۱۳۸۷ مهر ۱, دوشنبه

آيا مقاله نوشتن را بهره ای است


در پست قبلی دوست عزيزم حبيب نکاتی در باب انتشار مقالات بين المللی و انگيزه های تقلب در اين خصوص را مورد بحث قرار دادند. در پی نوشت، کامنتی از ناشناسی ديدم که درسال های اخير دست مايه ی انتقاد عده ای در محافل دانشگاهی و سياسی بوده است . موضوع اين است که اين افراد انتشار مقالات علمی را چيزی جز کمک به تکنولوژی غرب نپنداشته و ترويج و عمل به آن را برای جامعه ی ايرانی بی فايده می دانند. برای روشن شدن اين مطلب مسئله را به دو بخش تقسيم می کنم. اينکه اصلا چرا بايد نوشت و دوم چرا بايد فرنگی نوشت و فايده ی آن به طور مستقيم برای جامعه ی ما چيست؟
بر کسی پوشيده نيست که نوشتن و ثبت کردن يکی از بزرگترين انقلاب های تاريخ بشری بوده است و کسانی که بر روی علوم انسان شناسی کار می کنند يکی از اختلافات بين بشر و ديگر جانوران را در انباشته شدن اطلاعات در مورد انسان می دانند. اين اطلاعات در مرحله اول به صورت شفاهی و سينه به سينه و در مرحله پيشرفته تر به صورت مکتوب صورت می گيرد. متاسفانه يکی از نقاط ضعف ما در ايران وابسته بودن به ارتباطات شفاهی است تا نوشتاری . اگر به تمدن های پيشين مراجعه کنيد، می بينيد که يونانيان وقايع را ثبت می کردند در حالی که در ايران وقايع به ندرت ثبت می شد. به همين دليل است که مراجع مطالعات تاريخ پيش از اسلام ايران اغلب به يونانی است. در سال های اخير ظهور اينترنت در دنيا حجم مطالب نوشتاری را به ميزان زيادی افزايش داده است و اتفاقا ايرانيان در اين مورد جزء پيش گامان بوده اند. حجم وب گاه های فارسی زبان به شدت بزرگ شده و ما در گذار فرهنگی و رشد فکری ناشی از نوشتن و بحث کردن را در سال های اخير تجربه می کنيم. برای اينکه به اين اختلاف پی ببريد در سفر هايتان به فرنگ با ايرانيان مقيم آنجا صحبت کنيد.خودتان اختلاف رشد فکری داخل و خارج را مشاهده خواهيد کرد که يکی از دلايل آن رشد فرهنگ نوشتاری در داخل ايران است . نوشتن، فکر را مرتب و استدلال را قوی تر می کند. همين مسئله در خصوص نوشتار علمی هم صادق بوده و سنتی ديرينه در علم دارد. اگر به تاريخ علم مراجعه کنيد با اين سنت آشنا خواهيد شد. بنابراين من با افرادی که انتشار علمی به صورت کتاب و مقاله را قبول ندارند کاملا مخالفند و به اين افراد توصيه می کنم: شما را که بر ما خيری نيست لطفا شر مرسانيد و برويد دنبال کارهای خودتان بگذاريد ما کارمان را بکنيم و اگر فرصت کرديد لااقل کمی تاريخ علم را مطالعه فرمائيد.

اما در اين مورد که چرا بايد به فرنگی نوشت. ساده بگويم آيا از اين موضوع نان و آبی برای کشور در مي آيد يا نه ؟
کسانی که با ثبت و انتشار علمی موافقند می توانند بخش دوم سخن ام را پی بگيرند. فرنگی می نويسم چون مخاطب به عوض هفتاد ميليون همه ی جمعيت کره ی خاکی است. فرنگی می نويسيم تا مورد نقد همه ی جامعه ی علمی قرار بگيريم. فرنگی می نويسم تا بتوانيم در جامعه علمی دنيا اعتباری برای خود کسب کنيم و حرفی برای گفتن داشته باشيم. منظورم از اعتبار همه نوعش است. هم شخصی و هم ملی. من خود در طول زندگی علمی ام بسيار شاگردی کردم و سعی کردم تا از هر فردی موضوع جديدی بياموزم و جالب است بدانيد که باب اين همکاری ها توسط همين مقالات و شرکت در کنفرانس های بين المللی شکل گرفته است. دوستی که همکاری علمی با دنيا را برده داری نوين می داند و جامعه علمی کشور را بدين حد سخيف می شمارد بداندکه اين فرايند شاگردی تا اوستا شدن است، البته در مقياس بين المللی. برای اين که مسئله به اين افراد روشن شود توصيه می کنم به داستان انتقال تکنولوژی ترانزيستور از آزمايشگاه باردين به ژاپن يک نگاهی بياندازند.انتساب برده داری نوين برآزنده نسلی که تمام زندگی خود را برای رشد ايران عزيز صرف کرده و با صبر و شکيبايی شاگردی می کند تا خود روزی استاد کار در دنيا شده و حرف اول را در زمينه ی کاری خود بزند به دور از انصاف است. بهتر است به عوض کنايه زدن به عده ای که شب و روز کار می کنند، چوب لای چرخ آن ها نگذاشته و بگذاريد آنها کارشان را انجام دهند. تاريخ خود گواهی خواهد داد.

۷ نظر:

Unknown گفت...

باید ابتدا مشخص کنید منظورتان بهره برای چه کسی است؟ برای نویسنده‌ی مقاله یا جامعه؟ معمولا چون پول تحقیقات را دولت از بودجه‌اش می‌پردازد و این بودجه نیز از طریق مالیات یا در مورد ایران از پول نفت تامین می‌شود، تحقیقات باید به صاحب اصلی این پول که مردم جامعه است سود برساند. حال باید پرسید که آیا نوشتن مقاله به نسبت هزینه‌ای که صرفش می‌شود به مردم جامعه فایده می‌رساند؟

ناشناس گفت...

ياسر عزيز،

سود و فايده ی در علم آنی نيست بلکه يک فرآيند زمان بر است. مثل گندم نيست که هر موقع کاشتيم بگوييم زود باش نان ازش درست کن. اگر سياست گذار های علمی اينطوری فکر می کردند هيچ وقت تلسکوپ چند ميلياردی هابل و يا LHC درست نمی شد. مشارکت در پژوهش جهانی هم که توسط نوشتن مقالات در همه جای دنيا انجام می شود قدم اول و راهی برای ارتباط بر قرار کردن است. در قدم های بعدی که ارتباط با دنيا برقرار شد کم کم تکنولوژی مربوط به يک آزمايش هم وارد کشور می شود. من خود شاهد نمونه های زيادی از اي دست بودم. بنابر اين شما نگران ماليات دهنده ها نباشيد. آنها بيشترين بهره را در سرمايه گذاری علمی خواهند برد. در ضمن شما سرمايه گذاری علمی در کشور را بعضی شاخه های ديگر مثلا ورزش قهرمانی و يا بودجه ی يک باشگاه فوتبال مقايسه کنيد آنوقت خود خواهيد ديد که در سرمايه گذاری علمی واقعا کم لطفی می شود. کل بودجه ی دانشگاه شريف از مرتبه 30 ميليارد تومان است . تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل ...

Unknown گفت...

با این صحبتتان که سیاست‌گذاری علمی بیشتر دیربازده هست تا حدودی موافقم. اما فکر می‌کنم سیاست‌گذاران باید در حمایت از رشته‌های مختلف تناسب را رعایت کنند. تناسب از این جنبه که مثلا چند درصد از بودجه‌ی تحقیقاتی صرف تحقیقات دیربازده شود و چند درصد صرف تحقیقات کاربردی زودبازده. به هرحال بازگشت سرمایه‌ در این زمینه‌ها می‌تواند بسیار متفاوت باشد. چند مثال می‌زنم. تا جایی که می‌دانم - که بسیار ممکن است اشتباه باشد- معیار دادن خیلی از گرنت‌های تحقیقاتی ایران بیشتر بر مبنای چاپ مقاله است. در حالی که مثلا در کانادا که من هستم در بسیاری از گرنت‌ها از شما می‌خواهند که نامه‌ی حمایت از طرف یک کمپانی صنعتی ارایه کنید. در خیلی از گرنت‌ها علاوه بر این که از شما می‌خواهند موضوع تحقیقاتی خود را شرح دهید بخشی را نیز می‌خواهند که درباره‌ی فایده‌ی این نوع تحقیق برای اقتصاد کانادا بنویسید. یا این که گرنت‌های تحقیقاتی بزرگ معمولا باید در رشته‌هایی باشد که اهمیت استراتژیک برای کانادا دارند (مثلا آی‌تی، بیوتکنولوٰژی، محیط‌ زیست، ... ). کلا من نظرم این است که حمایت از تحقیقات از سوی سیاست‌گذاران باید هدفمندتر صورت گیرد. تنوع گرنت‌های تحقیقاتی نیز بسیار بیشتر باشد مثلا گرنت‌های علوم‌پایه، گرنت‌های استراتژیک، گرنت‌های مشترک بین دانشگاه و صنعت، ... . این نکته هم که گفته‌اید بودجه‌ی تحقیقاتی در مقابل بسیاری از بودجه‌ها (و حیف‌ومیل‌ها) ناچیز است موافقم اما اول این که بحث بر سر این است که همین بودجه‌ی کم چگونه توزیع شود. دوم این‌که انشاا... یک روزی هم می‌شود که بودجه‌ی تحقیقات به مقدار واقعی‌اش می‌رسد. ما هم با همین بحث‌ها خودمان را برای اون روز آماده می‌کنیم:) امیدوارم از این نوشته‌ام هم برداشت نشود که من می‌گویم علوم‌پایه ارزشی ندارد. بحث هدفمندی، تنوع و تناسب در سرمایه‌گذاری علمی است.

ناشناس گفت...

دوست عزیز این استدلال شما بیشتر یک سفسطه بود تا یک بیان علمی هیچ کسی مخالف تولیدات علمی و حتی محتوا نیست ( طیف تمامی نوشته ها) بحث ما این نبود که چرا علم تولید میکنیم و یا به چه زبانی !!!!!! یا اصلا چرا در مجامع علمی منتشر میکنیم
این خاصیت علم ست که باید در جریان باشد وگرنه حکم همان آب راکدی را پیدا میکند و الخ ...
بوعلی هم نصف بیشتر کتابهایش عربی بود اصلا چه تناسخی دارد این حرف ها...
حرف ما این بود که علم تولید میکنیم با هزار بدبختی و مجاهدت و با بودجه های بعضا کم یا زیاد یا ناهمگون در زمینه های تئوری یا کاربردی ولی این تولیدات آخرش به درد چه کسی می خورد خدا می داند و وزیر محترم علوم - اگر متعصبانه به این سوالات پاسخ بدهیم می شود همان حرفها ولی اگر واقع گرا باشیم به مقدار کمی تا حالا نتایجش به خود ما برگشته و بیشترش از آن دوستان چشم ابی ما ... باید روزی متوجه این امر شد که فقط تولید در کمیت (مثلا تعداد نمایه ها ) و کیفیت ( مثلا تعداد ارجاعات ) هدف ارتقائ نیست باید از این ها روزی به ثمر بنشینند وگرنه می شود همان زنبور بی عسل یا درخت بی ثمر !!! پیشنهاد میکنم سری به زنید به اسناد و مباحثات کنفدراسیون دانشمندان آمریکایی در بخش اساد گوگل موجود است درست در دهه 50 میلادی همین حرف ها هم در جامعه علمی آمریکا جریان داشت انها به این نتیجه رسیدند که باید بیشتر دانشگاه های ایالتی و خصوصی و انستیتو های علمی به تولیدات علمی مشغول باشند و تعدادی از مراکز تحقیقاتی و شرکت های خصوصی و دانشگاه های تکنولوژیک مثل کل تک یا ام ای تی یا سازمان های تحقیقاتی و غیره این تولیدات را به نتایج ملموس فن آوری تبدیل کنند
این انتظار هم نمی رود سه چهار تا دانشگاه صنعتی کشوربا یک سری از پژوهشگاههای منفرد هم تولیدات علمی کنند هم ثمر بخش باشند با این وجودهمگی امیدوارم در دراز مدت شاهد این باشیم که نتایج این همه تلاش به بار نشیند ( الله اعلم)
من هم یک شاگرد هستم و ادعای خاصی ندارم البته در زمینه تولیدات علمی کار های بس کوچک کرده ام ( !) اما عینک تعصب نمیزنم علاقه زیادی هم به شرکت در کنفرانس ها و داشتن رابطه های استاد شاگردی دارم حالا می خواهد استاد مورد نظرم یک اسراییلی باشد یا آمریکایی یا ایرانی یا یک عرب .. کسی به جامعه علمی توهین نکرد که دوستان رگ گردنشان اینگونه میزند ما هم جزو کوچکی از همین جامعه هستیم اگر کسی دلسوز باشد می فهمید که اینهمه شخم زدن این مزرعه علم و آخرش برداشت محصول توسط خان ها بسیار زور دارد حالا مسئله به این روشنی و اظهر من الشمس را دیگر به چه زبانی می شود گفت که متهم به هزار یک چیز نشوی من نمی دانم شما شاید در پژوهشگاه دانشگاهتان بسیار معتقدید به این گونه طی طریق کردن ولی مطمئن باشید طرز تفکرتان ناب یا برتر از دیگر تفکر ها نیست ما می گویم این ره به ترکستان است شما می گویید به ارمانشهر حرفی نیست
ما هم حرفی به گزاف نزدیم ما و کشورهای هم رده ما فعلا برده و گل کار کشور های صنعتی هستیم شما و دوستان شما باورتان نمی شود مسئله دیگری است ما ( کشور ما ) هم دوست داریم روزی اقا و استاد بشویم و این دوران کهتری تمام شود و به مهتری برسیم
به نظر من اگر 3-5 درصد از تولید نا خالص ملی را هم به امر پژوهش و تحقیقات کوتاه مدت و بلند مدت و تحصیلات تکمیلی و غیره بشود بازهم کم است
ادامه این بحث را بیش از این لازم نمی دانم اگر خواننده ای چه بیسوادی مثل من یا یک دانشمند کهنه کار می اید و نظرش را بیان میکند این در مرام کسوت علم و دین نیست که به خاطر داشتن نظری متفاوت و ناهمگون اینگونه مذمتش کنند

ناشناس گفت...

هر مقاله‌ پژوهشی که برای نوشتن آن بگونه‌ای، مستقیم یا غیر مستقیم، از بودجه عمومی یا دولتی هزینه ‏شده باشد، باید به فارسی نیز داده شود و بایگانی فارسی شده آن هر لحظه در دسترس ایرانیان هم باشد. ‏بودجه عمومی یا دولتی برای کمک به آنها هر چه باشد باز هم کمک است. دانشمندان نباید از سختی فارسی ‏نویسی علمی هراس داشته باشند. چون اگر این خواسته پذیرفته شود ویراستاران حرفه‌ای دانش‌های گوناگون ‏هم پرورش داده می‌شود. ‏

Qasem گفت...

هوشنگ! همین حالا کلی باید و نباید در جامعه‌ی امروز ما وجود دارد. شما منت گذارید اگر می‌خواهید کاری خیر پیش‌نهاد کنید تعداد بایدها و نبایدها را بیش‌تر نفرمایید.

ناشناس گفت...

تنها كسي مي تواند يك مقاله تخصصي در سطح تحقيقي را چه در زمينه دانش هاي بنيادي چه در زمينه علوم كاربردي و مهندسي و پزشكي بخواند و بفهمد كه قبلا مقالات و كتاب هاي متعددي در آن زمينه مطالعه كرده. با توجه به اين كه بيشتر كتاب هاي تخصصي در بيشتر رشته ها به انگليسي هستند اين به آن معناست كه اين شخص تا حد خواندن مقالات با زبان انگليسي آشناست. درنتيجه بازنويسي مقاله به زبان فارسي چندان لزومي ندارد.