۱۳۸۶ فروردین ۲۰, دوشنبه

چه نوع دروغ هايي در جامعه ما به صورت شايعه در مي آيند؟

تا چند سال پيش تا هنرمندي خواننده اي هنرپيشه اي در ايران معروف مي شد فوري شايع مي كردند كه طرف مرده! علت چه بود؟ آيا مرگ مشكوك مشاهير نسل گذشته از بهرنگي و هدايت گرفته تا تختي در روان عمومي مردم چنين تا ثيري گذاشته بود؟ در آمريكا و اروپا هم بين مشاهير آن دوره كساني كه مرگ غير عادي داشتند كم نبودند ولي مردم غرب تا جايي كه من مي دانم تمايل به انتشار اين گونه شايعات ندارند. گمان مي كنم اين تمايل ايرانيان ريشه در همان فانتزي شكست داشته باشد كه پيشتر درباره اش نوشتم. بگذريم اين اين نوع شايعات كمتر شده كه به نظر علامت مثبتي است دال بر اين كه مردم منطقي تر شده اند. اما يك نوع ديگر شايعه نيز وجود دارد كه در جامعه ما علي الخصوص بين دانشگاهيان به شدت مي گيرد. كلا هر نوع شايعه اي كه به نوعي به نداشتن امكانات به عنوان بهانه اي براي از زير كار در رفتن يا توجيه ناكارآمدي مربوط مي شود در بين دانشگا هيان اعم بر دانشجو و استاد طرفدار دارد. نمونه اش هم حمايت مالي از دانشجوي كارشناسي ارشد و دكتري براي شركت در همايش هاست. به هر دانشجوي تحصيلات تكميلي مقداري گرنت شركت در همايش ها تخصيص يافته است. استان راهنما هم (برخلاف حرف هاي خاله زنكي كه برخي دانشجويان مي زنن) بسيار مايلنند كه اين امكان را در اختيار دانشجو قرار دهند چرا كه صرف اين بودجه به شيوه صحيح به اعتبار خود آنها مي افزايد و به علاوه نظام بوروكراتيك امكان استفاده از اين بودجه را به طريق ديگر به ان ها نمي دهد. منتها استفاده از اين كمك مالي مثل همه جاي دنيا روال و كاغذ بازي هاي مخصوص به خود را دارد. دانشجو بايد ثابت كند كه لياقت استفاده از اين امكانات را دارد. معياري كه قرار داده اند (كه اتفاقا معيار نامعقولي هم نيست) ارائه پوستر ويا سمينار در همايش است.
شايعه نوع ديگر كه متاسفانه بيشتر ايرانيان مقيم خارج مي پراكنند و چون سمي براي جامعه نو پاي پژوهشي ماست اين است كه ورود خارجي ها به ايران براي شركت در همايش ها توام با مشكلات جورواجور است. اين دروغ محض است. پژوهشكاه ما در سال چندين همايش بين المللي برگزار مي كند كه در آن از همه جاي دنيادانشمندان بنام شركت مي كنند وبه قدري به آنها خوش مي گذرد كه دوباره به ايران بر مي گردند ودوستانشان را هم به اين كار تشويق مي كنند

۲ نظر:

ناشناس گفت...

1. excuse me for writting in English.

2. I think many people forget about the things that have passed them in some eras of their life.

3. At least one of your mentioned lies is exactley a truth:
I am a PhD student in this country, in my university there exists a huge budget for research, but it is not spent for all of the students or even the best's. It is a truth that They do not pay for some schools even held in Iran, and they pay for six month travles to some, and this kind of budgeting is not based on qualification.

ناشناس گفت...

نكته اي كه شما به آن اشاره كرديد واقعيت تاسف برانگيزي كه متا سفانه گريبانگير خيلي از دانشگاه هاي ماست. ربط زيادي هم به حكومت و سياست ندارد. قبل از انقلاب هم همينطور بوده. ريشه آن را بايد در فرهنگ عموم جست نه سياست طبقه خاص. به نظر من نا آگاهي عمومي دانشجويان از حقوق خود و پا دادن به اين گونه شايعات نيز مزيد بر علت است. به علاوه دانشجو هايي كه من ديده ام عمدتا حال وحوصله اي براي مطالبه اين گونه حقوق خود ندارند حتي در مواقعي كه استادان مايل به كمكند خود دانشجويان عموما حاضر به پر كردن فرم ها و انجام ديگر مراحل اداري نيستند. مسلما با اين وضعيت استادان راهنما هم سست مي شوند.