قبل از اين هم چند بار درباره پروژه ال-اچ-سي نوشته ام
هم درباره عظمتش و هم مختصري درباره نقش ايران در اين پروژه! يكي از اهداف عمده اين پروژه توليد ذره فرضي به نام هيگز است. اخيرا طراحان و كامپيوتريست هاي خوش ذوق موزه معروف علوم لندن باالهام از اين پروژه يك بازي كامپيوتري طزاحي كرده اند كه مورد توجه فيزيك پيشگان واقع شده. البته براي لذت بردن از اين بازي نيازي نيست فيزيك پيشه باشيد. اين بازي جالب و فوق مدرن را مي توانيد در اين وبسايت بيابيد
۱۳۸۶ خرداد ۱۰, پنجشنبه
۱۳۸۶ خرداد ۹, چهارشنبه
اتاقِ سخنرانیِ بینالمللی
امروز یک مهمان خارجی داشتیم که قرار بود برایمان سخنرانی کند. محل سخنرانی سالنِ سوپر دوپر دانشکدهء ریاضی بود.
سخنران لپتاپ نداشت و میبایست از کامپیوتر حاضر در سالن استفاده میکرد. اما مشکل اینجا بود که فایل سخنرانی روی کامپوترهای اپل مکینتاش آماده شده بود و کامپیوتر موجود در سالن توانایی خواندنش را نداشت. سخنرانی داشت خراب میشد و ما هم جلوی مهمان خارجی ضایع.
خوشبختانه به طور کاملاً تصادفی من لپتاپم را همراه داشتم، خوشبختانه من روی لپتاپم اپن آفیس داشتم که خوشبختانه میتوانست آن فایل را با کمی ایراد و نشان ندادن چندتایی پویانمایی و شکل باز کند.
به هر حال هشداری بود که اگر روزی خواستم سالنی تجهیز کنم، در نظر داشته باشم که انواع سیستم عاملها، آداپتورها و تبدیلهای مختلف دم دست باشند. من نمیتوانم از مهمان بخواهم که به ساز من برقصد و فقط در یک چهار چوب خاص کار کند. این درست مثل این میماند که از مهمانی که فارسی بلد نیست بخواهیم به فارسی سخنرانی کند.
سخنران لپتاپ نداشت و میبایست از کامپیوتر حاضر در سالن استفاده میکرد. اما مشکل اینجا بود که فایل سخنرانی روی کامپوترهای اپل مکینتاش آماده شده بود و کامپیوتر موجود در سالن توانایی خواندنش را نداشت. سخنرانی داشت خراب میشد و ما هم جلوی مهمان خارجی ضایع.
خوشبختانه به طور کاملاً تصادفی من لپتاپم را همراه داشتم، خوشبختانه من روی لپتاپم اپن آفیس داشتم که خوشبختانه میتوانست آن فایل را با کمی ایراد و نشان ندادن چندتایی پویانمایی و شکل باز کند.
به هر حال هشداری بود که اگر روزی خواستم سالنی تجهیز کنم، در نظر داشته باشم که انواع سیستم عاملها، آداپتورها و تبدیلهای مختلف دم دست باشند. من نمیتوانم از مهمان بخواهم که به ساز من برقصد و فقط در یک چهار چوب خاص کار کند. این درست مثل این میماند که از مهمانی که فارسی بلد نیست بخواهیم به فارسی سخنرانی کند.
۱۳۸۶ خرداد ۸, سهشنبه
امان از این آگهیها
صندوق نامههای الکترونیکیم پر است از اطلاعیههای سمینارها و گردهماییهای مختلف. که باید چند دقیقهای برای هر کدام وقت صرف کنم و احتمالاً تلفنی با فرستندهء آگهی صحبت کنم تا بفهم جریان از چه قرار بوده است.
بعضیها یادشان میرود که مکان و ساعت را بنویسند، احتمالاً چون خصوصی بوده و آنان که میباید میدانستند. آنوقت اعلام عمومی برای چه بوده؟
بعضی از اعلانات دیگر، یک فایل عظیم الجثهء هستند که همین طور که دارند میآیند حوصلهام سر میرود و به زبالهدان میفرستمشان.
و یک گروه دیگر، آنهایی هستند که باید یک دقیقهای منتظر بنشینم تا برنامهء آکروبات چندتایی معلق بزند. معمولاً از خیر خواندن اینها هم میگذرم.
و دست آخر آنهایی هستند که باید اطلاعات مفید مانند زمان و مکان و عنوان و سخنران را از لابلای شعرهای سروده شده از قبیل
با مشقتی بیهمتا همچون رسیدن به عشق ابدی پیدا کرد.
اعلامیههایی که واقعاً میپسندم، آنهایی هستند پیغامشان در خود نامه است. اگر فارسی است به یونی کد است. بی هیچ حرف و حدیث و توصیف شاعرانهای، یک راست در یک خط عنوان، در خط بعدی سخنران و موسسهاش و در دو خط بعدی زمان و مکان را اعلام کرده اند. و در نهایت هم یک چکیدهء کوچک به آن اضافه شده است.
بعضیها یادشان میرود که مکان و ساعت را بنویسند، احتمالاً چون خصوصی بوده و آنان که میباید میدانستند. آنوقت اعلام عمومی برای چه بوده؟
بعضی از اعلانات دیگر، یک فایل عظیم الجثهء هستند که همین طور که دارند میآیند حوصلهام سر میرود و به زبالهدان میفرستمشان.
و یک گروه دیگر، آنهایی هستند که باید یک دقیقهای منتظر بنشینم تا برنامهء آکروبات چندتایی معلق بزند. معمولاً از خیر خواندن اینها هم میگذرم.
و دست آخر آنهایی هستند که باید اطلاعات مفید مانند زمان و مکان و عنوان و سخنران را از لابلای شعرهای سروده شده از قبیل
I am thrilled to announce you that we have the honor to use an unique opportunity ...
با مشقتی بیهمتا همچون رسیدن به عشق ابدی پیدا کرد.
اعلامیههایی که واقعاً میپسندم، آنهایی هستند پیغامشان در خود نامه است. اگر فارسی است به یونی کد است. بی هیچ حرف و حدیث و توصیف شاعرانهای، یک راست در یک خط عنوان، در خط بعدی سخنران و موسسهاش و در دو خط بعدی زمان و مکان را اعلام کرده اند. و در نهایت هم یک چکیدهء کوچک به آن اضافه شده است.
شعبه دانشگاه آزاد در قطب جنوب
قطب جنوب شايد تنها سرزميني باشد كه تمام ساكنين آن به نوعي با پژوهش سروكار دارند. علاوه بر آنان كه بر روي پنگوئن ها و آب و هواي قطبي تحقيق مي كنند عده اي فيزيك پيشه نيز
در اين سرزمين زندگي مي كنند كه عموما وابسته به پروژه آيس كيوب مي باشند. آيس كيوب عبارت است از چندين رشته آشكارساز كه در عمق چند كيلومتري يخ ها جا سازي شده است. يخ ها نقش ملائي را بازي مي كنند كه از آن تابش چرنكوف ساطع مي شود.
سرمايه گذاران در اين پروژه دانشگاه هاي اروپايي آمريكايي و ژاپني هستند. شايعه سرما يه گذاري دانشگاه آزاد در آن گوشه از دنيا كذب است اما اي كاش واقعي مي بود! اي كاش دانشگاه هاي غير دولتي ما آنقدر پولدار بودند و در عين حال شوراهاي تصميم گيري آنها آن قدر وسعت ديد داشتند كه در اين گونه پروژه ها سرمايه گذاري مي كردند!
فرض كنيد اين خيال به واقعيت بپيوندد و واقعا دانشگاه آزاددر چنين جايي چنين سرمايه گذاري اي بكند. گمان مي كنم مردم كوچه -بازار عموما به اين پروژه مباهات خواهند كرد. اما فكر مي كنيد عكس العمل دانشگاهيان ما چه خواهد بود؟
در اين سرزمين زندگي مي كنند كه عموما وابسته به پروژه آيس كيوب مي باشند. آيس كيوب عبارت است از چندين رشته آشكارساز كه در عمق چند كيلومتري يخ ها جا سازي شده است. يخ ها نقش ملائي را بازي مي كنند كه از آن تابش چرنكوف ساطع مي شود.
سرمايه گذاران در اين پروژه دانشگاه هاي اروپايي آمريكايي و ژاپني هستند. شايعه سرما يه گذاري دانشگاه آزاد در آن گوشه از دنيا كذب است اما اي كاش واقعي مي بود! اي كاش دانشگاه هاي غير دولتي ما آنقدر پولدار بودند و در عين حال شوراهاي تصميم گيري آنها آن قدر وسعت ديد داشتند كه در اين گونه پروژه ها سرمايه گذاري مي كردند!
فرض كنيد اين خيال به واقعيت بپيوندد و واقعا دانشگاه آزاددر چنين جايي چنين سرمايه گذاري اي بكند. گمان مي كنم مردم كوچه -بازار عموما به اين پروژه مباهات خواهند كرد. اما فكر مي كنيد عكس العمل دانشگاهيان ما چه خواهد بود؟
۱۳۸۶ خرداد ۷, دوشنبه
MOND
چيزي كه هميشه من رو جذب فيزيك كرده و مي كنه، اينه كه فيزيك با آزمايش و تجربه زنده است. هر قدر هم نطري كارها مدل هاي متنوع بسازند باز اين آزمايشه كه تكليف همه رو مشخص مي كنه. مثلا مدل عالم پايا در كيهان شناسي تا سال ها مدل هم ارز با مدل عالم منبسط شونده (كه امروزه بهش مي گيم مدل استاندارد) شناخته مي شد، اما بعد از اولين مشاهده ي تابش ريزموج زمينه ي كيهاني
اين مدل ديگر نتوانست داده ها را پيش بيني كند و كم كم به كناري رفت.
سال ها بعد، پس از مشاهدة ي (!) ماده ي تاريك دوباره اين داستان تكرار شد. ماده ي تاريك ماده اي است كه اثر گرانشي اون رو مي بينيم اما با در طيف الكترومغناطيس مشاهده اش نمي كنيم. اولين بار هم در كهكشان هاي مارپيچي شاهدش ديده شد. به اين ترتيب كه با استفاده از سرعت ستاره ها جرمي براي كهكشان به دست مي آمد كه با جرم براورد شده از درخشندگي كهكشان تفاوت زيادي داشت. البته بعد ها شاهد ديگري هم برايش پيدا شد. و امروزه ما براي سازگاري مدل هاي تشكيل ساختار در عالم مون هم نياز به وجود ماده ي تاريك داريم.
از اوايل دهه ي هشتاد قرن گذشتة ي ميلادي عده اي به اين فكر افتادند كه به جاي فرض وجود مادة ي تاريك، قوانين ديناميك را تغيير دهند. معروف ترين اين مدل ها مدلي است به نام MOND (Modified Newtonian Dynamics) .
موند كارها معتقدند كه دليل ندارد قانون دوم نيوتون در شتاب هاي كم (كمتر از ده به توان منفي ِده متر بر مجذور ثانيه) هم برقرار باشدو ما تا به حال اين قانون را فقط در شتاب هاي بيشتر از اين حد آزموده ايم. علت اين كه به اين شتاب علاقه مندند هم اين است كه شتاب در لبه ي كهكشان هاي مارپيچي از اين حدود است و با اين تغيير در قانون نيوتون اين ها مي توانند بدون نياز به ماده ي تاريك دينايميك رو توضيح دهند.
اما اين روز ها اين مدل ها به شدت به خطر افتاده اند و من ازشون همون حسي رو دارم كه درباره ي مدل عالم پايا تو كتاب ها مي خونيم. دادة هاي جديد و جديدتر آزمايشي روز به روز اضافه مي شوند و ديگر بسيار سخت است كه اين مدل را با اين همه دادة جور كرد. با استفادة از همگرايي ضعيف گرانشي مي توان جرم يك خوشه ي كهكشاني را به دست آورد و اين روزها با بالا رفتن دقت اين دادة ها هر از گاهي خبر جديدي از كشف مادة ي تاريك مي شنويم كه آخرينش همين دو سه هفته ي پيش بود. در مرداد ماه سال گذشته كه ناسا گزارشي را از مشاهده ي ماده ي تاريك (!) در يك خوشه ي كهكشاني منتشر كرد موندي ها كمي به حركت درآمدند و باز هم توانستند با استفادة از پارامترهاي آزاد مساله اين داده ها را هم توجيه كنند، اما با فاصلةي كم زماني در اين چند ماهه داده هاي جديدي آمده كه كارشون رو بسيار سخت تر مي كنه.
و اين سرنوشت خيلي از مدل هاي فيزيكي است. طبيعت آخرسر تكليف را مشخص مي كند. و البته همين تكليف معين كردن نياز به آزمايش ها و رصد هاي دقيق داره كه روز به روز با رشد فنآوري ممكن مي شه.
پا نوشت: در ضمن جداي از آزمايش هاي جديد كيهان شناسي، فيزيك پيشه ها در آزمايشگاه هاي زميني هم موند رو آزمايش مي كنند. به اين ترتيب كه قانون دوم نيوتون رو در شتاب هاي پايين مي سنجند.
اين مدل ديگر نتوانست داده ها را پيش بيني كند و كم كم به كناري رفت.
سال ها بعد، پس از مشاهدة ي (!) ماده ي تاريك دوباره اين داستان تكرار شد. ماده ي تاريك ماده اي است كه اثر گرانشي اون رو مي بينيم اما با در طيف الكترومغناطيس مشاهده اش نمي كنيم. اولين بار هم در كهكشان هاي مارپيچي شاهدش ديده شد. به اين ترتيب كه با استفاده از سرعت ستاره ها جرمي براي كهكشان به دست مي آمد كه با جرم براورد شده از درخشندگي كهكشان تفاوت زيادي داشت. البته بعد ها شاهد ديگري هم برايش پيدا شد. و امروزه ما براي سازگاري مدل هاي تشكيل ساختار در عالم مون هم نياز به وجود ماده ي تاريك داريم.
از اوايل دهه ي هشتاد قرن گذشتة ي ميلادي عده اي به اين فكر افتادند كه به جاي فرض وجود مادة ي تاريك، قوانين ديناميك را تغيير دهند. معروف ترين اين مدل ها مدلي است به نام MOND (Modified Newtonian Dynamics) .
موند كارها معتقدند كه دليل ندارد قانون دوم نيوتون در شتاب هاي كم (كمتر از ده به توان منفي ِده متر بر مجذور ثانيه) هم برقرار باشدو ما تا به حال اين قانون را فقط در شتاب هاي بيشتر از اين حد آزموده ايم. علت اين كه به اين شتاب علاقه مندند هم اين است كه شتاب در لبه ي كهكشان هاي مارپيچي از اين حدود است و با اين تغيير در قانون نيوتون اين ها مي توانند بدون نياز به ماده ي تاريك دينايميك رو توضيح دهند.
اما اين روز ها اين مدل ها به شدت به خطر افتاده اند و من ازشون همون حسي رو دارم كه درباره ي مدل عالم پايا تو كتاب ها مي خونيم. دادة هاي جديد و جديدتر آزمايشي روز به روز اضافه مي شوند و ديگر بسيار سخت است كه اين مدل را با اين همه دادة جور كرد. با استفادة از همگرايي ضعيف گرانشي مي توان جرم يك خوشه ي كهكشاني را به دست آورد و اين روزها با بالا رفتن دقت اين دادة ها هر از گاهي خبر جديدي از كشف مادة ي تاريك مي شنويم كه آخرينش همين دو سه هفته ي پيش بود. در مرداد ماه سال گذشته كه ناسا گزارشي را از مشاهده ي ماده ي تاريك (!) در يك خوشه ي كهكشاني منتشر كرد موندي ها كمي به حركت درآمدند و باز هم توانستند با استفادة از پارامترهاي آزاد مساله اين داده ها را هم توجيه كنند، اما با فاصلةي كم زماني در اين چند ماهه داده هاي جديدي آمده كه كارشون رو بسيار سخت تر مي كنه.
و اين سرنوشت خيلي از مدل هاي فيزيكي است. طبيعت آخرسر تكليف را مشخص مي كند. و البته همين تكليف معين كردن نياز به آزمايش ها و رصد هاي دقيق داره كه روز به روز با رشد فنآوري ممكن مي شه.
پا نوشت: در ضمن جداي از آزمايش هاي جديد كيهان شناسي، فيزيك پيشه ها در آزمايشگاه هاي زميني هم موند رو آزمايش مي كنند. به اين ترتيب كه قانون دوم نيوتون رو در شتاب هاي پايين مي سنجند.
۱۳۸۶ خرداد ۶, یکشنبه
فيزيك پيشگي را با ولتر صفتي كاري نيست
در قرن هجدهم ميلادي در فرانسه روسيه و ديگر كشورهاي اروپايي هر كه اندكي بيشتر از متوسط جامعه سواد داشت به نوعي وظيفه خود مي دانست كه به عقايد مذهبي مردم بپرد. كم كم از اين تب كاسته شد. هم اكنون فيزيك پيشگان آمريكايي و اروپاي غربي با پشت سر گذاشتن فجايع جنگ
جهاني و تجربه تلخ نابود شدن همكاران يهودي خود به اين موضوع بسيار حساس هستند
از نظر آنان فرد با فرهنگ كسي است كه به عقايد و رسومات ساير همكاران احترام قايل شودو به هيچ وجه سخني كه از آن رنگ و بوي توهين به نژاد يا مذهب استشمام شود به زبان نيارد
فرد روشنفكر ديگر آن نيست كه به جا آوردن مراسم مذهبي خاص را به سخره مي گيرد بلكه آن كسي است كه به همه عقايد احترام مي گذارد و لو آن كه آنها را نپذيرد.
البته هم من و هم بيشتر آشنايان و دوستانم در غرب با همكاران هندي بنگلادشي چيني و رومانياي و غيره مواجه شده ايم كه با تحقير برخي رسومات ما قصد منورالفكر نشان دادن خود را داشته اند اما انصافا چنين حركتي رااز افراد تحصيل كرده اي كه در مكتب فكري كشورهاي پيشرفته تربيت شده اند نديده ام. در كشور هاي پيشرفته به فراست دريافته اند كه با اين كار قواي جامعه علمي بيهوده به هدر مي دهد باعث دلچركيني هاي بي مورد مي شود و اختلاف هايي راه مي اندازد كه برعكس اختلافات رايج بر سرتقسيم بودجه و امكانات به آساني از دل زدوده نمي شود.
هر كدام از نويسندگان هم وردا عقايد و پارادايم هاي عقيدتي-سياسي خود را دارند اما من از آنها خواهش مي كنم در كنايه هايي كه به كار مي گيرند از آنها استفاده نكنند. چرا كه برخي
از خوانندگان شايد عقيده اي متفاوت داشته باشند.
نكته اشتراك ما در اين جا علاقه به علم فيزيك و تلاش براي پيشبرد پژوهش در داخل است نه عقايد سياسي و مذهبي.
لطفا از گفتارو كنايه هاي سياسي-عقيدتي-مذهبي بپرهيزيد. اين توصيه من به علت ترس نيست. نگرانم اين كار ما را از هدفمان باز دارد.
جامعه فيزيك ايران طفل خردسالي است كه تازه دارد تاتي تاتي مي كند. نبايد پشت سرآن تريلي اصلاحات سياسي-اجتماعي-عقيدتي بست.
به علاوه ما در اين زمينه حرفي براي گفتن نداريم. اظهار نظر ما در اين موارد از جنس تئوري هاي "نوابيغ" است در مورد نسبيت خاص
و شايد هم مزخرف تر.
شايد بگوييد وضعيت اجتماعي-سياسي الان ايران هنوز شبيه اروپاي قرن هيجده است پس ما به ولتر بيشتر احتياج داريم تا فيزيك پيشه.
من چنين فرضي را قبول ندارم اما حتي اگر آن را بپذيريم باز هم
اصرار مي كنم يك نفر فيزيك پيشه بايد از ولتر صفتي پرهيز كند. ببينيد كشور ما در خيلي از شاخه هاي فن آوري ده ها سال از كشورهاي پيشرفته عقب تر است اما اين به اين معني نيست من فيزيك پيشه تئوري پرداز بايد اين مشكل را حل كنم. اين كار مهندسان است و در جاي خود كار بسيار ارزشمندي نيز مي باشد اما ما ديگر قبول كرده ايم كه كار ما چيز ديگري است.
از نظر من اداي ولتر در آوردن يك فيزيك پيشه بي معني تر از اداي مهندس وصنعتگر در آوردن توسط اوست.
متاسفانه بيشتر ما فيزيك پيشه ها هم به مانند عوام كار محققان علوم انساني را سهل مي گيريم و فكر مي كنيم با چند تا اظهار نظر آبكي مي توانيم پا در كفش آنها كنيم.
در پايان يادآوري مي كنم
(تقسيم بندي اي كه كرده ام طبعا نا دقيق است. ابوريحان خودمان هزار سال پيش از دانشمندان فعلي غرب هم بازتر به مسئله تنوع آرا و مذاهب مي انديشيد
از طرف ديگر.
برخي از همكاران هندي و غيره نيز بسيار معقول با اين مسئله برخورد مي كنند. اميدوارم همين نوشته من حمل بر ريسيسم و نژاد پرستي نشود
واقعيت اين است كه ما برخلاف غربيان به صورت سيستماتيك آموزشي براي برخورد با عقايد مختلف نديده ايم. بزرگتر هايمان هم تاكيدي روي اين موضوع نكرده اند. حتي در خيلي از موارد الگويي خلاف آن ارائه داده اند
جهاني و تجربه تلخ نابود شدن همكاران يهودي خود به اين موضوع بسيار حساس هستند
از نظر آنان فرد با فرهنگ كسي است كه به عقايد و رسومات ساير همكاران احترام قايل شودو به هيچ وجه سخني كه از آن رنگ و بوي توهين به نژاد يا مذهب استشمام شود به زبان نيارد
فرد روشنفكر ديگر آن نيست كه به جا آوردن مراسم مذهبي خاص را به سخره مي گيرد بلكه آن كسي است كه به همه عقايد احترام مي گذارد و لو آن كه آنها را نپذيرد.
البته هم من و هم بيشتر آشنايان و دوستانم در غرب با همكاران هندي بنگلادشي چيني و رومانياي و غيره مواجه شده ايم كه با تحقير برخي رسومات ما قصد منورالفكر نشان دادن خود را داشته اند اما انصافا چنين حركتي رااز افراد تحصيل كرده اي كه در مكتب فكري كشورهاي پيشرفته تربيت شده اند نديده ام. در كشور هاي پيشرفته به فراست دريافته اند كه با اين كار قواي جامعه علمي بيهوده به هدر مي دهد باعث دلچركيني هاي بي مورد مي شود و اختلاف هايي راه مي اندازد كه برعكس اختلافات رايج بر سرتقسيم بودجه و امكانات به آساني از دل زدوده نمي شود.
هر كدام از نويسندگان هم وردا عقايد و پارادايم هاي عقيدتي-سياسي خود را دارند اما من از آنها خواهش مي كنم در كنايه هايي كه به كار مي گيرند از آنها استفاده نكنند. چرا كه برخي
از خوانندگان شايد عقيده اي متفاوت داشته باشند.
نكته اشتراك ما در اين جا علاقه به علم فيزيك و تلاش براي پيشبرد پژوهش در داخل است نه عقايد سياسي و مذهبي.
لطفا از گفتارو كنايه هاي سياسي-عقيدتي-مذهبي بپرهيزيد. اين توصيه من به علت ترس نيست. نگرانم اين كار ما را از هدفمان باز دارد.
جامعه فيزيك ايران طفل خردسالي است كه تازه دارد تاتي تاتي مي كند. نبايد پشت سرآن تريلي اصلاحات سياسي-اجتماعي-عقيدتي بست.
به علاوه ما در اين زمينه حرفي براي گفتن نداريم. اظهار نظر ما در اين موارد از جنس تئوري هاي "نوابيغ" است در مورد نسبيت خاص
و شايد هم مزخرف تر.
شايد بگوييد وضعيت اجتماعي-سياسي الان ايران هنوز شبيه اروپاي قرن هيجده است پس ما به ولتر بيشتر احتياج داريم تا فيزيك پيشه.
من چنين فرضي را قبول ندارم اما حتي اگر آن را بپذيريم باز هم
اصرار مي كنم يك نفر فيزيك پيشه بايد از ولتر صفتي پرهيز كند. ببينيد كشور ما در خيلي از شاخه هاي فن آوري ده ها سال از كشورهاي پيشرفته عقب تر است اما اين به اين معني نيست من فيزيك پيشه تئوري پرداز بايد اين مشكل را حل كنم. اين كار مهندسان است و در جاي خود كار بسيار ارزشمندي نيز مي باشد اما ما ديگر قبول كرده ايم كه كار ما چيز ديگري است.
از نظر من اداي ولتر در آوردن يك فيزيك پيشه بي معني تر از اداي مهندس وصنعتگر در آوردن توسط اوست.
متاسفانه بيشتر ما فيزيك پيشه ها هم به مانند عوام كار محققان علوم انساني را سهل مي گيريم و فكر مي كنيم با چند تا اظهار نظر آبكي مي توانيم پا در كفش آنها كنيم.
در پايان يادآوري مي كنم
(تقسيم بندي اي كه كرده ام طبعا نا دقيق است. ابوريحان خودمان هزار سال پيش از دانشمندان فعلي غرب هم بازتر به مسئله تنوع آرا و مذاهب مي انديشيد
از طرف ديگر.
برخي از همكاران هندي و غيره نيز بسيار معقول با اين مسئله برخورد مي كنند. اميدوارم همين نوشته من حمل بر ريسيسم و نژاد پرستي نشود
واقعيت اين است كه ما برخلاف غربيان به صورت سيستماتيك آموزشي براي برخورد با عقايد مختلف نديده ايم. بزرگتر هايمان هم تاكيدي روي اين موضوع نكرده اند. حتي در خيلي از موارد الگويي خلاف آن ارائه داده اند
۱۳۸۶ خرداد ۱, سهشنبه
انتقادهاي كشكي-پشمي آفت جامعه دانشگاهي ايران
در جامعه ما اين گونه جا افتاده كه هرگونه هجو مسئولين- چه مسئولين رده بالا و چه مسئولين در رديف رئيس يك دانشكده- از طرف مرئوسين عملي دانسته مي شود درخور تحسين و مدال شجاعت. اين باور در بين طبقه تحصيل كرده پررنگ تر است. به طور مثال خيلي از همكاران ما-علي الخصوص از فرنگ برگشته ها- به نوعي
وظيفه خود مي دانند كه از طرح كارت
هوشمند سوخت ايراد بگيرند يا
...
هر چند واقعيت اين است كه از كم و كيف طرح اطلاع كارشناسي دقيقي ندارند. اما گويي دون شان خود مي دانند كه با وجود مدرك دكترايشان و چند سال اقامت در كشور هاي پيشرفته نگند پيف پيف اين طرح بو مي ده!
من بااين طرز فكر به شدت مخالفم به دو علت: اول اين كه با ادامه اين روند اين گونه همكاران به احساس خود بزرگ بيني كاذب دچار مي شوند و يادشان مي رود براي عقب نماندن از فيزيكدانان همان كشور هاي پيشرفته چه قدر بايد تلاش كنند.
دوم اين كه حتي آزاد انديش ترين و انتقاد پذيرين انسان در مقام يك مسئول اگر مرتب انتقاد هاي كشكي-پشمي و بدون كارشناسي بشنود در گوش خود پنبه اي مي گذارد و ديگر حرف حساب را هم نمي نيوشد.
وظيفه خود مي دانند كه از طرح كارت
هوشمند سوخت ايراد بگيرند يا
...
هر چند واقعيت اين است كه از كم و كيف طرح اطلاع كارشناسي دقيقي ندارند. اما گويي دون شان خود مي دانند كه با وجود مدرك دكترايشان و چند سال اقامت در كشور هاي پيشرفته نگند پيف پيف اين طرح بو مي ده!
من بااين طرز فكر به شدت مخالفم به دو علت: اول اين كه با ادامه اين روند اين گونه همكاران به احساس خود بزرگ بيني كاذب دچار مي شوند و يادشان مي رود براي عقب نماندن از فيزيكدانان همان كشور هاي پيشرفته چه قدر بايد تلاش كنند.
دوم اين كه حتي آزاد انديش ترين و انتقاد پذيرين انسان در مقام يك مسئول اگر مرتب انتقاد هاي كشكي-پشمي و بدون كارشناسي بشنود در گوش خود پنبه اي مي گذارد و ديگر حرف حساب را هم نمي نيوشد.
۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۹, شنبه
سلسله مراتب
تاهمين اواخر دو جريان فكري رقيب براي اداره مراكز
علمي و دانشگاهي در ايران رواج داشت. اولي كه ريشه هاي عميق
در تاريخ و فرهنگ اين مرز و بوم دارد همان تئوري ديكتاتوري محض است. رئيس دانشكده ويا پژوهشكده همه چيز را تحت كنترل خود مي خواهد. از اين كه چه مبلي را در كدام اتاق قرار دهند ويا اين كه براي تولد منشي آيا همكاران مي توانند دسته جمعي هديه اي تهيه كنند تا تصميم گيري هاي كلان براي گسترش موسسه و...
طبيعي است كه چنين سيستمي در موسسه اي كه همه اعضاي آن دكتري دارند سالي چند بار به خارج مي روند صاحب انديشه هستندو مهمتر از همه اين كه اگر اراده كنند در خارج از مملكت مي توانند كار دايم داشته باشند كار نمي كند. نه رئيس مي تواند به همه اين مسايل به نحو احسن برسد و نه مرئوساني كه خودرا صاحب انديشه و نظر ميدانند زير بار مي روند.هرچه اين رئيس جوان تر باشد تنش هم بيشتر خواهد بود.
روش دوم بر مساوات كامل استوار است. ريشه اين جريان فكري را در قرائتي سطحي از برخي ايدئولوژي هايي كه در دهه پنجاه و شصت هجري
در بين دانشگاهيان رواج داشت
مي توان يا فت. علي رغم ظاهر شيك اين طرز فكر در عمل اين روش ناموفق تر از روش اول بوده. در روش اول اگر رئيس استاد مرئوس بوده باشد دانشجوي سابق معمولابه احترام استاد قديم در برخي موارد كوتاه مي آيد. اما در روش دوم از همان ابتدا ناسازگاري ها رو مي نمايند
واقعيت اين است كه در جمع هاي آكادميك افراد برابر نيستند. آن كه بيست سال در موضوع خاصي كار كرده با آن كه تازه وارد كار شده برابر نيست. همين طور آن كه براي گرفتن بودجه وقت صرف مي كند با همكار ديگر كه تمام وقت خود را صرف تحقيق مي كند به يك اندازه در تصميم گيري صرف بودجه نمي توانند حق راي داشته باشند. اگر به هر دو به يك اندازه حق راي دهيم ديگر كسي اين گونه وظايف و مسئوليت ها را تقبل نخواهد كرد.
خوشبختانه جامعه دانشگاهي ايران كم كم به اين نتيجه مي رسد كه بايد هر دوي اين روش ها را به كناري بگذارد
.
بايد به روشي فكر كرد تا تقسيم وظايف و اختيارات به نحو معقولي انجام شده باشد. در تصميم گيري ها نظر محققين منعكس شود اما در عين حال قدر و منزلت آن كسي كه با تلاش وي موسسه پا مي گيرد ويا دوام مي يابد در عمل شنا خته شود.
چنين روشي را مطمئمنا نمي توان از خارج وارد كرد. هر يك از دانشكاه هاي بنام دنيابه روش متفاوتي دست يافته اند كه ريشه در فرهنگ محلي آن ها دارد.
اگر عمري باشد در مورد نحوه اداره موسسات ديرپاي اروپايي و آمريكايي به حد معلومات خودم خواهم نوشت. شما هم لطفا معلومات و نظرات خود را منعكس كنيد
علمي و دانشگاهي در ايران رواج داشت. اولي كه ريشه هاي عميق
در تاريخ و فرهنگ اين مرز و بوم دارد همان تئوري ديكتاتوري محض است. رئيس دانشكده ويا پژوهشكده همه چيز را تحت كنترل خود مي خواهد. از اين كه چه مبلي را در كدام اتاق قرار دهند ويا اين كه براي تولد منشي آيا همكاران مي توانند دسته جمعي هديه اي تهيه كنند تا تصميم گيري هاي كلان براي گسترش موسسه و...
طبيعي است كه چنين سيستمي در موسسه اي كه همه اعضاي آن دكتري دارند سالي چند بار به خارج مي روند صاحب انديشه هستندو مهمتر از همه اين كه اگر اراده كنند در خارج از مملكت مي توانند كار دايم داشته باشند كار نمي كند. نه رئيس مي تواند به همه اين مسايل به نحو احسن برسد و نه مرئوساني كه خودرا صاحب انديشه و نظر ميدانند زير بار مي روند.هرچه اين رئيس جوان تر باشد تنش هم بيشتر خواهد بود.
روش دوم بر مساوات كامل استوار است. ريشه اين جريان فكري را در قرائتي سطحي از برخي ايدئولوژي هايي كه در دهه پنجاه و شصت هجري
در بين دانشگاهيان رواج داشت
مي توان يا فت. علي رغم ظاهر شيك اين طرز فكر در عمل اين روش ناموفق تر از روش اول بوده. در روش اول اگر رئيس استاد مرئوس بوده باشد دانشجوي سابق معمولابه احترام استاد قديم در برخي موارد كوتاه مي آيد. اما در روش دوم از همان ابتدا ناسازگاري ها رو مي نمايند
واقعيت اين است كه در جمع هاي آكادميك افراد برابر نيستند. آن كه بيست سال در موضوع خاصي كار كرده با آن كه تازه وارد كار شده برابر نيست. همين طور آن كه براي گرفتن بودجه وقت صرف مي كند با همكار ديگر كه تمام وقت خود را صرف تحقيق مي كند به يك اندازه در تصميم گيري صرف بودجه نمي توانند حق راي داشته باشند. اگر به هر دو به يك اندازه حق راي دهيم ديگر كسي اين گونه وظايف و مسئوليت ها را تقبل نخواهد كرد.
خوشبختانه جامعه دانشگاهي ايران كم كم به اين نتيجه مي رسد كه بايد هر دوي اين روش ها را به كناري بگذارد
.
بايد به روشي فكر كرد تا تقسيم وظايف و اختيارات به نحو معقولي انجام شده باشد. در تصميم گيري ها نظر محققين منعكس شود اما در عين حال قدر و منزلت آن كسي كه با تلاش وي موسسه پا مي گيرد ويا دوام مي يابد در عمل شنا خته شود.
چنين روشي را مطمئمنا نمي توان از خارج وارد كرد. هر يك از دانشكاه هاي بنام دنيابه روش متفاوتي دست يافته اند كه ريشه در فرهنگ محلي آن ها دارد.
اگر عمري باشد در مورد نحوه اداره موسسات ديرپاي اروپايي و آمريكايي به حد معلومات خودم خواهم نوشت. شما هم لطفا معلومات و نظرات خود را منعكس كنيد
۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۵, سهشنبه
کپی برداری
گزارشی در مجلهی Physics Today (مارس 2007) دیدم که برام خیلی جالب بود. عده ای در دانشگاه کرنل طراحی جالبی کرده اند: وقنتی می خواهید مقالهای را در Arxiv قرار دهید اگر مقاله ی شما بیش از تعداد مشخصی کلمه ی پشت سر هم مشابه با مقاله ی دیگری داشته باشد، پیش از ارسال مقاله به شما پیامی داده می شود که با وجود این شباهت آیا هنوز می خواهید ادامه دهید و مقاله رو ارسال کنید؟
در اون گزارش اومده بود که یکی از هدفهای این روش این است که محققان جوان و دانشجویان تلاش کنند که بیشتر از ذهن خودشون استفاده کنند و کارشون رو به زبان خودشون بنویسند.
گویا با این آزمون در دانشگاه کرنل، به تعدادی دانشجو تذکر داده شده و مدرک PhD یک نفر هم پس گرفته شده.
چه عجب
يه هفته پيش مطلبي نوشتم در باره علاقه فيزيكدانان به حفاظت از محيط زيست تحت عنوان "بوفالوهاي آزمايشگاه فيزيك ذرات". بنا به دليلي كه معلومم نشد اين نوشته در آرشيو ظاهر نشد تا به امروز كه آن را دوباره پست كردم . متن را در پايين مي توانيد بخوانيد.
سال پيش مركز يك مهمان آمريكايي داشت.او با تحسين مي گفت كه در ايران استقبال مردم در استفاده از لامپ كم مصرف چشمگير است. مي گفت متاسفانه در آمريكا مردم به استفاده از لامپ هاي پر مصرف گرايش بيشتري دارند چون قيمت اين لامپ ها كمتر است. اظهار تاسف مي كرد از اين كه هموطنانش فقط سود كوتاه مدت را در خريد هايشان ملاك قرار مي دهند. با خود گفتم چه عجب! در يك مورد هم ما پيشرفته تر باشعورتر و آينده نگر تر عمل كرده ايم.
حفاظت از محيط زيست جزو علايق و دغدغه هاي شخصي من است. اما غرضم از نوشتن اين مطالب در هموردا چيز ديگري است. معمولا ما نمي دانيم سر صحبت رابا فيزيكدانان غربي چكونه باز كنيم. از كدام در وارد شويم تا صحبت رابه بحث مورد علاقه مان در مورد فيزيك بكشانيم و از معلوماتشان استفاده كنيم. مسايل مربوط به محيط زيست (برعكس بحث در موارد سياسي مذهبي و فرهنگي) از جمله مواردي است كه
منجر به سوء تفاهم و تنش نمي شود. امابا اين حال بحث در باره آن براي همكاران خارجي جذاب است.
متاسفانه معلومات ما درباره محيط زيست كشور خودمان كم است.
گمان نمي كنم در صد قابل توجهي از همكاران ما بدانند
آن گوري كه بهرام مي گرفت چه نوع جانوري بود.
سال پيش مركز يك مهمان آمريكايي داشت.او با تحسين مي گفت كه در ايران استقبال مردم در استفاده از لامپ كم مصرف چشمگير است. مي گفت متاسفانه در آمريكا مردم به استفاده از لامپ هاي پر مصرف گرايش بيشتري دارند چون قيمت اين لامپ ها كمتر است. اظهار تاسف مي كرد از اين كه هموطنانش فقط سود كوتاه مدت را در خريد هايشان ملاك قرار مي دهند. با خود گفتم چه عجب! در يك مورد هم ما پيشرفته تر باشعورتر و آينده نگر تر عمل كرده ايم.
حفاظت از محيط زيست جزو علايق و دغدغه هاي شخصي من است. اما غرضم از نوشتن اين مطالب در هموردا چيز ديگري است. معمولا ما نمي دانيم سر صحبت رابا فيزيكدانان غربي چكونه باز كنيم. از كدام در وارد شويم تا صحبت رابه بحث مورد علاقه مان در مورد فيزيك بكشانيم و از معلوماتشان استفاده كنيم. مسايل مربوط به محيط زيست (برعكس بحث در موارد سياسي مذهبي و فرهنگي) از جمله مواردي است كه
منجر به سوء تفاهم و تنش نمي شود. امابا اين حال بحث در باره آن براي همكاران خارجي جذاب است.
متاسفانه معلومات ما درباره محيط زيست كشور خودمان كم است.
گمان نمي كنم در صد قابل توجهي از همكاران ما بدانند
آن گوري كه بهرام مي گرفت چه نوع جانوري بود.
۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۴, دوشنبه
نود و نه نقاش
نقل است که طوطیان شکر شکن شیرین گفتار حکایت میکنند که در سرزمینی دور، صد نقاش چیره دست زبر قلم زندگی میکردند که رقص خامهء هر یک بر برگی سفید، جادویی به پا میکرد که ادیبان زبان در بیان آن قاصر بودند.
اما تنها یک تن از این صد تن شهرهء آفاق بود و آن تن بوزینهای بود.
اما تنها یک تن از این صد تن شهرهء آفاق بود و آن تن بوزینهای بود.
۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۳, یکشنبه
وب-لاگ فيزيك جنجالي
ايده راه اندازي هموردا در جريان بحث هايي كه در پژو هشكده مي شد به وجود آمد. تا جايي كه به ياد مي آورم قاسم ايده اش را مطرح كرد و من اسمش را پيشنهاد كردم. پينوكيوهم زحمت راه اندازيش را كشيد. سيما درباره اش اطلاع رساني خودجوش مردمي كرد. ما در راه اندازي هموردا از كسي تقليد نكرديم. اما بعد من خبردار شدم كه وبلاگ هايي از اين دست به انگليسي در بين فيزيكدانان كم نيستند. نمونه اش هم
cosmic variance
است كه به تازگي جنجالي به پا كرده.
قضيه از اين قرار است كه در يك همايش اعلام شده شواهدي (غير قطعي) دال بر توليد و كشف ذره بنيادي هيگز در شتابگر تواترون وا قع در آزمايشگاه فرمي وجود دارد. يكي هم اين خبر را در در وبلاگ مزبور نوشته است اما متاسفانه تاكيد نكرده كه اين شواهد قطعي نيستند. وبعد هم خبرنگاران آن را به مطبوعات كشانده اند. خبر كشف هيگز براي فيزيكدانان ذرات خبر بسيار مهمي است. هزاران فيزيكدان بيش از بيست سال است كه با ساختن شتابگر هاي پر هزينه دنبال اين ذره اند. هدف اصلي پروژه ال-اچ-سي كه پيش تر درباره اش چند بار نوشته ام در واقع كشف اين ذره است. پس مي توانيدحدس بزنيد اين خبر چه جنجالي به پا كرده. در آخر هم نويسنده خبر ناگزير به عذر خواهي شده. الان بحث داغي درباره خطوط قرمز وبلاگ هاي فيزيك در بين فيزيكدانان درگرفته.
است. جزئيات ماجرا رامي توانيد در اينجا بخوانيد.
cosmic variance
است كه به تازگي جنجالي به پا كرده.
قضيه از اين قرار است كه در يك همايش اعلام شده شواهدي (غير قطعي) دال بر توليد و كشف ذره بنيادي هيگز در شتابگر تواترون وا قع در آزمايشگاه فرمي وجود دارد. يكي هم اين خبر را در در وبلاگ مزبور نوشته است اما متاسفانه تاكيد نكرده كه اين شواهد قطعي نيستند. وبعد هم خبرنگاران آن را به مطبوعات كشانده اند. خبر كشف هيگز براي فيزيكدانان ذرات خبر بسيار مهمي است. هزاران فيزيكدان بيش از بيست سال است كه با ساختن شتابگر هاي پر هزينه دنبال اين ذره اند. هدف اصلي پروژه ال-اچ-سي كه پيش تر درباره اش چند بار نوشته ام در واقع كشف اين ذره است. پس مي توانيدحدس بزنيد اين خبر چه جنجالي به پا كرده. در آخر هم نويسنده خبر ناگزير به عذر خواهي شده. الان بحث داغي درباره خطوط قرمز وبلاگ هاي فيزيك در بين فيزيكدانان درگرفته.
است. جزئيات ماجرا رامي توانيد در اينجا بخوانيد.
۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۲, شنبه
سفر کشوری
تصمیم داشتم (هنوز هم دارم) که در چند کنفرانس در خارج از ایران شرکت کنم. شرکت در این کنفراسها معمولاً چندتا خاصیت دارد. اول اینکه سواد آدم به روز میشود. دوم اینکه میتواند مسئله و ایده برای کارهای آینده شکار کند و همچنین این شانس را دارد که برای کارهایی که انجام داده تبلیغ کند.
منتهی مثل هر چیز خوب دیگری در دنیا، این هم هزینه دارد. بلیط هواپیما، حق ثبت نام، هتل و کلی خرج دیگر. معمولاً در همه جای دنیا رسم بر این است که هر استاد یا محقق بودجهء مشخصی برای اینجور هزینهها دارد که به صلاح دید خودش یا حداکثر یک مقام بالاتر (مثلاً استاد راهنما) میتواند خرج کند. اما خوب اینجا گویا داستان به شکل دیگری است. باید از هفت خوان رد شد و شورایی در سطح وزارتخانه باید رضایت بدهد. مگر اینکه سخرانی داشته باشید. خیلی خوب است که یک نفر سخنرانی داشته باشد. اما خوب یک کم هم باید واقع بین بود. یک محقق جوان و تازه کار، چقدر شانس دارد که به او فرصت سخنرانی در یک گردهمایی درست و حسابی را بدهند؟ یا باید اصلا قید شرکت در کنفرانس را بزند، یا اینکه باید به شرکت و ایراد سخنرانی در یک همایش درِ پیت قناعت کند. و به این ترتیب پیشرفت نکند.
آیا واقعا خیلی اسراف خواهد بود که هر محقق به عنوان قسمتی از حقوقش، سالانه هزینهء سفری در حدود یکی دو میلیون تومان دریافت کند؟
منتهی مثل هر چیز خوب دیگری در دنیا، این هم هزینه دارد. بلیط هواپیما، حق ثبت نام، هتل و کلی خرج دیگر. معمولاً در همه جای دنیا رسم بر این است که هر استاد یا محقق بودجهء مشخصی برای اینجور هزینهها دارد که به صلاح دید خودش یا حداکثر یک مقام بالاتر (مثلاً استاد راهنما) میتواند خرج کند. اما خوب اینجا گویا داستان به شکل دیگری است. باید از هفت خوان رد شد و شورایی در سطح وزارتخانه باید رضایت بدهد. مگر اینکه سخرانی داشته باشید. خیلی خوب است که یک نفر سخنرانی داشته باشد. اما خوب یک کم هم باید واقع بین بود. یک محقق جوان و تازه کار، چقدر شانس دارد که به او فرصت سخنرانی در یک گردهمایی درست و حسابی را بدهند؟ یا باید اصلا قید شرکت در کنفرانس را بزند، یا اینکه باید به شرکت و ایراد سخنرانی در یک همایش درِ پیت قناعت کند. و به این ترتیب پیشرفت نکند.
آیا واقعا خیلی اسراف خواهد بود که هر محقق به عنوان قسمتی از حقوقش، سالانه هزینهء سفری در حدود یکی دو میلیون تومان دریافت کند؟
۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۰, پنجشنبه
بو فالو هاي آزمايشگاه فيزيك ذرات
بيشتر فيزيكدانان جزو طرفداران پروپا قرص حفاظت از محيط زيست هستند. در شتابگر خطي استنفورد
خيلي از استادان من عضو تشكل هاي حفاظت از محيط زيست بودند. در محوطه اين آزمايشگاه فيزيك انواع و اقسام حيوانات آزادانه زندگي مي كنند.
براي مراعات حال اين حيوانات
هم به طور مداوم توصيه ها و رهنمود هايي به كارمندان و محققان فرستاده مي شوند كه خيلي جدي مورد توجه قرار مي گيرند.
در آزمايشگاه هاي ديگر فيزيك ذرات هم وضع به همين منوال است. به طور مثال بوفالو هاي آزمايشگاه فرمي (آزمايشگاه عظيمي درنزديكي شيكاگو)شهرت جهاني پيدا كرده اند.
خيلي از استادان من عضو تشكل هاي حفاظت از محيط زيست بودند. در محوطه اين آزمايشگاه فيزيك انواع و اقسام حيوانات آزادانه زندگي مي كنند.
براي مراعات حال اين حيوانات
هم به طور مداوم توصيه ها و رهنمود هايي به كارمندان و محققان فرستاده مي شوند كه خيلي جدي مورد توجه قرار مي گيرند.
در آزمايشگاه هاي ديگر فيزيك ذرات هم وضع به همين منوال است. به طور مثال بوفالو هاي آزمايشگاه فرمي (آزمايشگاه عظيمي درنزديكي شيكاگو)شهرت جهاني پيدا كرده اند.
۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۷, دوشنبه
رويش لاله بر پشت بام تون انبار
يكي از پيشرفته ترين تلسكوپ هاي جهان به نام هس
در كشور ناميبيا واقع است. ناميبيا واقع در شمال غربي آفريقاي جنوبي يكي از "پسرفته ترين" كشورهاي دنياست كه با مشكلات فراواني دست در گريبان است.
در ايران بيشتر مردم به اين گونه اطلاعات توجهي ندارند. اما درصد قابل توجهي از مردم
از اين گونه اخبار به شدت متاثر مي شوند و شروع مي كنند به تاسف خوردن و مرثيه اي براي تمدن دو هزار و پانصد ساله سر دادن و غيره. كمتر كسي سعي دارد مطالعه عميقي درباره اين گونه پديده ها دا شته باشد. خوب هر فيزيكدان علاقه مندي ليست موسسات سهيم در اين پروژه رادر سايت رسمي آن مي بيند و ملاحظه مي كند كه بيشتر آن ها اروپايي هستند. اما خوب اين اطلاع هم كافي نيست! بياييد در اين باره بيشتر بخوانيم و بحث كنيم. تاثير اين پروژه بر دانشگاه هاي محلي چيست؟ چرا اين نقطه از جهان را بر گزيده اند و غيره.
توضيح: عنوان اين نوشته بر گرداني است از يك ضرب المثل تركي. تون انبار هم محل سوخت حمام هاي قديمي بوده كه ظاهرا چندان جاي دلپذيري هم محسوب نمي شده.
در كشور ناميبيا واقع است. ناميبيا واقع در شمال غربي آفريقاي جنوبي يكي از "پسرفته ترين" كشورهاي دنياست كه با مشكلات فراواني دست در گريبان است.
در ايران بيشتر مردم به اين گونه اطلاعات توجهي ندارند. اما درصد قابل توجهي از مردم
از اين گونه اخبار به شدت متاثر مي شوند و شروع مي كنند به تاسف خوردن و مرثيه اي براي تمدن دو هزار و پانصد ساله سر دادن و غيره. كمتر كسي سعي دارد مطالعه عميقي درباره اين گونه پديده ها دا شته باشد. خوب هر فيزيكدان علاقه مندي ليست موسسات سهيم در اين پروژه رادر سايت رسمي آن مي بيند و ملاحظه مي كند كه بيشتر آن ها اروپايي هستند. اما خوب اين اطلاع هم كافي نيست! بياييد در اين باره بيشتر بخوانيم و بحث كنيم. تاثير اين پروژه بر دانشگاه هاي محلي چيست؟ چرا اين نقطه از جهان را بر گزيده اند و غيره.
توضيح: عنوان اين نوشته بر گرداني است از يك ضرب المثل تركي. تون انبار هم محل سوخت حمام هاي قديمي بوده كه ظاهرا چندان جاي دلپذيري هم محسوب نمي شده.
۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۴, جمعه
نوابيغ و پروژه ال-اچ-سي
در بين همكاران ما اصطلاحي رايج است به نام نوابيغ. نوابيغ به افرادي اطلاق مي شود كه از فيزيك و تئوري هاي متنوع آن چيز زيادي نمي دانند اما با خواندن يا ورق زدن يكي دو كتاب عمومي احساس نبوغ كرده فرضيه هاي فيزيكي ارائه مي دهند و به زعم خود انيشتين را ضربه فني مي كنند و هاوكينگ را فتيله پيچ. پديده نوابيغ مختص ايران نيست و در بيشتر كشورها اعم بر پيشرفته و درحال توسعه رواج دارد.
چندي پيش جامعه نوابيغ بين المللي يك طومار الكترونيكي (پتيشن) با هدف متوقف ساختن پروژه ال-اچ-سي امضا مي كردند. شنيدن ماوقع خالي از لطف نيست. بنا به برخي مدل هاي فيزيك وقتي ذرات در ال-اچ-سي
به انرژي هاي بالا ميرسند توليد ريز سياهچاله مي كنند.بديهي است كه اين نوع سياهچاله ها با سياهچاله معظمي كه در مركز كهكشان ما قرار دارد تفاوت دارند. در واقع نيمه عمر آن ها به قدري كوتاه هست كه بلافاصله پس از توليد از بين مي روند. البته همان گونه كه انتظار مي رفت اين فرضيه توجه ژورناليست هايي كه ستون علمي مجلات را مي نويسند جلب كرده. حتي يكبار روزنامه نگار تيز هو شي سئوال كرده بود كه اگر محاسبات درست نباشد و اين ريز سياهچاله ها از بين نروند چه مي شود. نوابيغ هم در اين ميان خبر دار شده نگران شده اند كه بعله اين فرانكشتاين هاي قرن بيست و يكم مي خواهند در ژنو شتابگر ي بسازند كه با تو ليد سياهچاله زمين زيباي ما را به كام نابودي خواهد كشاند. بشتابيد ودر پروژه را تخته كنيد. البته كسي پتيشن بلند بالاي آنها را جدي نگرفت و سر و صدايشان تنها اسباب مزاح شد. اما با توجه به متني كه من در زير نوشته ام مي توان جواب آن روزنامه نگار تيز هوش را داد. ببينيد از ازل (بخوانيد از چهار ميليارد سال پيش)زمين در معرض تابش پرتو كيهاني با انرژي معادل و يا حتي بيش از آنچه كه از ذرات ال-اچ-سي انتظار مي رودبوده است اما تا كنون ما مشكل سياهچاله نداشته ايم!
چندي پيش جامعه نوابيغ بين المللي يك طومار الكترونيكي (پتيشن) با هدف متوقف ساختن پروژه ال-اچ-سي امضا مي كردند. شنيدن ماوقع خالي از لطف نيست. بنا به برخي مدل هاي فيزيك وقتي ذرات در ال-اچ-سي
به انرژي هاي بالا ميرسند توليد ريز سياهچاله مي كنند.بديهي است كه اين نوع سياهچاله ها با سياهچاله معظمي كه در مركز كهكشان ما قرار دارد تفاوت دارند. در واقع نيمه عمر آن ها به قدري كوتاه هست كه بلافاصله پس از توليد از بين مي روند. البته همان گونه كه انتظار مي رفت اين فرضيه توجه ژورناليست هايي كه ستون علمي مجلات را مي نويسند جلب كرده. حتي يكبار روزنامه نگار تيز هو شي سئوال كرده بود كه اگر محاسبات درست نباشد و اين ريز سياهچاله ها از بين نروند چه مي شود. نوابيغ هم در اين ميان خبر دار شده نگران شده اند كه بعله اين فرانكشتاين هاي قرن بيست و يكم مي خواهند در ژنو شتابگر ي بسازند كه با تو ليد سياهچاله زمين زيباي ما را به كام نابودي خواهد كشاند. بشتابيد ودر پروژه را تخته كنيد. البته كسي پتيشن بلند بالاي آنها را جدي نگرفت و سر و صدايشان تنها اسباب مزاح شد. اما با توجه به متني كه من در زير نوشته ام مي توان جواب آن روزنامه نگار تيز هوش را داد. ببينيد از ازل (بخوانيد از چهار ميليارد سال پيش)زمين در معرض تابش پرتو كيهاني با انرژي معادل و يا حتي بيش از آنچه كه از ذرات ال-اچ-سي انتظار مي رودبوده است اما تا كنون ما مشكل سياهچاله نداشته ايم!
اشتراک در:
پستها (Atom)