۱۳۸۶ مرداد ۱۱, پنجشنبه

مرگ يك اسطوره-قسمت يازدهم وپاياني

آمريكايي ها مي گويند
Hardships that don't kill you make you strong
اين جمله در مورد بيژن كاملا صادق است. زندگي خانه به دوشي پست-داكي فرازونشيب هاي زندگي و تمام استراتژي ها و سياست هايي كه به اتفاق منيژه پياده كرده اند تا بالاخره موفق شوند در يك محل كار پيدا كنند در تقويت او نقش داشته اند. ديگر از بيژني كه پشت سر بانو گشسب قايم مي شد تا خود را با آسمون ريسمون بافتن گول بزند خبري نيست. زندگي از او مردي ساخته كه براي عملي شدن ايده هايش با شدت و حرارت لابي مي كند و اگر لازم شد مي جنگد.
از تمام آموخته هايش در طول سال ها از نكته سنجي هاو شوخ طبعي شرقي-ايرانيش از هوش سرشارش و خيلي چيزهاي ديگر مدد مي گيرد تا در جلسات طرح هايي را به تصويب برساند كه ايده هايش را عملي كنند. البته بيژن تنها كسي نيست كه چنين سودايي در سر دارد. از سراسر دنيا افرادي چون بيژن آمده اند و در پي آنند تا قسمتي از بودجه محدود پژوهشي را به خود اختصاص دهند. همه آنها هم چون بيژن باور دارند كه اگر بودجه به ايده آنها اختصاص يابد براي پيشبرد دانش مفيدتر خواهد بود. همه آنها هم سال ها بر روي ايده هايشان زحمت كشيده و عمرشان را صرف آن كرده اند پس هيچكدام حاضر نيستند به راحتي از ايده خود دست بشويند. طبيعي است چنين فضاي رقابتي خالي از تنش نخواهد بود اما بيژن نيز بيدي نيست كه با اين بادها بلرزد.

شب قبل هر جلسه پر تنش بانوگشسب براي بيژن كله پاچه بار مي گذاردو آن را به همراه خاگينه پر گردو وزعفران به خورد بيژن مي دهد. هر موقع هم بيژن از جلسات موفق بر مي گردد بانوگشسب براي او 100گرم اسپند دود مي كند.البته همان قدر كه بيژن از خوردن كله پاچه و خاگينه لذت مي برد از هر نوع خرافات بيزار است. با اين حال دراين محيط پرتنش و رقابتي با ولع به محبت هاي سنتي با نو گشسب و همچنين مهربوني هاي پست مدرن منيژه
مي آويزد درست همان طور كه غريق وسط درياي طوفاني به هر تخته پاره اي چنگ مي زند.

البته بيژن هم مثل هر انسان ديگري اشتباه مي كند. بيژن هم در قضاوت هايش بعضا به خطا مي رود. در بحث و جدل ها هر از گاهي زياده روي يا به قول خارجي ها
overreact
مي كند. حتي در چند مورد هم شده كه در نتيجه كارهاي او به برخي جفا رفته. البته او خود در اين ميان نقشي نداشته اما براي اين كه بودجه مورد نظر وي تامين شود تصميم گيران بودجه عده ديگري را به ناروا قطع كرده اند. همه اين ها باعث شده كه دشمنان وبدگويان بيژن هم درست مثل دوستان او )به مرور زمان افزايش يابند. البته آمريكايي ها با اين گونه مسايل خيلي راحت كنار آمده اند. در آمريكا به تواتر مي شنويم
The only one who does not make any mistake is the one who does nothing.

اما اين حرف به گوش جمعيت
IFB
(ايرانيان فضول بد گو
نمي رود. آنها بيژن گيج وويج و افسرده اما قديس گونه را ترجيح مي دهند چرا كه به راحتي مي توانند از او يك قهرمان بسازند و از دشمنان واقعي و خياليش ديوان دو سر. به اين ترتيب با خيال راحت مي توانند پشت سر دشمنان بيژن غيبت كنند. اما بيژن فعلي انتظارات آنها را بر آورده نمي كند. او بيش از حد زميني شده. ديگر مظلوم نيست تا بتوانند درباره دستاوردهاي خياليش (در صورت عدم ظلم) داستان پردازي كنند. در نتيجه به جاي قهرمان سازي از او اشتباهات او را زيرذره بين مي گيرند, به آنها شاخ وبرگ مي دهند و از بيژن يك ضد قهر مان مي سازند. چنان در مورد او بد گويي مي كنند كه انگار علت تمام مشكلات جامعه ايرانيان مقيم خارج و همچنين علت عدم پيشرفت علوم در ايران همان بيژن است.

اما بيژن كماكان براي بانو گشسب قهرمان است. براي منيژه هم همين طور!

پايان

۳ نظر:

ناشناس گفت...

خیلی ناراحتم که داستان بیژن و منیژه تمام شد چرا که اطمینان دارم که منجوق عزیز تجربیات خیلی بیشتری را می توانست به ما منتقل کند ولی خب می شود گفت تو خود حدیث مفصل بخوان از این دفترخوشحالم که بیژن زمینی شدچرا که موجودی که در زمین زندگی می کند باید زمینی باشد افسانه ای و یا اسطوره ای بودنش دردی دوا نمی کند. افسانه ها و اسطوره ها به ما انرژی می دهند ولی راه را باید که یک انسان زمینی هموار کند
امیدوارم که باز هم تجربیات ارزشمندت را در اختیار ما بگذاری منجوق عزیز
مریم

منجوق گفت...

مريم جان ممنون از سخنان دلگرم كننده ات. من باز هم سعي مي كنم در قالب هاي ديگر مشاهداتم را مدون كنم ودر هم وردا بنويسم هر چند خود سرمايه زيادي در چنته ندارم و به شدت محتاج استفاده از نظرات و تجربيات ديگرانم(به خصوص نظرات خوانندگان هم وردا)

Mostafa گفت...

نيک آهنگ کوثر يک موقعي در وبلاگش از يک کاريکاتوريست بزرگ نقل کرده بود که:
من هرگز نديده ام که يک ايده خوب (براي کشيدن يک کاريکاتور) با يک پرداخت بد تباه شود، و هيچ وقت هم نديده ام که پرداخت حرفه اي يک ايده ضعيف را نجات دهد.

مي خواستم بگويم که من همين عقيده را درباره اين داستان دارم. از يک داستان تمام عيار فقط پرداخت حرفه اي را کم دارد.
خيلي ممنون.
براي من که خيلي آموزنده بود.