۱۳۸۷ شهریور ۹, شنبه
حمایت از نخبگان!
از قضا من خودم چند ماه پیش به بنیاد نخبگان رفته بودم و با چند تن از دوستانم که حالا در آنجا مسوولیتی هم دارند صحبت میکردم. سوالی که مطرح شد این بود که بنیاد نخبگان بهتر است چه بکند. حال من میخواهم این سوال را این جا به بحث بگذارم. اول صورت دقیقتر مساله را طرح میکنم.
بنیادی تشکیل شده است که هدفش حمایت از نخبگان - سرمایههایِ توانمندِ انسانی ِ علمی - کشور است! فرض کنید چندین میلیارد بودجه دارد و شما مسوول تخصیص این بودجه در راستای هدف تعیین شده هستید. به طور مشخص با این بودجه چه میکنید؟ چه پروژههایی را تعریف میکنید و این پولها را به چه کسانی و با چه مکانیزمهایی میدهید؟
ضمنا فعلا به این مساله که شورای انقلاب فرهنگی تعریف بسیار اشتباه و محدودکنندهای از نخبگان دارد هم کاری نداریم.
برای مطالعه.
۱۳۸۷ شهریور ۷, پنجشنبه
گردهمائی دانش آموزی فیزیک
کسی چه میدونه، شاید سال دیگهای در کار نباشه، کسی متولی نباشه، پولی نباشه، حامی مالی نباشه، شاید سال دیگه کسی حاضر نشه مجانی کار کنه، شاید سال دیگه، یک وزیر دیگه، یک دولت دیگه از اینکارها خوشش نیاد. و صدتا و سیصدتا از این اما و اگرها، اما بزار امیدوار باشیم که سال دیگه هم در کارست و همه چیز روی غلتک خواهد بود، بچهها که امیدوار بودند. ما (من و بقیه) هم امیدواریم.
۱۳۸۷ شهریور ۵, سهشنبه
آينده ای روشن برای فرزندان
والدين از بدو تولد فرزندان وارد فاز جديدی از زندگی می شوند. هنوز بچه ها بزرگ نشده فکر آينده و تحصيل و کار و خانه و ازدواج آنها تو کله ی آدم می چرخد. آینده تا حدودی دست آدم و در بعضی مواقع خارج از کنترل است.با اين حال داده های آماری جامعه تا حدودی می تواند وضع عمومی جامعه را در آینده به دست دهند. داشتم داده های جمعيتی ايران را در سال های مختلف مقايسه می کردم . به نظرم رسيد شايد آينده ی کوکان فعلی بهتر از وضع ما در حال حاضر باشد. مبنای اين حرفم آمارهای موجود در بافت جمعيتی کشور است. يکی از داده های مربوطه متوسط کودک متولد شده به ازای هر خانم در يک جامعه است. جالب است بدانيد ايران بر خلاف جايگاه های معمول در عرصه های بين المللی از تعداد مدال های المپيک گرفته تا سرانه توليد ناخالص ملی، در اين مورد خاص در وضع جالبی قرار دارد. طبق آمارهای بين المللی مربوط به پروفايل کشورها، مقدار اين شاخص در ايران 1.71 بوده و در رتبه ی 171 از بالا قرار دارد. بالاترين رتبه متعلق به مالی و نيجر با 7.3 و کمترين ميزان مربوط به هنگ کنگ با يک بچه است. جالب است بدانيد در اين رده بندی کشورهای دور و بر ايران، انگليس، هلند، صربستان و سوئد هستند و خيلی از کشور های اروپائی مانند ايسلند با 1.9، ايرلند با 1.8، لوگزامبورگ و نروژ با 1.78، دانمارک و فنلاند با 1.75 و فرانسه با 1.98 بالاتر از ايران ايستاده اند. بگذاريد داده های مربوط به کشورهای همسايه را هم گزارش بکنم. عراق 3.98، افغانستان 6.5، پاکستان 3.6، هند 2.7، عربستان 3.9 و اسرائيل 2.8. تمامی کشور های ريز و درشت اطراف ايران بالای 3 می باشند. لازم است از کسانی که بيست سال پيش مسئله کنترل جمعيت را در ايران مطرح کرده و در اين مورد اقدام لازم را انجام داده اند تشکر کنم (تغييرات شاخص برای 6 سال متوالی در شکل نشان داده شده است. شاخص از 2 در سال 2003 به مقدار فعلی 1.71 در 2008 کاهش يافته است)
اثر کاهش رشد جمعيت ازهمين الان در کيفيت آموزش مناسب بچه ها ديده می شود. چند روز پيش که پسرم را برای ثبت نام اول ابتدائی به مدرسه ی دولتی نزديک خانه يمان برده بودم، با تعجب ديدم کلاس ها در حدود 20 نفر و به صورت تک شيفته برگزار خواهد شد. اميدوارم اين نسل بتوانند زندگی با کيفيتی نسبت به ما داشته باشند.
مرجع:
https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook/geos/xx.html
۱۳۸۷ مرداد ۲۳, چهارشنبه
وبلاگ جديد
۱۳۸۷ مرداد ۱۷, پنجشنبه
شمع و شام
شام که خانواده دور هم جمع می شويم، شمع هم اضافه شده به محفل ما و سفره را صفايی داده. صورت دختر و پسرم در لرزش نور شمع برای من ديدنی تر شده و دو ساعت سکوت شب به دور از صدای تلوزيون و درخشش نور مونيتور و نوفه ی آزار دهنده ی هر وسيله برقی فرصتی شده برای صحبت و يا خواندن آوازهای مورد علاقه ی آنها. مثل قديم ها تو دهه شصت. البته از دست اندرکاران برق به خاطر فراهم آوردن شرايط رمانتيک بايد تشکر کرد!
انگار بازگشت و قدم زدن در گذشته آن چنان هم بد نشده. چاره چيست! قدر اين سکوت را بدانيم.
نشايد که سخت بشکند !
۱۳۸۷ مرداد ۱۵, سهشنبه
فرهنگ
آن موقع که من در شریف درس میخواندم کنار در ِ اصلی دانشگاه شریف یک بانک ملی بود که من هم در آن حساب داشتم. رفتن به این بانک همیشه برای من مصیبتی بود. در هر باجه در هر زمان ۵-۶ نفر بودند که هر یک سعی میکرد نفر اول باشد. هر کسی نفر کنارش را به گوشه هل میداد و دفترچهی بانکیاش را به جلو. در چنین وضعیتی دعوا اجتناب ناپذیر بود. اعصاب همه خرد میشد و همین امر چه اندازه بازده کاری افراد را در همان روز پایین میآورد. چند سالی است که به لطف بانکهای خصوصی در بانکها شماره میدهند. در این سفر که بانک رفتم یک ساعت انتظار کشیدم اما انتظاری که ذرهای ناراحتم نکرد. با خیال راحت در آن یک ساعت کارهای دیگرم را هم انجام دادم.
میتوان همهجا گفت که ما ایرانیها فرهنگ رانندگی نداریم، فرهنگ رعایت نوبت نداریم و فرهنگ خیلی چیزهای دیگر. بعد هم بگوییم راهحل فرهنگسازی و آموزش است. راهحلی که عملا انفعال و حوالهدادن به آینده است. ولی واقع امر این است که مشکلات مملکت ما راهحلهای خیلی ساده و کوتاه دارند. لازم نیست که کتابهای درسیمان عوض شود. یک مکانیسم ساده طراحی کنید که افراد به انجام کار درست تشویق شوند آن وقت یکشبه فرهنگسازی کردهاید.