۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۰, جمعه

کی گفته که جوانان ما باید بروند خارج؟

کنفرانس شیمی است، به کارت ربط چندانی ندارد. اما کنفرانس خونت پایین آمده. می‌روی تا یک چرخی لا به لای پوسترها بزنی تا ببینی اوضاع از چه قرار است. به یک پوستر می‌رسی، یک پیرمرد با ته لحجهٔ اسپانیایی دارد به انگلیسی سوالی از یک خانم می‌پرسد. تصویر آشنایی است. یک دانشمند جا افتاده که خودش را موظف کرده تا پوسترهای جوانان را ببیند. چیزی که چندان اینجا معمول نیست ...
دانشمند می‌پرسد: «نتایج تجربی هم داری؟»، دختر نگاه می‌کند. پیرمرد سعی می‌کند سوالش را جور دیگری بپرسد:«نتایج آزمایش کجاست؟»، دختر همچنان حیران نگاه می‌کند. پیرمرد که می‌داند که منظورش را متوجه نشده‌است، دوباره حرفش را تکرار می‌کند:«اعداد! کجا هستند؟»، دختر که احساس می‌کند که خوب نیست ساکت بماند، اینبار جرأت می‌کند که نفهمیدنش را هم شفاهی بیان کند. اما پیرمرد از رو نمی‌رود. دوباره تلاش می‌کند:«این یک واکنش است، ثوابت واکنش را اندازه‌گرفتی یا نه؟ اگر اندازه گرفتی چقدر هستند؟». حتی تو هم که شیمی نمی‌دانی فهمیده‌ای. خوشبختانه دخترک هم فهمیده است و از این فهمیدنش سر شوق آمده. در حالی که شادیش را نمی‌تواند پنهان کند، با ذوق زدگی پاسخ می‌دهد: آره، اندازه گرفتیم اما این یک راز است!
پیرمرد لبخندی می‌زند، خداحافظی می‌کند و به پوستر بعدی می‌رود. تو هم راهت را می‌کشی و می‌روی.


۱ نظر:

ناشناس گفت...

یه کم توضیح میدی که این متن به عنوانش چه ربطی داره؟!!