۱۳۸۷ مهر ۵, جمعه

نام جدید

IPM: Institute for research in Phundamental Mciences

۱۳۸۷ مهر ۲, سه‌شنبه

وقتی که یک چیز مهم می‌پُکد

ال‌اچ‌سی پُکید و برای دوماه تعطیل شد. خبرش را هم همه شنیدند. اما نه در وحدت ملی کنفدراسیون سوئیس خللی وارد شد و نه موجب تضعیف جمهوری فرانسه گشت.
تا دوماه دیگر هم تعمیر خواهد شد و کارش را از سر خواهد گرفت. حواسشان را هم جمع خواهند کرد که دست کم این اشتباه به خصوص، دوباره تکرار نشود.

۱۳۸۷ مهر ۱, دوشنبه

آيا مقاله نوشتن را بهره ای است


در پست قبلی دوست عزيزم حبيب نکاتی در باب انتشار مقالات بين المللی و انگيزه های تقلب در اين خصوص را مورد بحث قرار دادند. در پی نوشت، کامنتی از ناشناسی ديدم که درسال های اخير دست مايه ی انتقاد عده ای در محافل دانشگاهی و سياسی بوده است . موضوع اين است که اين افراد انتشار مقالات علمی را چيزی جز کمک به تکنولوژی غرب نپنداشته و ترويج و عمل به آن را برای جامعه ی ايرانی بی فايده می دانند. برای روشن شدن اين مطلب مسئله را به دو بخش تقسيم می کنم. اينکه اصلا چرا بايد نوشت و دوم چرا بايد فرنگی نوشت و فايده ی آن به طور مستقيم برای جامعه ی ما چيست؟
بر کسی پوشيده نيست که نوشتن و ثبت کردن يکی از بزرگترين انقلاب های تاريخ بشری بوده است و کسانی که بر روی علوم انسان شناسی کار می کنند يکی از اختلافات بين بشر و ديگر جانوران را در انباشته شدن اطلاعات در مورد انسان می دانند. اين اطلاعات در مرحله اول به صورت شفاهی و سينه به سينه و در مرحله پيشرفته تر به صورت مکتوب صورت می گيرد. متاسفانه يکی از نقاط ضعف ما در ايران وابسته بودن به ارتباطات شفاهی است تا نوشتاری . اگر به تمدن های پيشين مراجعه کنيد، می بينيد که يونانيان وقايع را ثبت می کردند در حالی که در ايران وقايع به ندرت ثبت می شد. به همين دليل است که مراجع مطالعات تاريخ پيش از اسلام ايران اغلب به يونانی است. در سال های اخير ظهور اينترنت در دنيا حجم مطالب نوشتاری را به ميزان زيادی افزايش داده است و اتفاقا ايرانيان در اين مورد جزء پيش گامان بوده اند. حجم وب گاه های فارسی زبان به شدت بزرگ شده و ما در گذار فرهنگی و رشد فکری ناشی از نوشتن و بحث کردن را در سال های اخير تجربه می کنيم. برای اينکه به اين اختلاف پی ببريد در سفر هايتان به فرنگ با ايرانيان مقيم آنجا صحبت کنيد.خودتان اختلاف رشد فکری داخل و خارج را مشاهده خواهيد کرد که يکی از دلايل آن رشد فرهنگ نوشتاری در داخل ايران است . نوشتن، فکر را مرتب و استدلال را قوی تر می کند. همين مسئله در خصوص نوشتار علمی هم صادق بوده و سنتی ديرينه در علم دارد. اگر به تاريخ علم مراجعه کنيد با اين سنت آشنا خواهيد شد. بنابراين من با افرادی که انتشار علمی به صورت کتاب و مقاله را قبول ندارند کاملا مخالفند و به اين افراد توصيه می کنم: شما را که بر ما خيری نيست لطفا شر مرسانيد و برويد دنبال کارهای خودتان بگذاريد ما کارمان را بکنيم و اگر فرصت کرديد لااقل کمی تاريخ علم را مطالعه فرمائيد.

اما در اين مورد که چرا بايد به فرنگی نوشت. ساده بگويم آيا از اين موضوع نان و آبی برای کشور در مي آيد يا نه ؟
کسانی که با ثبت و انتشار علمی موافقند می توانند بخش دوم سخن ام را پی بگيرند. فرنگی می نويسم چون مخاطب به عوض هفتاد ميليون همه ی جمعيت کره ی خاکی است. فرنگی می نويسيم تا مورد نقد همه ی جامعه ی علمی قرار بگيريم. فرنگی می نويسم تا بتوانيم در جامعه علمی دنيا اعتباری برای خود کسب کنيم و حرفی برای گفتن داشته باشيم. منظورم از اعتبار همه نوعش است. هم شخصی و هم ملی. من خود در طول زندگی علمی ام بسيار شاگردی کردم و سعی کردم تا از هر فردی موضوع جديدی بياموزم و جالب است بدانيد که باب اين همکاری ها توسط همين مقالات و شرکت در کنفرانس های بين المللی شکل گرفته است. دوستی که همکاری علمی با دنيا را برده داری نوين می داند و جامعه علمی کشور را بدين حد سخيف می شمارد بداندکه اين فرايند شاگردی تا اوستا شدن است، البته در مقياس بين المللی. برای اين که مسئله به اين افراد روشن شود توصيه می کنم به داستان انتقال تکنولوژی ترانزيستور از آزمايشگاه باردين به ژاپن يک نگاهی بياندازند.انتساب برده داری نوين برآزنده نسلی که تمام زندگی خود را برای رشد ايران عزيز صرف کرده و با صبر و شکيبايی شاگردی می کند تا خود روزی استاد کار در دنيا شده و حرف اول را در زمينه ی کاری خود بزند به دور از انصاف است. بهتر است به عوض کنايه زدن به عده ای که شب و روز کار می کنند، چوب لای چرخ آن ها نگذاشته و بگذاريد آنها کارشان را انجام دهند. تاريخ خود گواهی خواهد داد.

۱۳۸۷ شهریور ۲۵, دوشنبه

مقاله دادن چقدر مهم است؟ چرا تقلب؟ چرا نامه نگاری؟

اصولا دوست داریم برویم به یک وب سایت. اسم ایران را وارد کنیم و سال مورد نظر را تعیین کنیم و کلیک کنیم و تعداد مقالات ای-اس-ای را استخراج کنیم. بعد با یک خبرگزاری مصاحبه کنیم و خوشحال باشیم. درست مثل آقایی که هرسال در دانشگاه تربیت مدرس اینکار را انجام می دهد! به این مدیر محترم پیشنهاد می کنم آمار سال 2008 را ژانویه 2009 گزارش نکند چون معمولا چند ماهی طول می کشد تا اطلاعات ثبت شود!

راستی اگر دستیابی به اطلاعات مربوط به پیشرفت علمی یک کشور به این سادگی بود چرا در کشورهای پیشرفته صنعتی سالانه میلیونها یورو و دلار هزینه می شود تا ارزابی های پژوهشی صورت گیرد آنهم در این شرایط بحران اقتصادی؟ آیا حقیقتا مدیران علمی کشور را خواب برده است؟

اما بپردازیم به مقاله دادن. ده بیست سال پیش مقاله دادن خیلی مهم بود. اکنون ارجاع به مقلات مهم است و مردم کم کم متوجه می شوند که نباید خیلی به تعداد مقالات اهمیت داد بلکه کیفیت مهمتر است. اکنون می شنویم که در ارجاع به مقالات هم هزار حرف و حدیث است. این یعنی دنیا و به طبع آن ما در تحول هستیم و چیزی که امروزه مهم است احتمالا فردا کم ارزش یا بی ارزش خواهد بود.

اهمیت مقاله علمی را از سه دیدگاه می توان سنجید.

1- از نظر شخص نویسنده : از این منظر مقاله دادن خیلی مهم است چون هنگام استخدام و ارتقاء هنوز تعداد مقالات شمرده میشود. ارجاع نیز البته یک حسن بزرگ است و گاهی مطرح میشود اما تعیین کننده نیست.

2- از نظر موسسات علمی : از این منظر نیز تعداد مقالات مهم است چون یکی از شاخص های سنجش عملکرد موسسات علمی همان مقالات است. در این مورد البته ارجاع به مقالات هم اهمیت می یابد. شاخص های دیگری نیز وجود دارد که پر رنگ و کم رنگ بودن آنها بستگی به نحوه کسب اعتبارات و پذیرش دانشجو و غیره دارد و از کشوری به کشور دیگر فرق می کند. درست است که تعداد مقالات و ارجاع هنوز مهم هستند اما دهها پارامتر دیگر نظیر میزان ارتباط با صنعت و کسب درآمد پژوهشی، قرادادهای پژوهشی، ساخت ابزار، ترویج علم در میان عموم و موفقیت در جذب دانشجو، پرداختن به پژوهش های جدید، تولید داده های تجربی که صدها پژوهشگر از آن استفاده کنند و غیره از جمله این موارد هستند که در سنجش ها و مقایسه مراکز علمی - پژوهشی مورد توجه هستند.

3- از نظر مدیران کلان: از این منظر تعداد مقالات و یا حتی ارجاع به آنها نباید اهمیت پیدا کند چراکه یک مدیر باید به این نکته بیاندیشد که این مقالات چگونه نوشته می شوند. آیا مشکلی از کشور حل می کنند؟ و مهم تر از آن اینکه در تولید این مقالات چه نیازی به آزمایشات و پیشرفتهایی که در کشورهای دیگر انجام گرفته بوده؟

شمردن مقالات توسط مدیران کلان مثل یک لذت زودگذر است و اگر صرفا به آن اکتفا شود دو مشکل اساسی پیش می آید. یکی اینکه فکر می کنند تولید علم همان تولید مقاله است و این محل اشکال جدی است چون به رشته هایی از علوم روی می آورند که ذاتا مقاله زیاد منتشر می کنند! دوم اینکه موسسات علمی تاکید بیش از حد بر مقاله دادن اعضاء هیات علمی خود می کنند و ارتقاء آنها را منوط به انتشار مقاله می کنند و این احتمال تقلب و یا افت کیفیت مقالات را افزایش می دهد. نمونه اش در تبریز اتفاق افتاد و شکر خدا جلو اشتباه گرفته شد.

یک نفر نیست که بگوید چرا مغز مردم ، دانشجو و هیات علمی پر شده از مقاله مقاله مقاله. اینکار پشیمانی به بار خواهد آورد! کمترین اثر سوء تاکید بر مقاله همین تقلب و انتشار مقالات بی کیفیت است.

اما بپردازیم به بحث شیرین تقلب.

همه جای دنیا تقلب صورت می گیرد و اعتراض و آگاهی دادن به مردم و مدیران بسیار اهمیت دارد اما هیچ آماری هم وجود ندارد که نشان دهد در ایران تقلب بیشتر است و اگر باشد شاید بخاطر تکریم بیش از حد مقاله در ایران است. اساتید و همکارانی که اطلاع رسانی می کنند کاراشان با ارزش است ولی خاطرمان باشد که اتفاقات زیادی صورت می گیرد که همه از کنار آن به سادگی می گذریم مثلا تاثیر تورم 25 درصدی بر پژوهش در کشور! آیا نباید در این موارد هم نامه نگاری کنیم؟ چرا وقتی آمارهای عجیب و غریب از تولید علم منتشر می شوند هیچ مکاتبه ای صورت نمی گیرد؟ اما بخاطر یک بنده خدایی که در بدترین مقطع زمانی اشتباهی کرده به خود انقدرزحمت می دهیم و احساساتی می شویم. شاید بخاطر اینکه از تقلب بشدت متنفریم!

۱۳۸۷ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

پول نفت سر سفره ی مردم

آيا بعد از سه سال از آغاز به کار دولت پول نفت سر سفره ی مردم سرازير شده است؟ چند روزی است که اين موضوع توی سرم می چرخد و بد نيست اين بحث را هم هموردايی بکنم. موضوع را کاملا علمی و غيرسياسی مطرح و جواب را در انتها به نتيجه گيری خواننده واگذار خواهم کرد.
به عنوان منجم هميشه علاقه مند به بازی با اعداد بودم وهستم. حال اگر اين اعداد ديمانسيون ريال و يا دلار هم داشته باشد که بهتر.
ببينيم داده های اقتصادی چه می گويند:
الف) قيمت نفت در اين دوره به طور سرسام آوری بالا رفته و کمی پيش تر به مرز 140 دلار هم رسيد. بنابر اين مقدار زيادی دلار وارد کشور شد. با توجه به فروش روزانه بيش از دو ميليون بشکه نفت، عرض کنم خدمتتون می شود 280 ميليون دلار در روز و در سال می شود حدوداٌ 100 ميليارد دلار.
ب) اين پول لاجرم می بايست جايی خرج می شد و به گمانم بيشتر در جامعه خرج شد و نتيجه اش رشد شديد نقدينگی و افزايش پول توی جيبمان بود. با توجه به داده های بانک مرکزی نقدينگی بيش از دو برابرشده است.
ج) همين تزريق پول در بازار باعث تثبيت قيمت دلار شده است، چرا که عرضه بيش از تقاضا است.
د) نتيجه رشد نقدينگی در جامعه به صورت اقرايش قيمت کالا و در نتيجه باعث افرايش دست مزد ها به ريال شده است.

همه متتفق القول قبول داريم که دست مزد ها به ريال زياد شده است و اگر معادل دلاری آن را حساب کنيم مرتبه مقداری
در آمدهای ما به کشورهای غربی نزديک شده. دليل اين ادعای من توليد ناخالص ملی کشور در سال 2007 است که به 753 ميليارد دلار رسيده و در رتبه ی 18 ام دنيا قرار گرفته است. رتبه های بالاتر از ايران به ترتيب استراليا، اندونزی و رتبه های پائين تر به ترتيب تايوان، هلند و لهستان است. با احتساب 20 درصد تورم امسال عدد فوق به 900 مِيليارد دلار خواهد رسيد و رتبه ی ما را به 16 ام ارتقاء خواهد داد. اما آيا فکر می کنيد اين شاخص حقيقتا وضع اقتصادی ما را نشان می دهد. بايد بگويم اين مسئله ارتباط مستقيم با قيمت نفت دارد و اگر روزی قيت نفت کاهش يابد، رتبه ی ما هم به تبع آن پايين خواهد رفت. چرا که ديگر دلارهای دولتی کفاف بازار آزاد را نخواهد داشت و لاجرم ممکن است يک صفر جلوی قيمت دلار سبز شود. منتها تا زمانی که قيمت نفت بالا ست، تورم هم بالاست و روز به روز احساس ثروت مند بودنمان زياد خواهد شد . اشتباه نکنيد. اين سفره ی فرنگی ما است که هر روز دارد فربه تر می شود. تا زمانی که پول توی جيبمان به دلار گنده می شود می توانيم به راحتی و خوشحالی اجناس فرنگی خريده و حتی به همکاران فرنگی يمان پوز پول دار بودن را هم بدهيم. تا چندی ديگر اگر وضع به همين منوال پيش برود بعضی از دوستان فرنگی می توانند تو ايران بيشتر دلار بسازند تا تو کشور خودشان. يادمان نرود که در اين بين، توليد کننده های ايرانی روزگار سختی را می گذراند و من مانده ام که چطور با اين همه دلار تو جيبمان و جنس های مفت چينی، توليد کننده ی ايرانی می تواند من را به سمت کالای خود جذب بکند . سخن را همين جا کوتاه می کنم و و دعا می کنم قيمت نفت به اين زودی سقوط نکند تا من همچنان احساس خوبی از زندگی داشته باشم. بر می گردم به سوال آغازين.
آيا وافعا پول نفت سر سفره ی مردم آمده است ؟