نوع رودربايستي با خودشان دارند كه از عدم اعتماد به خود ناشي مي شود. منتظر مي مانند تا ببينند فرانسوي ها در مورد محصولات كشور ايران چه مي گويند. اگر تعريف كردند آن را حلوا حلوا مي كنند. اما اگر فرانسوي ها نظر خاصي در مورد آن ندادند براي آن كه روشنفكري و سطح بالا بودن خود را به خودشان و دوستانشان اثبات كنند شروع مي كنند به مسخره كردن اثر مورد نظر.اين طرز برخورد وقت فكري زيادي از طبقه تحصيلكرده ما مي گيرد (وقتي كه مي توانست صرف كار سازنده تري شود.)به نظر من يكي از دلايل افسردگي همه گير بين تحصيلكرده هاي ما همين رودربايستي داشتن با خودشان است. به خود اجازه نمي دهند كه از هنر مردمي سرزمين خودشان كه قطعا بيش از هر اثر ديگري بر دل مي نشيند لذت ببرند.

خوشبختانه من در اين موارد با خودم رو دربايستي ندارم. آشكارا مي گويم كه از فيلم ساده آرشين مالالان لذت مي برم. اما خوب بيشتر فيلم هاي تركيه اي و هندي و فيلمفارسي هاي قديم را دوست ندارم. اين كه آرشين مالالان زماني در سينماهاي پاريس هم محبوب شده بود تاثيري در اين علاقه من ندارد. خيلي از آثار هستند كه فرانسويان مي پسندند اما من از آنها خوشم نمي آيد. لزومي نمي دانم كه حتما از "بوف كور" تعريف كنم تا روشنفكر قلمداد شوم. شايد اين كتاب از نظر ادبي شاهكار باشد اما من از آن لذتي نبردم.

Qasem گفت...

من تنها نظر خودم را‌ می‌گویم لطفن برداشت اشتباه نشود. من با سخنان کلی چندان موافق نیستم. جملاتی این چنین «اما در اينجا (مخصوصا بين نسل هاي قبلي فيزيكپيشگان) سياست (و نه فيزيك) دغدغه اصلي بوده و هست» را من بدون معنا ارزشیابی می‌کنم.

در مقوله‌های جامعه‌شناسی و روانشناسی نیز وارد نمی‌شوم چون تخصصی ندارم. دیده‌ام که چه‌گونه حتی دانش‌جویانِ خوب جامعه‌شناسی بس به‌تر از من این بحثها را حلاجی می‌کنند

ناشناس گفت...

حتما يك جامعه شناس بهتر از ما مي تواند در مورد جامعه شناسي بحث كند. اما جامعه اي كه من از آن سخن مي گويم(يعني آن دسته از فيزيكپيشگان ايراني مقيم ايران كه دغدغه كيفيت در كارتحقيقي دارند-بخوانيد در صد كوچكي از جامعه فيزيك كوچك ايران- بسيار كوچك تر از آن است كه انتظار داشت يك جامعه شناس وقت خود را صرف بررسي مسايلش بررسي كند. به علاوه خيلي از مسايلش هم خاص خوداين جمع است كه يك جامعه شناس لزوما از آن مطلع نيست.
با اين حال همين جامعه كوچك مسايل عديده اي دارد كه كسي از عهده حل آن بر نمي آيد به جز خود اعضاي اين جامعه.
قصد من از پيش كشيدن بحث آرشين مالالان حل مسئله هنر مردمي نبود فقط خواستم مشكل سياست زدگي را براي تنوع هم كه شده از زاويه ديگري بيان كنم.

اما در مورد جمله

ما در اينجا (مخصوصا بين نسل هاي قبلي فيزيكپيشگان) سياست (و نه فيزيك) دغدغه اصلي بوده و هست»

بله! اين جمله نادقيق است اما خالي از معنا نيست كافي است دور و بر خود را بنگريد تا معناي آن را دريابيد.

نمي خواهم ساعت ها وقت صرف كنم و براي تك تك كلمات اين جمله تعريف رياضي بياورم. چرا كه لزومي ندارد همگي متوجه معناي آن هستيم ! از طرف ديگر هم نمي خواهم اسم خاص به كار برم و انگشت روي افراد خاص بگذارم.
همين جملات نا دقيق كفايت مي كند.اما قاسم جان
اگر به جاي جمع خودمان من پشت سر حكومت و يا مردم كوچه بازار مي گفتم آيا شما اعتراضي به نادقيق بودن صحبتم مي كرديد؟! آيا به من يادآوري مي كرديد كه روانشناسان و جامعه شناسان كارشان را بهتر از من بلدند!؟

اگر واقعا شما اين كار مي كرديد تا به امروز مشكل سياست زدگي در پژوهشكده ما حل شده بود!

ناشناس گفت...

دو نکته به ذهنم می رسد
یکی این که در مورد کارکرد علاقه به سیاست در ایران بعد از انقلاب رجوع کنید به مقاله آقای مردیها تحت عنوان "سیاسی بودن به خاطر سیاسی نبودن" لب کلام بحث اشان این است که چون سیاست در ایران به انتخاب های حوزه خصوصی تنیده شده بسیاری به دلیل خواسته هایی اصلا غیر سیاسی به سیاست علاقه مند می شوند.
دوم در مورد کامنت ها بگویم که جامعه شناسی هم شاید مثل فیزیک دو حوزه بزرگ ماکرو و میکرو دارد و این دومی بخصوص با روانشناسی همپوشانی دارد و حتی روابط میان دو نفر را هم بررسی می کند چه برسد به گرو های کوپک.

ناشناس گفت...

من فکر می‌کنم که در صحبت‌های شما یک جور تمایل به تعمیم دادن بی‌حساب و کتاب وجود داره. مثلن من نمی‌فهمم چه‌گونه می‌شود از موضوع فیلم به سیاست‌زدگی محقق‌ها رسید. بگذارید یک مثال بزنم.

یک عده را در بیابان بدون آب رها کنید. این افراد چه برنده‌ی نوبل باشند، چه رفتگر شهرداری، به جای کار خودشان راه می‌افتند دنبال آب. این دیگر ربطی فرهنگ این افراد ندارد.

نمی‌خواهم بگویم که صحبت‌های شما درباره‌ی سیاست‌زدگی محقق‌های ایرانی غلط هست. ولی می‌خواهم بگویم که اول باید با دقت نشان دهید که سیاست‌زدگی علت است، نه معلول. استفاده از یک متافور مثل فیلم آرشین مالالان چیزی را روشن نمی‌کند.

ناشناس گفت...

Dear Khosro,
Thank you for your comment about micro-society. Unfortunately, I am quite ignorant about social sciences, I am just retelling what I am observing and hope comments like yours will impove my perspective. Thanks again.

ناشناس گفت...

Dear Pesar fahmide,

I do not agree with you
that my example was as irrelevant and trivial as searching for water.
In my opinion, at least one of the reasons behind the two problems that I raised are the same.
Those movie makers who have the potential to create movies such as
"Arshin malalan" are so much obsessed with politics that believe
making such movies is useless.


Physicists who have the ability
to improve the research quality have a similar attitude.
I am not a sociologist and cannot say what has created such
an attitude in the first place but this is what I observe.

In my next post I shall elaborate more on the consequences of this attitude in our community.
I will be glad to hear your feed-back.