۱۳۸۷ اسفند ۲۲, پنجشنبه

بر همکنش با محيط

امروز هم نوشته ام هيچ ربطی به تخصٌصم ندارد ولی اتفاقا به بيماريی که به سراغم آمده کاملا مربوط است. حوادث و وقايع کاری در هفته ی گذشته آن چنان فشاری بر قلبم وارد کرد که سر از ناکجا آباد در آوردم. فشار هايی که به دلايل اشتباهات در رويه های اداری، سوء مديريتی و يا رفتار های ناشايست چند دانشجوی ( پلاک موقت) می بينی ولی هر کاری می کنی قادر به اصلاحش نيستی!

در اين موارد چه بايدکرد؟ آيا تمام فشارها را می بايست رو قلبت بريزی، يا بی خيال باشی؛ و يا راه ميانه را طی کرده، فقط با يک تذکر ملايم به هر گوش شنوا و ناشنوايی از صحنه دور شوی ؟

شما بگويد چه بايد کرد؟

۴ نظر:

ناشناس گفت...

Agaye Dr.Rahvar,hanouz baraye shoma kheyli zoude ke dochare in bimariha beshin.az gadim goftan "naravad mikhe ahanin dar sang".tazakor bedid va badesh bikhiak beshid.

ناشناس گفت...

منجی‌ی دنیا که نیستم٫
۱-پس بخند٫ زیاد سخت نگیر٫ که جهان سخت گیرد بر انسانهای سخت گیر
۲-چو قسمت ازلی بیحضور ما کردند-- گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر

ناشناس گفت...

فشارها رو باید پذیرفت اما نباید بی‌خیال بود! از اون‌جایی که آم‌ها موجودات بسیار پیچیده‌ای هستند نمی‌شه به سوال شما یه جواب ساده داد. دغدغه‌های شما به عنوان یه استاد برای من که همیشه دانش‌جو بودم و هنوز هم هستم جدید بود ولی جنسش فرقی نمی‌کرد.

ناشناس گفت...

adam baiad tahe tahesh baiad ba khodesh sadeh bashe. in kheili moheme ,mohem tar az raftare dorost