۱۳۸۶ خرداد ۱, سه‌شنبه

انتقادهاي كشكي-پشمي آفت جامعه دانشگاهي ايران

در جامعه ما اين گونه جا افتاده كه هرگونه هجو مسئولين- چه مسئولين رده بالا و چه مسئولين در رديف رئيس يك دانشكده- از طرف مرئوسين عملي دانسته مي شود درخور تحسين و مدال شجاعت. اين باور در بين طبقه تحصيل كرده پررنگ تر است. به طور مثال خيلي از همكاران ما-علي الخصوص از فرنگ برگشته ها- به نوعي
وظيفه خود مي دانند كه از طرح كارت
هوشمند سوخت ايراد بگيرند يا
...
هر چند واقعيت اين است كه از كم و كيف طرح اطلاع كارشناسي دقيقي ندارند. اما گويي دون شان خود مي دانند كه با وجود مدرك دكترايشان و چند سال اقامت در كشور هاي پيشرفته نگند پيف پيف اين طرح بو مي ده!



من بااين طرز فكر به شدت مخالفم به دو علت: اول اين كه با ادامه اين روند اين گونه همكاران به احساس خود بزرگ بيني كاذب دچار مي شوند و يادشان مي رود براي عقب نماندن از فيزيكدانان همان كشور هاي پيشرفته چه قدر بايد تلاش كنند.
دوم اين كه حتي آزاد انديش ترين و انتقاد پذيرين انسان در مقام يك مسئول اگر مرتب انتقاد هاي كشكي-پشمي و بدون كارشناسي بشنود در گوش خود پنبه اي مي گذارد و ديگر حرف حساب را هم نمي نيوشد.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

کلاسیک های روانشناسی اجتماعی توضیح دادند که چطور صرف انتساب به گروه های مختلف ایجاد رفتار متفاوت می کند. اگر گروه ها را برای شناخت طبقه بندی می کنید باید به اعتبار آن شناخت نیز به کار ببرید. یک هیوریستیک متداول است که از یک طبقه بندی برای منظور های غیر از برساخت خودش نیز با توسیع لغوی استفاده کنند. در درجه بعدی برای بعضی از فعالیت ها گروه باید خیلی یک دست باشه و برای بعضی دیگه مختلف منتها اون موقع اختلاف باید منشا تولید باشه نه خنثی شدن وکتورها به واسطه هم.
یادتون باشه من موضع نگرفتم. فقط مطلب را یکم بیشتر باز کردم.

ناشناس گفت...

فکر می کنم هنری تجفل بود که به یک عده دانشجو دو تا از تابلوهای آبستره کاندینسکی رو نشون داد و گفت انتخاب کنید. بعد به اون ها فهموند که هر کدوم توی کدوم « گروه» هستند. مثلا یکی الف و دیگری ب . با این که این گروه بندی کاملا سطحی بود ولی جالب این بود که صرف انتساب به گروه روی قضاوت دانشجویان روی گروه خودشان و گروه دیگری تاثیر مهم می گذاشت. این آزمایش اگه اشتباه نکنم مربوط به گنجاه سال پیشه ولی این نکته باقی موند که گروه حتی اگر اسمی هم باشه ممکنه پیش داوری ایجاد کنه.
خوب این دو گروه مخصوصا سطحی طبقه بندی شده بودند. ولی اگر گروه هایی مبنی ای برای تفکیک داشته باشند باید فراموش نکرد که برای همون مبنا معتبرند نه برای همه چیزای دیگه.
ذهن همه ما ها اگر بهش فشار نیارند از ساده ترین راه می ره. این البته مزایایی هم داره چون اگر در انرژی صرفه جویی نکنه خوب کار نخواهد کرد. ولی اگر دلمون بخواد در هر موردی عمیق بشیم مجبوریم جلوی این نوع سیالیت ذهن خودمون رو هم بگیریم. حقیقت اینه که معمولا توی هر چیزی بخواهیم عمیق بشیم این کار رو یکم باید به خرج کم کردن از وسعت و پوشش اون فکر انجام بدیم.
به هر حال زیادی نوشتن منو ببخشید از ترس اینه که مطلب رو نتونسته باشم با کلام خلاصه رسونده باشم.

Qasem گفت...

تا همین چند هفته قبل نمی‌دانستم کشک را چگونه درست می‌کنند. برای درست کردن کشک اول دوغ درست می‌کنند٫ سپس دوغ را آرام‌آرام -در طول هفت‌هشت ساعت -گرما می‌دهند. کشک روی دوغ تشکیل می‌شود. پس از برداشتن کشکِ مایع-نیمه‌جامد از روی دوغ٫ اگر مایع باقی ماننده را گرما دهیم تا بیشتر آبش تبخیر شود غره-قورت یا غارا درست می‌شود.

درست کردن کشک هم پیچیده است. من در عجبم که چرا صفت کشکی برای گفتار بدون فکر به کار برده می‌شود؟ شنوده نمی‌فهمد یا گوینده بی معنی سخن می‌گوید. هر چه باشد دامان کشک پاک است

ناشناس گفت...

آقاي احسني ممنون از نكته سنجي تان. هموردا به چنين انتقادات و نظراتي نياز دارد تا دچار انجماد فكري نشود.


و اما در مورد ريشه اصطلاح كشكي: در قديم مردم مانند امروز بر پاي اسناد مهر مي زدند. جنس مهر طبقه اجتماعي صاحب آن و در نتيجه ميزان اعتبار مهر را مشخص مي كرده. مهر شاهان از جنس عقيق بوده و يك اثر هنري محسوب مي شده. در حالي كه جنس مهر رعيت و ديگر طبقات فرو دست از جنس كشك بوده و نا گفته پيداست كه ارزش هنري نداشته. در قديم ( مانند حال و به احتمال زياد آينده) سند و مدرك
افراد طبقه پايين جامعه در عمل اعتبار چنداني نداشته. اين اصطلاح از اينجا وارد فرهنگ عامه شده است. بعدها هم "پشمي" به علت هموزني به اصطلاح اضافه شده است.

Qasem گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.