۱۳۸۷ شهریور ۲۵, دوشنبه

مقاله دادن چقدر مهم است؟ چرا تقلب؟ چرا نامه نگاری؟

اصولا دوست داریم برویم به یک وب سایت. اسم ایران را وارد کنیم و سال مورد نظر را تعیین کنیم و کلیک کنیم و تعداد مقالات ای-اس-ای را استخراج کنیم. بعد با یک خبرگزاری مصاحبه کنیم و خوشحال باشیم. درست مثل آقایی که هرسال در دانشگاه تربیت مدرس اینکار را انجام می دهد! به این مدیر محترم پیشنهاد می کنم آمار سال 2008 را ژانویه 2009 گزارش نکند چون معمولا چند ماهی طول می کشد تا اطلاعات ثبت شود!

راستی اگر دستیابی به اطلاعات مربوط به پیشرفت علمی یک کشور به این سادگی بود چرا در کشورهای پیشرفته صنعتی سالانه میلیونها یورو و دلار هزینه می شود تا ارزابی های پژوهشی صورت گیرد آنهم در این شرایط بحران اقتصادی؟ آیا حقیقتا مدیران علمی کشور را خواب برده است؟

اما بپردازیم به مقاله دادن. ده بیست سال پیش مقاله دادن خیلی مهم بود. اکنون ارجاع به مقلات مهم است و مردم کم کم متوجه می شوند که نباید خیلی به تعداد مقالات اهمیت داد بلکه کیفیت مهمتر است. اکنون می شنویم که در ارجاع به مقالات هم هزار حرف و حدیث است. این یعنی دنیا و به طبع آن ما در تحول هستیم و چیزی که امروزه مهم است احتمالا فردا کم ارزش یا بی ارزش خواهد بود.

اهمیت مقاله علمی را از سه دیدگاه می توان سنجید.

1- از نظر شخص نویسنده : از این منظر مقاله دادن خیلی مهم است چون هنگام استخدام و ارتقاء هنوز تعداد مقالات شمرده میشود. ارجاع نیز البته یک حسن بزرگ است و گاهی مطرح میشود اما تعیین کننده نیست.

2- از نظر موسسات علمی : از این منظر نیز تعداد مقالات مهم است چون یکی از شاخص های سنجش عملکرد موسسات علمی همان مقالات است. در این مورد البته ارجاع به مقالات هم اهمیت می یابد. شاخص های دیگری نیز وجود دارد که پر رنگ و کم رنگ بودن آنها بستگی به نحوه کسب اعتبارات و پذیرش دانشجو و غیره دارد و از کشوری به کشور دیگر فرق می کند. درست است که تعداد مقالات و ارجاع هنوز مهم هستند اما دهها پارامتر دیگر نظیر میزان ارتباط با صنعت و کسب درآمد پژوهشی، قرادادهای پژوهشی، ساخت ابزار، ترویج علم در میان عموم و موفقیت در جذب دانشجو، پرداختن به پژوهش های جدید، تولید داده های تجربی که صدها پژوهشگر از آن استفاده کنند و غیره از جمله این موارد هستند که در سنجش ها و مقایسه مراکز علمی - پژوهشی مورد توجه هستند.

3- از نظر مدیران کلان: از این منظر تعداد مقالات و یا حتی ارجاع به آنها نباید اهمیت پیدا کند چراکه یک مدیر باید به این نکته بیاندیشد که این مقالات چگونه نوشته می شوند. آیا مشکلی از کشور حل می کنند؟ و مهم تر از آن اینکه در تولید این مقالات چه نیازی به آزمایشات و پیشرفتهایی که در کشورهای دیگر انجام گرفته بوده؟

شمردن مقالات توسط مدیران کلان مثل یک لذت زودگذر است و اگر صرفا به آن اکتفا شود دو مشکل اساسی پیش می آید. یکی اینکه فکر می کنند تولید علم همان تولید مقاله است و این محل اشکال جدی است چون به رشته هایی از علوم روی می آورند که ذاتا مقاله زیاد منتشر می کنند! دوم اینکه موسسات علمی تاکید بیش از حد بر مقاله دادن اعضاء هیات علمی خود می کنند و ارتقاء آنها را منوط به انتشار مقاله می کنند و این احتمال تقلب و یا افت کیفیت مقالات را افزایش می دهد. نمونه اش در تبریز اتفاق افتاد و شکر خدا جلو اشتباه گرفته شد.

یک نفر نیست که بگوید چرا مغز مردم ، دانشجو و هیات علمی پر شده از مقاله مقاله مقاله. اینکار پشیمانی به بار خواهد آورد! کمترین اثر سوء تاکید بر مقاله همین تقلب و انتشار مقالات بی کیفیت است.

اما بپردازیم به بحث شیرین تقلب.

همه جای دنیا تقلب صورت می گیرد و اعتراض و آگاهی دادن به مردم و مدیران بسیار اهمیت دارد اما هیچ آماری هم وجود ندارد که نشان دهد در ایران تقلب بیشتر است و اگر باشد شاید بخاطر تکریم بیش از حد مقاله در ایران است. اساتید و همکارانی که اطلاع رسانی می کنند کاراشان با ارزش است ولی خاطرمان باشد که اتفاقات زیادی صورت می گیرد که همه از کنار آن به سادگی می گذریم مثلا تاثیر تورم 25 درصدی بر پژوهش در کشور! آیا نباید در این موارد هم نامه نگاری کنیم؟ چرا وقتی آمارهای عجیب و غریب از تولید علم منتشر می شوند هیچ مکاتبه ای صورت نمی گیرد؟ اما بخاطر یک بنده خدایی که در بدترین مقطع زمانی اشتباهی کرده به خود انقدرزحمت می دهیم و احساساتی می شویم. شاید بخاطر اینکه از تقلب بشدت متنفریم!

۷ نظر:

Qasem گفت...

خود شما در برخورد به موضوع همه چیز را به سه بخش تقسیم کردید
یک- نویسنده
دو- موسسه
سه- مدیر کلان
مدیران کلان را من تعیین نکرده‌ام که بتوان آنها را به سین-جین بکشم. دستی از بالا فرمایشی آنها را تعیین کرده است. آیا دانش‌گاهی وجود دارد که رییس دانش‌گاه را اعضای هیات علمی‌ی ثابت آن دانش‌گاه تعیین کنند؟ در بعضی از موسسه‌ها مدیر خیلی خوب است و مدیر باعث پیش‌رفت موسسه می‌شود. در بعضی از موسسه‌ها یا دانش‌گاهها مدیر کلان بد می‌شود و این بد بودنش کل موسسه را خراب می‌کند. به این سبب که من و نظر من در تعیین مدیر کشک است از دیدگاهی وقت تلف کردن است اگر به مدیران کلان بخواهم ایراد بگیرم.

اما یک هم‌کار نقش خود من را دارد. آن می‌تواند خود من باشد. به او می‌توانم ایراد بگیرم٫ در یک سطحیم و گفتگو جا دارد. موسسه را هم در سطح علمی خود ما اعضای پژوهش‌گر شکل می‌دهیم. این که چون مدیران کلان را نمی‌توانیم در وضعیت فعلی مجبور به به‌تر رفتار کردن بکنیم دلیلی نمی‌شود آن جایی را که می‌توان درست کرد درست نکرد. تقلب بد است٫ استاد و عضو هیات علمی باید بداند که نباید تقلب کند٫ اگر تقلب کرد باید بداند که تاوانش زیاد است

Mosafer گفت...

ایران هم مانند بسیاری دیگر در حال گذار است و هنوز مانند طفلی می ماند که هنوز راه بسیار دارد تا بلند شدن و راه افتادن هنوز این طفل چهار دست و پاه هم را نمی رود بد مدیران می می خواهد در رقابت با دیگران بدود !
دانشگاه ها و مراکز علمی انها به صورت مدرن چند صد سال از ما جلوتر هستند و ما اگر بگوییم به شیوه مدرن با به دوران علم پژوهی و تحقیقات آکادمیک کردیم چند دهه که من می گویم از این چند دهه فقط چند سالی اعتبار دارد

این دوران مقاله بازی و ای اس ای و این حرفها هم پس از دورانی سراب بودنش برای همه دیر یا زود روشن میشود

بر شالوده علوم پایه که نگاه دور نگر با برنامه ریزی بلند مدت و هزینه های هنگفت بنا می شود باید تحقیقات کاربردی و فن اور با مدت زمان کوتاه و میان مدت و بودجه های متوسط

بر فرض هم به این خیال که ترکیه را هم رد کردیم و حتی روزی با 100 هزار مقال آمریکای جنایتکار ( تکبیر !!!) را هم ضربه فنی کردیم
آیا ما می شویم ابر قدرت علم و فن آوری

زهی خیال باطل

علم تولید مقاله نیست بلکه یکی از ثمرات علم تولیدات فکری به صورت مقاله است

روزگاری مردم عام به جشم و هم چشمی دنبال روی ظاهر بینی بودند هم اکنون هم جامعه آکادمیک ایران چشم بسته می خواهد همان راهی را برود که دیگران رفته اند

بگذارید به ترکستان 1404 که رسیدند و سرشان به سنگ خورد برای ترکستان 1424 و و الخ برنامه بریزند

صد سال اولش اینگونه است انشاالله ما هم درست می شویم

و به امید روزی که بفهمیم چرخه علم این است

داده-> اطلاعات -> تفکرو تلاش-> علم -> تکنولوژی -> ثروت -> قدرت ->

و باز هم این چرخه با تولید داده تکرار می شود

ما امده این این وسط به آن طرفی ها نگاه کردیم دیدهایم چه خوب در تولید علم نمایشش مقاله است پس بزن بریم به سرعت برق و باد

ما هرگز به تولید ثروت و قدرت نخواهیم رسید

تفکر خوب داریم که همان پژوهشگران و مغز ایرانی است اما هیچ یک از دیگر مراحل را نداریم

اینقدر هم اعصاب خودتان را خط خطی ننمایید روزی درست خواهیم شد

بزن بریم که تقلب کنیم از ترکیه عقب موندیم !!!!!!!

Mosafer گفت...

آمریکا و کشور های صنعتی به یک نکته بسیار بسیار طلایی دست یافته اند خواهش میکنم به این نکته توجه کنید
انها مغز دراز گوش نخورده اند که میلیار دها بلکه تریلون ها دلار صرف تولیدات داده های خام بکنند ابینکه مثلا ؤاکتور گداخت هسته ای بین المملی راه بندازند یا ایستگاه فضایی درست کنند یا ال ایچ سی و هزار و یک کمپانی و شرکت دیگر این همه خرج کنند که فقط به داده ها و اطلاعات خام برسند
آنها به خوبی می دانند که برای نگه داشتن کلید قدرت در دستشان باید چرخه علم را همیشه در حال حرکت نگه دارند برای همین هم ابایی از خرج کردن ندارند
چرا چون می دانند با تبدیل داده های خام به اطلاعات آماری در همه جای نقاط دنیا از هند و پاکستان و ایران بگیر تا فلان کشور آفریقایی نخبه و مغز وجود دارند که هم باصرف وقت و تلاش از این داده ها تولید علم و فرمول کنند
از این جا به بعد را هم بسیار خوب بلد هستند که چگونه باز این علم را به تکنولوژی تبدیل کرده و به خورد من و شما و کشور های سومی بخورانند ما هم در
کیف و حال برج های بلند و ماشین های با کلاس و تکنلولوژی بسته بندی شده فرو برویم و ثروت انها را برای باز تولید علم بیشتر کنیم

انها خوب میدانند شریف جزو ده 50 کشور دنیا است ولی خدای ناکرده در اسناد هرگز انرا جزو 500 دانشگاه هم قبول ندارند ولی همه نخبگان و فارغ التحصیلانش را جارو میکنند متاسفانه برای کشور های شبیه ما هم همین است

ما همیشه نقش برده ای را برای انها بازی کرده ایم و میکنیم در تولید علم
انها به ما امکانات تولید علم را برای سیطره بیشتر بر دنیا و کسب قدرت حتما می دهند ولی خود ما هرگز به جایی نمی رسیم
انچه را که خود داریم از بیگانه تمنا میکنیم

کیف میکنیم که فلان مقاله مان در فلان ایندکس بین اللملی ثبت شود فلان جایزه را به ما بدهند یا غیره ولی نمی دانیم درست همان کاری را میکنیم که انها در ذهن دارند

تولید این همه مقاله مفت و راحت و دو دستی تقدیم انها کردن جوری تف سر بالا به خودمان و نسل های بعدی اسات شاید در کوتا مدت زیبا باشد و قشنگ ولی
بعد از این همه تولیدات علمی ما در کجای قافله ایستاده ایم

ایا تولید ثروت و قدرت کرده ایم ایا تا به حال شده است مرکز تحقیقات هسته ای لاس الاموس بیاید تمامی نتایج بدست اورده اش را خیلی قشنگ و تر و تمیز به دست سازمان انرژی اتمی ما بدهد
ولی ما بسیار خوشحال می شویم از اینکه اینکار را برای انها بکنیم
این یعنی چه ما دراز گوشتریم یا انها

مرگ بر آنها یا بر ما

نه عزیزان این ره به ترکستان است درست انها ما را به همان جایی سوق میدهند که می خواهند و ما و کشور های بدبختی چون ما هم همین کار را میکنیم

ما حتی عرضه نداریم این تولیدات علمی را در بلند مدت برای خودمان به کار ببیریم
از هزاران مقاله ما چه در باب فیزیک و ریاضی و نانو غیره می روند تکنولوژی می سازند و صد برابر یک بشکه نفت به خورد ما میدهند
در واقع ما نفتمان را هم به آنها دو دستی تقدیم میکنیم

روزی می فهمیم که چه غلط بزرگی میکنند ااین جهان سومی ها نکنید اقا جان نکنید به ولله این خیانت ایت به نسل های بعدی
اگر هم می بینید انها بخشی از علم را در اختیار میکذارنند بدین خاطر است که نیاز های اولیه نخبگان ممالک دیگر را تامین کنند برای هدف های ثانویه وگرنه بدانید

که هر گز نمی اینند فرمول های راکتور های جوش هسته یا ماده و ضد ماده را برای من و شما دو دستی تقدیم کنند
حالا ما بالا و پایین می پریم که ایول که به ما برای تولیدات علمی که خد=ودتان نیازمندش هستید به زور به ما شتابگر می دهید به ما راکتور توکامک می دهید به ما چیز های اولیه را میدهید ولی ان محصوب حساس و مهم را نمی دهید

اگر هزاران سال پیش برده داری طور دیگری بود
ما نیز الان به صورت مدرن برده انها هستیم متاسفانه غرور و تکبر نمی گذارد قبول کنیم که
" برده های مدرن " هستیم

والسلام

Qasem گفت...

ناشناس!
۱- اگر بدبینی از نوشته‌ات را حذف کنم. مثل این شعار که ما هرگز به تولید قدرت و ثروت نمی رسیم

۲- اگر فحش به دیگران را هم از نوشته‌ات حذف کنم

از نوشته‌ات چه می‌ماند؟

Mosafer گفت...

I do not think it means what you think it means ...

as u wish !!!!!!

Mosafer گفت...

Qasem!

هر که شد محرم دل در حرم يار بماند
وان که اين کار ندانست در انکار بماند
اگر از پرده برون شد دل من عيب مکن
شکر ايزد که نه در پرده پندار بماند
صوفيان واستدند از گرو می همه رخت
دلق ما بود که در خانه خمار بماند
محتسب شيخ شد و فسق خود از ياد ببرد
قصه ماست که در هر سر بازار بماند
هر می لعل کز آن دست بلورين ستديم
آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند
جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنيديم که در کار بماند
گشت بيمار که چون چشم تو گردد نرگس
شيوه تو نشدش حاصل و بيمار بماند
از صدای سخن عشق نديدم خوشتر
يادگاری که در اين گنبد دوار بماند
داشتم دلقی و صد عيب مرا می‌پوشيد
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند
بر جمال تو چنان صورت چين حيران شد
که حديثش همه جا در در و ديوار بماند
به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی
شد که بازآيد و جاويد گرفتار بماند

Qasem گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.