كلماتي چونseminar, lecture, colloquium, talk, conference, school, workshop, symposium, meeting هر كدام در جمع فيزيكپيشگان دنيا معناي مشخصي دارد. اگر فيزيكپيشه اي بدون توجه به معناي جا افتاده اين كلمات آنها را به جاي هم به كاربرد "پرت از مرحله" به نظر مي رسد و زياد در جمع جدي گرفته نمي شود. متاسفانه مي بينم عده اي از همكاران جا افتاده
در ايران كه با توجه به موقعيت و مسئوليت و همچنين ادعاهايي كه دارند
از آنها انتظار مي رود كه
به اين تفاوت ها اشراف كامل داشته باشند به طور سيستماتيك اين كلمات را نادرست به كار مي برند. فرض كنيد فرد جا افتاه اي را از يكي از موسسات معتبر دنيا دعوت كرده ايد تا سخنراني كند. اگر برگزار كننده به اين تفاوت ها توجه نكند و كلمات را به اشتباه كار برد سخنران نيز به تنظيم و ارائه مطالب اشتياق زيادي نخواهد داشت. نا خود آگاه باخود مي گويد وقتي برگزار كننده فرق
seminar و lectureرا نمي شناسد من چرا خودم را به زحمت بيندازم. "قدر زر زرگر بداند قدر گوهر گوهري" وقتي اينا چنين تفاوت هايي را نمي شناسند به طور قطع تفاوت
سخنراني متوسط و عالي را هم باز نخواهند شناخت....
اگر بخواهيم كار جدي تحقيقي بكنيم بايد ارتباطمان را با دنياي خارج بيشتر كنيم و اگر بخواهيم از اين ارتباط استفاده لازم را ببريم بايد زحمت ياد گرفتن و درست به كار بستن اصطلاحات رايج در بين همكاران خارجي مان را بر خود هموار سازيم. والا حتي اگر ارتباط هم زياد باشد سودي نخواهد داشت. هدف ما تنها
جذب توريست و معرفي فرهنگ ايراني
به همكاران خارجي نيست!صد البته خود اين كار حركتي ارزشمند است و مي تواند به عنوان يك هدف جنبي و ثانويه مورد توجه باشد. اما هدف اصلي از ارتباط حرفه اي پيشرفت در كار است. براي اين كار بايد خود را آماده سازيم. ياد گرفتن اصطلاحات رايج اولين قدم است.
من ابتدا مي خواستم در اين نوشته فرق
lecture و seminar را شرح دهم (چون مي بينم در اعلام برخي سخنراني ها تفاوت بين اين دو مورد توجه قرار نمي گيرد). بعد يادم افتاد كه در جمع رياضيپيشگان معناي lecture و seminar درست برعكس معناي آنها در بين فيزيكپيشگان است و شرحي كه من در اينجا مي دهم ممكن است بيشتر سردرگم كننده باشد.
دوستان بر من خرده مي گيرند كه چرا در نوشته هايم تاكيدم بر روي فيزيكپيشگان است. به هيچ وجه من باور ندارم كه فيزيكپيشگان سري از ديگران سوا دارند. اما نكته در اينجاست كه فيزيكپيشگان (همچون رياضيپيشگان پزشكان وغيره)"خردفرهنگ"
(subculture) مخصوص و اصطلاحات مخصوص به خود دارند كه مثالي كه زدم نمونه اي از آن است. تا جايي كه من از صحبت پزشكان فاميل برداشت كرده ام آنها به هر گردهمايي اي "كنگره" مي گويند در صورتي كه در بين ما فيزيكپيشگان كلمه "كنگره" به ندرت به كار مي رود.
آري! هر حرفه اي "خردفرهنگ" خود را دارد! در مملكت ما متاسفانه
به "خردفرهنگ"ها عموما به ديده ترديد و بدبيني
نگريسته مي شود.
(حكايت بدبيني به خردفرهنگ شهرها و قوميت ها -همان طوري كه مي دانيد-
قصه غصه ها ست.)
اين روزها همه جا صحبت ازGlobalization
است. برداشتي كه من از اين روند دارم اين است كه از گوشه و كنار دنيا
افرادي كه حرفه يا علايق مشتركي در زمينه اي خاص دارند به تدريج "خرد فرهنگ" خود را مي سازند و به زبان مشتركي مي رسند. براي اين كه از قافله عقب نمانيم (مثلا در اين مورد از قافله فيزيكپيشگان دنيا) بايد ابتدا اصطلاحات آنها را ياد بگيريم و درست به كار ببريم.
۲ نظر:
وای ی ی ! خیلی ممنون می شم اگه راجع به این تفاوت ها توضیح بدین! من خودم واقعا گیج می شم وقتی می خوام راجع به یک سمینار یا اینطور چیزی!!! با یک استاد یا دانشجوی خارجی صحبت کنم. مثلا قراره چند وقت دیگه برای شرکت در یک گردهمایی علمی برم و پوستر هم بدم. اما هنوز نمی دونم که این گردهمایی، کنفرانسه یا کارسوق؟
منجوق اگه ميشه يه پست در مورد مفهوم اين خرده فرهنگ بنويس. من نفهميدم منظورت از خرده فرهنگ تخصصي چيه ؟ يعني مجموعه لغات مشترک متخصصين يک حوزه يا عادات رفتاري متخصيصن يک حوزه خاص منجر به تشکيل يک خرده فرهنگ ميشه.
ارسال یک نظر