۱۳۸۶ آبان ۲۹, سه‌شنبه

قباي زربفت اما از مد افتاده كاريزما

همان طور كه يكي از خوانندگان عزيز هم وردا اشاره كرد در گذشته كاريزما لازمه مديريت محسوب مي شد. مدير موفق كسي تلقي مي شد كه با جذبه و تيزهوشي زير دستان را مقهور خود سازد و به اين ترتيب نظم و انضباط را برقرار كند.شايد هم اكنون هم چنين الگو ي مديريتي براي بيشتر ادارجات در ايران مناسب و ايده آل باشد اما ديگر اين پارادايم مناسب مديريت موسسات پژوهشي نيست. ناسازگاري ها وشكايت هايي كه از چنين مديراني مي شود دال بر اين مدعاي من است.با اين حال من مخالف هر گونه حركت دفعي وانقلابي براي جايگزيني اين پارادايم با شيوه اي ديگر هستم. اداره يك پژوهشگاه كه داعيه رقابت با پژوهشگاه هاي مطرح دنيا دارد پيچيدگي هاي زيادي دارد. اول بايد ديد و سنجيد چه روش مناسب جايگزين كردن است. روشي كه به طور مثال در آلمان و يا ژاپن به كار گرفته مي شود چه بسا به كار پژوهشگاه ما نيايد. بايد تحت يك فرآيند فعال و مستمر با تمرين, بحث , مطالعه و سعي و خطا در ابعاد كوچكتر و بي خطرتر به تدريج و طي يك پروسه چند ساله جايگزين مناسب را يافت.


آري!قباي كاريزما-چه بخواهيم و چه نخواهيم-با بازنشسته شدن نسل پيشكسوتان كنار خواند رفت. اين قباي تنها برازنده مجتهدي ها و ...است. اين قبا بر تن نسل جوان زار مي زند! آن دسته از نسل جوان كه به علت گشادي اين قبا -البته بدون درك ارزش اين جامه اصيل و زربفت- به آن علاقه نشان مي دهند و در پي آنند كه آن را چون "پرده اي بر سر صد عيب نهان" بپوشند عرض خود مي برند و زحمت ما مي دارند.اين قبا را بايد با لباسي مدروز و راحت ومناسب زمانه جايگزين كرد. اما اين به معناي پاره كردن اين قبا و يا دور ريختن آن نيست. در واقع آنچه كه من مي گويم اين است كه دريغ است كه اين قبا در چم وخم مسايل پيش افتاده اجرايي مستعمل شود. بهتر است آن را با احترام بر ديده نهاد و به عنوان بخشي از هويت و گذشته ما و آنچه كه ما را و آرمان هايمان را ساخته براي آيندگان در محيطي به دور از غوغا و روزمرگي حفظ كرد.

۱ نظر:

منجوق گفت...

يك نكته مهم مي خواستم درباره كاريزما اضافه كنم. آن دسته از همكاران ما كه در اين دوره و زمانه در پي آنند كه با "جذبه" فرمانروايي كنند نه تنها همكاران خود را مي آزارند نه تنها خود را مضحكه ديگران مي سازند بلكه فشار عصبي بي موردي هم بر خود اعمال مي كنند. فشار عصبي بي موردي كه مانع تمركز و پيشرفت در كار مي شود و بدتر اين كه باعث پيري زود رس مي شود.

عاقلانه تر اين است كه به جاي اين كه از ژست
ها و منش كاريزماتيك كاريزما هاي نسل قبل از خود را تقليد كنيم قابليت هاي كلامي خود را تقويت نماييم.
زيادند كساني كه آرزوي داشتن سيستم دموكراتيك تري براي اداره موسسات را در سر مي پرورند. نظام دموكراتيك با روح كاريزما نمي خواند. ابتدا بايد ذهنيت ديگري جايگزين كرد سپس به فكر جايگزين كردن ساختار اجرايي بود.


براي داشتن يك سيستم دموكراتيك (افراد بايد بتوانند با بحث هاي كلامي نظر خود را مطرح كنند و بر آن پافشاري نمايند.اين چيزي است كه متاسفانه ما,
دانشگاهيان ايراني, نياموخته ايم ويا بهتر است بگويم تا كنون فرصت آموختن آن را نيافته ايم.تصور عمومي بر اين بوده كه دون شان دانشگاهي است كه "چانه" بزند. دانشگاهي خوب نبايد روي حرف استادان قديمش حرفي بزند و... نتيجه چه بوده؟ آيا واقعا دانشگاهيان ما خيلي وارسته اند؟!خير!در جمع قادر نيستند مطالبات خود را مطرح كنند اما در خلوت مدام بر سر همين چيزها غرولند مي كنند

اين مرحله و اين فاز از تاريخ پژوهشگاه هاي ايران فرصتي است استثنايي براي اين كه ما بر اين گونه ضعف ها فايق آييم