۱۳۸۶ مرداد ۱۱, پنجشنبه

از ايده تا عمل- قسمت دهم

در قسمت هاي قبل خوانديم كه بيژن و منيژه اصول حرفه اي كار كردن را در محيط دانشگاه هاي آمريكا به تدريج ياد مي گيرند وروز به روز در كارشان پيشرفت مي كنندو به اين ترتيب به تدريج در رشته خود بيشتر شناخته مي شوند. هر از گاهي بانوگشسب به آنها مي گويد
پسر مليحه خانوم كه دكتراي فيزيك دارد الان دارد ميكروبيولوژي مي خواند. دختر مهري جون هم الان سومين ليسانسش را گرفته. "همه!"چند تا تخصص دارند اما شما دو نفر كه از همه آنها باهوش تر پركارتر و جدي تريد چسبيده ايد به اين فيزيك و زيست شناسي. آخه اين دو رشته چي دارند كه شما با اين همه هوش و سواد نتوانسته ايد بعد از اين همه سال "تمامشان" كنيد. بيژن چشمكي به منيژه مي زند و مي گويد "آخه مامان جان ما كه نمي خواهيم "علامه جامع الاطراف" بشويم. از ما با هوش تر هاش هم عمري در يك شاخه كو چك فيزيك يا زيست شناسي كار مي كنند ولي به قول شما "تمامش" نمي كنند. هدف ما كه "تمام" كردن تمام كتاب هاي موجود نيست. هدف ما كار تحقيقي است كه "تمامي" ندارد. اگر بخواهيم از گلي به گل ديگر بپريم در هيچ كاري به جاي قابل توجهي نخواهيم رسيد. هدف ما
"mediocracy
در چند رشته مختلف نيست هدف ما
excellency
در رشته اي است كه آن را به عنوان حرفه انتخاب كرده ايم
.
بانوگشسب مي گويد" پس حوصله تان سر نمي رود؟" منيژه جواب مي دهد خوب ما در وقت
آزاد خود دلمشغولي ها و
Hobby
هاي مختلف و متنوعي داريم. دلمشغولي داشتن با ازاين گل به آن گل پريدن فرق دارد. ظاهرا بانوگشسب قانع مي شود اما دفعه بعد كه بيژن و منيژه را مي بيند همان سئوال را تكرار مي كند.

در سال اول دوره دوم پست داك
چند ايده جالب به ذهن بيژن رسيد. او طي چند مقاله نشان داد كه با تجهيز برخي آزمايش هاي چند ميليون دلاري به پلاريمتر مي توان كميت هايي را اندازه گرفت كه حتي با آزمايش هاي چند ميليارد دلاري كنوني قابل اندازه گيري نيستند. ايده از طرف نظريه پردازان مورد توجه قرار گرفت اما آزمايشگر ها گفتند متاسفانه چنين اندازه گيري در حال حاضر به علت هزينه سرسام آور قابل انجام نيست. بيژن در طي سال هاي بعدي بيشتر بر روي ايده اش كار كرد. نشان داد كه با اين اندازه گيري مي توان برخي فرضيه ها را(حداقل در ساده ترين شكلشان) رد كرد. همچنين او در طي سالها سعي كرد بيشتر و بيشتر به آزمايشگر ها نزديك شودو آنها را متقاعد كند تا عملي كردن ايده اش را جدي تر بگيرند. البته تا موقعي كه بيژن تنها يك پست -داك بود فيزيك پيشگان جا افتاده --كه تصميم گيري هاي كليدي آزمايش ها را انجام مي دادند --او را زياد جدي نمي گرفتند. پس بيژن تصميم گرفت از دو جبهه وارد عمل شود: اول اين كه يك يا چند تئوريست جا افتاده را با خود همراه سازد تا آنها براي ايده او لابي كنند و دوم سعي كرد تا با پست-داك هاي آزمايشگر جدي همرديف خود طرح دوستي بريزد. مي دانست پست داك هاي جدي امروز استادان جا افتاده فردا خواهند شد. پس از گذشت پانزده سال از وقتي كه بيژن ايده خود را مطرح ساخته بود تكنولوژي آن قدر پيشرفت كرد كه ايده بيژن با يك حدود يك ميليون دلار ( يعني قيمت يك پنت هاوس شيك در شمال شهر تهران)انجام پذير مي نمود. اين رقم بالايي در برابر هزينه يك شتابگر عظيم نيست ولي توجه داشته باشيد كه كل بودجه آزمايش مورد نظر چيزي حدود چهار ميليون دلار بود در نتيجه اضافه كردن يك پلاريمتر يك ميليون دلاري هزينه بزرگي براي اين آزمايش محسوب مي شد. بيژن مي بايست همكارانش را متقاعد مي كرد كه آنچه كه پلاريمتر به ما مي آموزد به اين اندازه هزينه كردن مي ارزد.

ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست: