ماهواره پلانک که بناست افت و خیز دمایی و قطبش CMB (تابش ریز- موج پس زمینه که از مهبانگ به یادگار مانده) را با دقت فوق العاده زیاد اندازه بگیرد به زودی به فضا خواهد رفت. در مورد آن چه انتظار داریم نتایج پلانک به ما بیاموزد بعدا خواهم نوشت. اینجا فقط یک نکته می خواهم بگویم: منبع انرژی این ماهواره انرژی خورشیدی خواهد بود.
دیده اید که ماهواره ها را در کاریکاتور ها مانند خفاش می کشند؟! بال ها همان آرایه (array) باطری خورشیدی هستند!!
۸۷ نظر:
ماهواره ی پلانک کاوشگر خود فضا-زمان نیست. یعنی قرار است جایی قرار بگیرد آسمان را بنگرد. شتابش را قرار نیست با دقت خداتا بداند. زیاد از خورشید دور نمیشود. پس انرژیی خورشیدی منبع خوبی برای انرژیی آن خواهد بود.
درسته! انرژی خورشیدی جوابگو نیازهای همه کاوشگر ها نیست.
راستی قاسم جان،
درجایی نوشته بودی که به خاطر داشتن کاوشگر فضا هم که شده باید فیزیک هسته ای را جدی گرفت (یا چیزی به این مضمون). اگر اشتباه نقل می کنم لطفا تصحیح کن.
می خواستم اضافه کنم بر عکس آن که برخی می گن، فیزیک هسته ای نمرده!
در واقع خیلی از آزمایش های به-روزو
cutting-edgeفیزیک مانند جستجوی
neutrinoless double beta decay
نیازمند بیشتر شدن اطلاعات ما از فیزیک هسته ای هستند.
منجوق خانم جونم
در فیزیک هسته ای هم دستی بر آتش دارید؟
بخاطر پول و حمایتی که از طرف دولت احمدی نژاد می شه این کار رو می کنید که شما هم مثل شاهین قبل از 30 سالگی چهره ماندگار بشید؟ لابد رئیس پژوهشکده ای پی ام هم مثل مایکل از شما در چهره ماندگار شدن حمایت می کنه که مشکل خانوادگی براتون پیش نیاد و بتونید با آرامش کار تحقیقاتی انجام بدید؟
متاسفانه من در فیزیک هسته ای سر رشته ای نداشتم. اما ای کاش عالم به این علم بودم!
سلام٫
من آن زمان منظورم را درست نگفته بودم. اشکال از خود من و نوشتهام بود. میخواستم بگویم که نمیتوان دور رشتهی مثلن هستهای را خط قرمز کشید و گفت خب این عده حق ندارند در مورد این رشته سوال بپرسند٫ کار کنند٫ تحقیق کنند. در حالی که قصد هم داشته باشیم که در دراز مدت تحقیقاتی دسته اول روی زمینهای انجام شود. احساس می کنم در بسیاری از وقتها واکایی و بررسی از یک جا شروع میشود اما بیشتر اوقات معلوم نیست به کجا ختم میشود.
به پاپ و کلیسا یا تعدادی از مدرسههای فکری در ایران مثلن ایراد میگیریم که نباید تحقیقات ژنتیکی را محدود کنند٫ محدودیتی برای تحقیقات نیست. در همین راستا منع تحقیق در هر زمینهای برای هفتاد میلیون نفر در زمینهای روا و درست نیست. این کاری است که شاید در عالم انتظار داشته باشند دولت ایران انجامش دهد. اما دولت ایران نباید و نباید وجود محدودیت٫ آن محدودیتی که در ورای مرزهایش تایین میشود٫ را برای پژوهشگرانش قبول کند. محدودیتهایی که سیاستمدران ایران تعیین میکنند را میتوان با حرف زدن با آنها٫ نمایندههای مجلس٫ خود مردم حل کرد. اما اگر محدودیتی از بیرون برایمان گزارده می شود آن را چه گونه باید برطرف کرد؟ این از این قبول کردنهایی است که قبولش راحت به نظر میاید اما قبول کردی دیگر نمیتوان فرایند را متوقف یا معکوس کنی.
وا آبجی منجوق چه عجیبه که شکست نفسی می کنی. زبان مسافر لال مگه ضعیفه ای که اینجوری شدی آبجی؟ شاید بخاطر چارقد سرته که اینجوری شدی؟ عصه نخور هسته ای رو هم مایکل برات ردیف می کنه که فقط آب تو دل شوما تکون نخوره آبجی. آی پی ام و همه پیرمردهای خرفتش به قربونت آبجی. اگه شوما بخوای می گم همه پیرمردهای غیر خرفتش هم به فدات بشنند. شوما فقط غصه نخور
یاسمن و شاهین عزیز،
من مدت هاست به هم وردا سر نمی زنم چون به نظرم محیطش به شدت ناسالم شده.
الان هم از نظرات نوشته ی وبلاگ منجوق آمدم این جا ببینم مگر چی نوشته شده که دیدم ...
آقا یا خانم بی نام که بی ادبی را به حد اعلای خود رسانده ای. بی نام حرف زدن و دشنام دادن (که فرهنگ کسانی است که پشت در توالت ها می نویسند) این قدر کم ارزش است که لایق جواب دادن نیست.
اگر ناراحتید نوشته ها را نخوانید. تا کی می خواهید این قدر وقیحانه حرف بزنید. فرهنگ شما و امثال شما حال من و امثال من را به هم می زند. اگر شما هم محقق هستید و در این پژوهشگاه کار می کنید باید بگویم که متاسفم، همین.
بحث ماهواره پلانک و دیگر بحث های علمی را در وبلاگ شخصی ام ادامه خواهم داد. در ضمن شاهین سری نوشته ای در مورد مدل توسعه علمی و آکادمیک در وبلاگ من منتشر کرده که واقعا خواندنی و تامل کردنی است.
خوانندگان عزیز که به بحث های علمی و فرهنگی و... علاقه مند هستند می توانند ادامه بحث ها را در وبلاگ شخصی من پی بگیرند:
monjoogh.blogspot.com
آبجی سیما
خوبه آبجی که متاسفی. آبجی منجوق این بساط رو راه اندامته. دستت درد نکنه آبجی. آبجی ها هر دو شوما رو چاکریم. آبجی یاسمن که انگاری با همه پررویی جول و پلاسش رو جمع و جور کرده و رفته پشت آق شاهین که مبادا گربه نخوردش. اما داداشها فکر نمی کنین که هیکلش زیادی چاق و گنده است و پشت آق شاهین جا نمی شه. بدبخت آق شاهین که بایدذ جور این ضعیفه رو هم بکشه. ولی ابجی یاسمن غصه نخور. همه ماها چاکرتیم و می تونی شوما کثافت کاری هات رو پشت ما جا کنی.
اگر چه گه گاهي به هموردا سري ميزدم اما با توصيه دوستي قسمت نظر خواهي آن را مشاهده كردم- مايه تاسف پژوهشكده و دانشكده است كه شاهد اينگونه بي حرمتي به دوستان و همكاران از سوي عده اي فيزيك خوانده هستيم.
ظاهرا ما نه تنها علم را بدرستي نياموخته ايم، بلكه اخلاق را نيز فراموش كرده ايم - كه اينگونه ناجوانمردانه برمخالف عقيده و يا حتي دشمن خود حمله ور مي شويم.
سعدي مي فرمايد: سفله چون به هنر با كسي برنيايد به خبثش در پوستين افتد.
و در آخر به نويسندگان هموردا توصيه ميكنم كه اينگونه اتفاقات نبايد باعث بسته شدن هموردا گردد كه اين مقصود ابله هان است.
جناب ناشناس
تو بی ادبی را از حد گذرانده ای...
فکر می کنی پيدا کردن شماره ی IP ت چقدر زمان می بره ؟ خودت حدس بزن !
ناشناس جان
.. خسته نباشی. اما این جوری کسی در این جا عصبانی نمیشود. خودت را بیشتر خسته و ضایع نکن!
اگر زمانی فکر میکنی کسی چیزی را گفته که نباید می گفته است با انجام دادن آن چه که خودت آشکارا اعتراف میکنی اشتباه است چیزی درست نمیشود.
حرفهای این ،آقای ناشناس واقعا برام عجیب بود. فکر نمی کردم که یک فرد تحصیل کرده این قدر راحت حرمت هیج کس و هیچ چیز رو نگه نداره.
این آقای ناشناس به نظر فردی ترسو، حسود و با فکری بسته می آید و مطمئنا از همکاران منجوق هستی!
ولی بدون که با عصبانیت ، بی حرمتی و حسادت هیچ کاری نمی تونی بکنی! فقط این ویژیگی ها از عمرت کم می کنه برادر!
اگه می خوای واقعا از منجوق ببری باید به اندازه اون باهوش، محبوب و پر تلاش باشی، اگه این ها رو نداری برو از زندگیت لذت ببر!
آخه این ناشناس بی تربیت که آقا نیست. خانم است و منجوق عزیز می داند چه کسی این گونه وقیحانه این سخنان را به نام ناشناس برای او می نویسد. اما آنقدر ادب و شخصیت دارد که نام او را برملا نکند. کاملا برعکس ناشناس که خودش خرابکاری می کند آن گاه سعی می کند با ناسزا گفتن به منجوق و شاهین، خرابکاری های خودش را ماستمالی کند.
ناشناس جان فکر نمی کنی تمام نظرهایت به خودت بر می گردد؟
زهرا
یه سؤال : چرا ملیله عزیز در چند خط نوشته اخیر اینقدر اصرار دارن که این ناشناس بی ادب،آقا هست ؟!!!!
عرض کنم که ادبیات این ناشناس به قشر خاصی تعلق دارد،مثل آدمهای جنوب شهر که البته خودم از اهالی آنجا هستم .گرچه ادبیات آنها روایت خاصی دارد ولی تا آنجا که در این چند دهه از زندگی ام بین این قشرگذرانده ام، اکثر اینان بیشتر از هر گروهی تعصب و همت دارند ، هم به خانواده و هم به مملکتشان .اگر بفهمند آدمی ! باادبیات آنها فضای اطرافشان را آلوده میکند آنقدر وجود دارندتا درسی به ایشان دهند که به ذهنش مثل خیلی از چیزهای دیگر خطور نکند. هر چیزی حرمتی دارد به خصوص برای کسانی که از جان خود گذشتند تا حریم ها حفظ شود همان هائی که ادبیاتشان را ناشناس فقط قرقره میکند اما از مرامشان بوئی نبرده است .
طه عزیز
چند ماه قبل داستان دنباله داری نوشتم که قهرمان آن، تقی، جوانی از جنوب شهر بود که با اراده خودمی خواست آینده خود را بسازد: عدنی برای خودش و خانواده اش.
سعی کرده بودم شخصیت تقی را با همان خصوصیات و همان مرام که توصیف کرده اید بسازم.
اگر نظرتان را درباره داستان بگویید ممنون می شوم:
http://monjoogh.blogspot.com/2008/08/blog-post_13.html
این آدرس قسمت اول داستان است. با کلیک کردن روی پیام های جدیدتر می توانید قسمت های بعدی را بخوانید.
لطفا نظرتان را بنویسید چون برای من مهم است که این قشر را بهتر بشناسم. مدتی پیش با شاهین صحبت می کردیم و به این نتیجه رسیدیم که کلید پیشرفت جذب همین گونه جوانان با مرام و سخت کوش و با اراده است.
البته هر موقع که وقت داشتید. من نمی خواهم ناراحتتان کنم.
در پاسخ دوستی که گفته من چرا فکر می کنم این ناشناس بی ادب آقا است، باید بگم نمی تونم تصور کنم که یک خانم این کلمات زشت و چندش آور رو بر علیه یکی از هم جنسهای خودش به کار بگیره!
این فرد بی اخلاق در واقع یک جورهای داره به خانمها توهین می کنه!
حالا اگه این آدم بی شخصیت خانم باشه واقعا متاسفم!
ملیله عزیز
این ناشناس ها چند نفرند. آن یکی که از حرف تعجب "وا" استفاده کردو در جای دیگر مرا چاق خواند به احتمال زیاد خانم است.
البته من از دست او دلگیر نیستم و کینه ای به دل نمی گیرم.
چون می دانم به زودی واقعیت ها را در خواهد یافت و از گفته ها و نوشته ها و کرده های خود پشیمان خواهد شد.
در مورد دیگر ناشناسان هم همین طور. از آنها هم دلچرکین نیستم.
تنها ناراحتم که چرا به جای آن که این کامنت ها را بگذارند سعی نکردند در باره ماهواره پلانک یا انرژی خورشیدی مطلبی بخوانند و یا نظری بنویسند ویا احیانا سئوالی کنند.
اگر من جوابشان را نمی دانستم احتمالا یکی دیگر از نویسندگان هم وردا یا یکی از خوانندگان جواب را می دانست و پاسخ می گفت.
چه توقعاتي داريد شما! اگر اين افراد توانايي يك جستجوي ساده ي علمي رو داشتند نميومدند وقتشون صرف نوشتن اين لاطايلات كنند. به قولي:
اینان دردند و بود خود را
نیازمند جراحات به چرک اندر نشسته اند
و چنین است
که چون با زخم و فساد و سیاهی به جنگ برخیزی
کمر به جنگ استوارتر می بندند!
در بالا اشاره کردم که اخیرا فیزیک هسته ای دوباره از طریق فیزیک نوترینو رو آمده. اتفاقا امروز یک مقاله در این باره بیرون آمده:
http://arxiv.org/abs/0905.1832 تخصص
نویسنده ها نوترینو است. یکی از حسرت های فیزیک پیشگان نوترینو در نسل من در دنیا، نداشتن دانش فیزیک هسته ای است.
من واقعاً فرمول دقيقي براي موفقيت نمي شناسم ولي فرمول شكست را به خوبي مي دانم سعي كنيد همه را راضي نگه داريد.
دقت کرده اید که هر وقت از این که دانستن دانش هستهای لازم هست یک ناشناس میاید کل بحث را منحرف میکند.
ایرادهایی که این ناشناس یا ناشناسها میگیرند دعوا باهاش میخواهند راه بیاندازند همه اش در همین وبلاگ یا فیدش موجود است. چه شکلی میخواهید مطمین باشید که این ناشناسها واقعن در درون خود مرکزتان هستند؟ هم بسته گی شروع دعوا و فحاشی کردن دستِ کم در این نوشته با بحث لازم بودن دانش هستهای غیر قابل انکار است.
نوشته اخیرم در منجوق درباره مدار پلانک است
آبجی منجوق داری با هسته ای مخالفت می کنی؟ یا این پیرمرد خرف ها دارند دانشجو به جونت می ندازند؟ جونت؟ شاید یه جا دیگت؟ کس چه می دونه؟ خود شوما که علم غیب داری دیگه آبجی. به همه کمالات مفتخری. لازم نری که این بیچاره اق سهراب برات آی پی گیر بیاره. یه میرزا بنویس برات شعر می نویسه شاید هم کار دگه هم می کنه؟ می گن تو همه کاری متخصصه. یه بدبخت از جنس رفتنی برا خوش امد شوما حرفهای اراجیفی می گه. می گن تو این ای پی ام متخصص همه جور کار هست. شوما تقصیر نداری. از دزد ناموس گرفته تا دزد مقاله و ....
تقصیر تخصص زیاده که بدمثب تو این ای پی ام لا همه چیز شب و روز پیدا می شه. غصه نخور شوما.
به بالایی, کس نگو مومن , هو کا جوالدوزم دم دس هستا بیا برات دوباره بدوزم. کجا می دی اینجور جرش می دن؟!
(با لهجه جنوبی بخوونش ناشناسوم)
اگنمتنیبخنیشخبنخنشکنی
ناشناس ماهواره پلانک با پنل های خورشیدیش تو اونجات اخه خیلی باحالی , حیف که خواهر و مادرم تو جنگ پودر شدن ولی سلام منو به مادر جان برسون بگو خیلی خوش گذشت
راستی چیزش پیشومه هیچی مهم نیست بگو دفه بعدی براش میاروم
چون تخصصی در بحث علمی شما ندارم اجازه بدید این ناشناس رااینجانب هرازچندگاهی به فیض برسانم.
ناشناس که نه خیلی .حداقل برای من که نه فیزیکی هستم نه پیرمرد خرفها را میشناسم . حالا قضیه خرفتها چیه که تو گلو ناشناس ما گیر کرده وهی میگن جادارد خودتون برای عموم بیان فرمایید.شاید افاقه کرد و دیگه خلاص شی .البته انصاف را رعایت کنید بهتره و از جائی بگید که حسابی فهمیدی و حواست جمع بوده .بعدش بگو چرا اینجا با همه مشکل داری . البته شاید اینها مشکل دارن زبان شما را نمی فهمند ! دلت خواست اگه جای دیگه مشکل داری هم بگو شاید باز افاقه کرد اینبار کمونه نکنه . اگه جائی مقاله اتان را برداشته اند و یا اگر مقاله هنوز نداری ملاقتو کسی برداشته هم بگو. اگه اعصابتو بهم میریزن عیب نداره بریز بیرون نذار جمع بشه. به روحیه حساسی که داری لطمه میخوره . راستی شما به روح اعتقاد دارید ! .....ایندفه خواستی کامنت بزاری با من که جنوب شهریم مشورت کن بیشتر جواب میده .البته نتیجه را عرض می کنم نه کس دیگه ای را .اگر دیگران جواب نمیدن حتما حکماعلتی تو کاره . میدونی همون دشمنهای قسم خورده که دست ایادی شرق که دیگه نیست غرب از آستینشون زده بیرون و یه راست خورده به چشم شما .کار اونهاست نه بقول انکه میگفت نمیشه : تقصیر دله
آخه میدونی دله که خیلی دله (با فتحه روی دال خوانده شود)هر چی میبینه میخواد . مقاله ،استاد ،دانشجو ،دوست ، دشمن .
آبجی ولا درسته که ما چاکرتیم اما دلمون بخدا نمی خواد که شما رو برداریم! ارزونی همون آق شاهین و مایکل و بقیه پیرمردها باشین که با شوما خوش باشند.
این آق رهگذر هم خیلی همزاد آبجیه. تو همون مایه مرامه. ولی حیف که جنوبیه و آبجی ترک دو آتیشه. البته جنوبی ها هم خیلی آتیشیند بخدا. خوب با هم جورند. ما چاکر هر دوشونیم. مث که آبجی خوب بهت حال می ده. ما که حسود نیسیم. همه پیرمردهای حال دار و بی حال چاکر جفتتون.
ناشناس سحرخیز !
یادت باشه :
همیشه موقع حرف زدن با دیگران
دهنت را
ببندی .
تا چشت کور بشه ها ها
راستی وولک غروبی یه سر بیا دم بندر محله لیانگ شامپو بگو با رهگذر کار دارم نه ترس اینبار چیزی نمی خووم بدوزوم فقط میخوام سیت سمبوسه بگیروم
راستی وولک تا تو هستی پیرمرد خرفت می خوم چیکار
میمیروم سی خاطر جمله های درخشانت
ولک آبجی رو بندر هم می بری؟ خوب حال می کنی ولک. سمبوسه هم سی آبجی بگیر. گاهی وقتام که جاییاش پاره شد سی خودت بدوز. یه حالی هم به این طاها جنوب شهر ولک بده. رقیبته بدبخت . یه هو آبجی رو تنهایی بود بندر چکار می می کنی ولک. ببر آبجی رو بدوز به خودت که با خودش نبره.
در این چهار سالی که به ایران برگشته ایم، هر موقع خواسته ایم بحث علمی بکنیم حاضرینی که در زمینه های علمی حرفی برای گفتن (یا نوشتن) نداشته اند و با ادب جمع های علمی نیز بیگاه اند، سعی کرده اند با پیش کشیدن مسایل نامربوط بحث را به انحراف بکشانند.
شوخی های نامناسب و رکیک بهترین ابزار این افراد بوده و هست.
چنین چیزی در ایتالیا اتفاق نمی افتد. نه به خاطر آن که ایتالیایی ها متین تر هستند! بلکه به خاطر آن که ایتالیایی فرهنگ پژوهش علمی قوی ای دارند. از بحث علمی نمی هراسند! در نتیجه سعی بر به انحراف کشیدن آن نمی کنند.
باید با صبر و استقامت در جهت جا انداختن فرهنگ علمی بکوشیم وبه خاطر سنگ اندازی هایی که در این راه می شود مایوس نشویم.
از خدای خود صبر و شکیب و استقامت در این راه طلب می کنم. از شما نیز استمداد دعا و پشتیبانی فکری می کنم تا به این هدف برسیم.
ناشنوس،
میبینیم که یک محل بی لوتی پیدا کردی و واس خودت لات بازی در میاری. تخم طلا میکنی و تو یقلبی حلبی واس خودت خاگینه دم میکنی و تنا تنا میزنی تو رگ. فقط قربون دستت، حواس تو جمع کن یک وقت یک جات رو عوضی رو آتیش برشته نکنی.
مخلص شوما ناشنوس جدید
خانم فرزان و دیگر فیزیک پیشگان گرداننده این وبلاگ،
واقعاً از شما بعیده که اجازه بدید افراد هرزه و بی شخصیت در وبلاگ شما جولان بدن. نمی دونم تا کجا میخواهید جلوی اینها کوتاه بیاید و اصلاً چرا باید کوتاه بیایید؟! حتماً این ناشناس باید لینک پــورن بفرسته و به مقدسات شیعه توهین کنه یا به حکومت فحش ناموسی بده تا وبلاگ شما فـیـلتـر بشه و بتونه زهر خودشو بریزه؟ اگر با شما مشکل شخصی داره باید در ایمیل یا پیام خصوصی مطرح کنه و عرصه عمومی رو به لجن نکشه. شما چرا امکان حذف کامنت های هرز رو ندارید یا فعال نکردید؟ حتماً اسپم های تبلیغ ویاگرا باید مسدود بشه یا این مسدود سازی شامل کامنت های این ناشناس عقده ای هم میشه؟ شما که وبلاگ داری بلد نیستید خیلی بیخود کردید که این وبلاگ رو راه انداختید که جامعه فیزیک ایران رو هم خوار و خفیف کنید.
اگر شما میخواهید در محیطی سالم به پژوهش و تبادل نظر فیزیک در اینترنت فارسی بپردازید، تارنمای انجمن فیزیکدانان جوان ایران (وابسته به دانشگاه هرمزگان) رو پیشنهاد میکنم که بهترین فروم فیزیکی ایران هست:
http://hupaa.com/index.php
http://hupaa.com/forum/index.php
با آرزوی پیروزی
محمد
آقای محمد،
وبلاگ شخصی من
comment moderator
دارد. از این گونه فحاشی ها در آن اتفاق نمی افتد. تا کنون برخی نویسنده های وبلاگ گروهی هم وردا لزومی برای فیلترینگ نمی دیدند. در حال بحث هستیم تا ببینیم به چه نتیجه ای می رسیم. در هر صورت اگر دیگر نویسندگان این وبلاگ نخواهند
comment moderationرا فعال کنند من دیگر در هم وردا نمی نویسم.
در ضمن من زبان این ناشناسان را نمی فهمم. اما زبان شما تند بود. آیا انصاف است که به خاطر نوشتن یک متن کوتاه صرفا علمی انواع و اقسام لیچار ها با زبانی که نمی فهمم ولی از قرار معلوم بسیار بی ادبانه هستند به من گفته شود و آن گاه شما نیز با این لحن خشن با من سخن بگویید. زبان آنها را نمی فهمم ولی حرف های شما را که می فهمم و ناراحت هم شدم.
از آن ناشناسان انتظاری فرا تر از این نیست، اما این چه لحن انتقاد است که شما به کار می گیرید؟
خانم فرزان،
وقتی کسی کار ناشایستی (مثلا یک خودکشی ناموفق) انجام میده، اطرافیان از دستش ناراحت میشن، چون به خودش احترام نگذاشته و ارزش خودشو پایین آورده. من از دست شما و دیگر نویسندگان اینجا ناراحتم چرا اجازه هرزه گویی به دیگران میدید.
اگر نویسندگان این وبلاگ گروهی لزومی برای فـیـلترینگ نمی بینند، من هم تا میتونم لینکهای سـکـسی و سایتهای فحاش به اسلام میفرستم تا بفهمند که باید در اینترنت نظارت باشه وگرنه به لجن کشیده میشه. شاید هم این وبلاگ فیلتر بشه. اما اگر دیگران آرشیو اینجا رو بخونند بهتره تا زیر هر پست جدیدی ببینند این ناشناس عقده ای به شما توهین میکنه و جو اینجا رو چاله میدونی کرده.
از اینکه شما ناراحت شدید هم متاسفم.
محمد
خانم فرزان چرا وقتی خودتان به دیگران اهانت می کردید بخاطر اینکه مطابق سلیقه شما رفتار نمی کردند حرفهاتون رو درست می فهمیدید؟ ولی وقتی دیگران هم با همون لحن به شما جواب می دهند نمی فهمید؟ شاید بخاطر فهم و شعور باشه یا آب وهوای مرطوب.
به هر حال چرا وقتی که خانم فرزان با لحن کاملا بی ادبانه در مورد دیگران حرف می زدند کسی دست به اعتراض نمی زد و حرف از سانسور کردن کلام ایشون نبود؟ شاید چون ایشون همسر رئیس پژوهشکده بودند و دکتر شیخ جباری مرد با نفوذی هستند....ظاهرا احترامشون لازم بود؟ چرا وقتی کسی توی کلام یا رفتار از ایشون انتقادی می کرد فورا موضوع بر می گشت به اینکه باز
این پیرمردها (منظور دکتر اردلان و دار و دسته) دانشجو ها رو به جان خانم فرزان انداخته اند و قصد تمسخر و یا توهین ایشان را دارند می شد؟
آقای محمد چرا نگاهی به نوشته های قدیمی خانم فرزان نمی اندازید که ببینید دیگران از لحن ایشان یاد گرفته اند که همان کلام را برای خودشان به کار ببرند. بخصوص که دانشجویان اگر بخواهند کاری را انجام دهند با جدیدت و تاثیر پذیری بیشتری انجام می دهند.
من نامم را برای همیشه از لیست نویسندگان این وبلاگ حذف کردم تا دیگر باعث ناراحتی دیگران نباشم. اگر نوشته های قبلی مرا بخوانید خواهید دید تا چه اندازه در حق من بی انصافی می شود.
به هر حال من خوانندگان فهیم و با انصاف خود رادر وبلاگ منجوق دارم. از نوشتن در وبلاگ منجوق و خواندن کامنت های محبت آمیز دوستان و حتی انتقادهایشان نهایت لذت و استفاده را می برم.
پس از مدتها
چند نوشته در هم وردا گذاشتم تا مثلا کار گروهی کرده باشیم اما ظاهرا این کار من باعث آزار دیگران می شود.
من هرگز قصد آزار دیگران را نداشته و ندارم. مدتی پیش گمان می کردم با برخی انتقادات می توان جلوی بعضی ناملایمت ها را گرفت. از آن در وارد شدم اما خواننده ها با انصاف به خاطر دارند که هر چند لحن من صریح و قاطع بوداما بی ادبانه نبود. حداقل کوچک ترین شباهتی با کامنت های این نا شناسان نداشت. در واقع تند ترین چیزی که من نوشتم این بود که از "شوخی های لوس و بی مزه ناراحت می شوم."
به هیچ وجه گمان نمی کنم در انتقاداتی که کردم بی انصافی کردم یا تهمت ناروا زدم .
با این حال استراتژی انتقاد در وبلاگ استراتژی اشتباهی از آب در آمد. همان طوری می بینید ثمر نداد و مسئله ساز شد. اشکالی ندارد! این هم یک تجربه بود. هم برای خود من و هم برای خوانندگان با انصاف هم وردا تا این استراتژی را دنبال نکنند.
آبجی نه نرو. پس کی شر و ور بگه و از مایکل اینها تعریف کنه که ما حال کنیم!
شوما داغ گشذاشتی رو دل این هموردا بدبخت و رفتی و همیشه عذادارش کردی. شوما نرو آبجی. .....
تو رو خدا نرو آبجی.
خانم فرزان یه کم با انصاف باشید. خوانندگاه هموردا در کامنت های قبلی شما لقب پیرمرد احمق برای دکتر اردلان را خوانده اند و بسیار چیزهای ناشایست دیگر که به موقع حذف کرده اید.
شما فکر می کنید مردمی که در سر سمیناری که شما برگرار کننده ان بودید رفتار عجیب شما را فراموش کرده اند؟ به ذهنتان کمی فشار بیاورید. در آیینه دیگران تصویر خودتان را ببیند و نتیجه همین می شود که امروز در هموردا بازتاب وحشتناک آن را می بینید.
واقعا متاسفم که معنای انتقاد و آزادی بیان و... تا این اندازه غلط فهمیده شده.
من خودم را در حد وحدودی نمی دانم که بگویم دستور اخلاقی برای دیگران صادر کنم. حداکثر دو سه تا پست علمی در مورد پلانک و غیره می نویسم. یا دوتا داستان دنباله دار ردیف می کنم.
اما اگر مسلمانید و قرآن را قبول دارید سوره نور را بخوانید.
امیدوارم با خواندن این سوره درک کنیم که تهمت زدن آن هم تهمت ناموسی "عملی" نیست که به راحتی از کنارش رد شد.
این لقب را بقیه استفاده کرده اند نه من.
اگر من این صفت را به کار بردم عذر می خواهم ولی من چنین نکرده ام.
گیریم من شخصی بسیار بی ادب باشم و احترام بزرگتر نگه ندارم، حداقل عقل که دارم! شماها که دایم می گوییدمن جایزه بو می کشم و برای تقویت موقعیت خود اله می کنم و بله می کنم. چه طور ممکن است در شرایطی که استخدام من درست نشده چنین توهین هایی بکنم و بهانه دست دیگری دهم تا برای استخدام من مشکل آفرین باشد.
در هر صورت "احمق" خواندن -که من نکرده ام- کجا و تهمت ناموسی به او زدن کجا؟
در ضمن، دکتر اردلان فرد بسیار زیرک و باهوشی است. این لقب برای ایشان حتی از ذهن من هم نگذشته چه رسد به آن که بخواهم آن را در یک وبلاگ عمومی بنویسم و بهانه دست برخی دهم.
باز هم می گویم اگر بر فرض محال من چنین صفتی به کار برده باشم، رسما عذر می خواهم.
خانم فرزان دیگران را احمق تصور نکنید. دیگران هم دارای حافط نسبتا خوب و هوش حداقلی هستند.
شما با تکیه بر وجود دکتر شیخ جباری و نفوذ و زیرکی ایشان کار استخدامتان را درست کرده اید و از این بابت نگرانی ندارید. به همین دلیل با بی پروایی شخصیتتان را نشان دادید و ادعاهای اخلاقی کردید که خودتان به هیچکدامشان در عمل پایبند نبودید. در مورد ارجاع به سوره قران و ادعای مسلمانی هم که دیگران قضاوت خواهند کرد که شما تا چه حد به قران و مسلمانی پایبند هستید.
خانم دكتر فرزان ظاهرا اين ماجراها پايان ناپذير است يه عده آدم بيكارن و هر حرفي رو به زبان ميارن به نظر من بهتره كه ديگه اين ديالوگ ها تموم بشه چرا كه
"و بحث و جدل را با کسی که عقل و دانشی ندارد رها ساز."
پس چرا وقت و اعصاب خودتون رو با جواب دادن به اين چيزا هدر مي ديد و باعث مي شيد يه عده ادم بيكار با نوشتن اي لاطايلات اعصاب خواننده هاي اين جا رو هم خراب كنند؟ اين جماعت به ظاهر ناشناس نشون دادند كه در بي حيايي نظير ندارند پس بهتره وارد بازي اونا نشيد.
جای تاسف است که فیزیکدانهای ایرانی مقیم ایران این طوری به جان هم افتادن.
جای تاسف است که کامنت های یک مطلب علمی فحش و ناسزا است.
جای تاسف است که به جای گفتگوی رو در رو یا حداقل با یک ایمیل خصوصی و طرح مشکلات و ناراحتی ها، این طور علنی و با زبان جاهلانه و کودکانه دارید آبروی خودتان ،گروهتان و تشکیلاتتان را می برید.
چرا یکی کاری نمیکنه؟
اشتباه تون اینه که حرفهای این ناشناس رو جدی میگیرید و بهش جواب میدید. نیازی به توجیه کردن خودتون در برابر یک یک لا قبا نیست. به هر حال آدم ها به دلایل مختلف عقده ای میشن که البته ایرادی نداره. یه مدت این ناشناس رو به حال خودش وا بزارید تعادلش رو به دست مییاره. خواهش میکنم شما تعادلتون رو از دست ندید و خاله زنک بازی در نیارید..
آبجی می بینی؟ بهت عقده ای هم می گند این ها یا دانشجو به جونت می ندازند یا می می گند که شوما عقده ای هستی. خوب خودت چی می گی؟ ما که غلامتیم هم می گیم عقده ای هستی. وقتی که به داشنجوت اجازه می دی تو یه کنفرانس شرکت کنه و بدبخت می ره بلیط و ویزا می گیره و شب قبل از پرواز بهش می گی که لازم نیست بری خوب هین می شه که به شوما می گند عقده ای هستی. لامصب کارهایی که شوما کردی همه اش واضحه که چکاره هستی. وقتی تو یه سمیناری رئیس جلسه می گه وقت سخنرانی ات تموم شده و شوما کلی بد و بیراه می گی و بعد هم می گی که چون برگزار کننده سمیناری هر قدر که بخواهی حرف می زنی. خوب این جماعت آشغال به شوما می گند عقده ای هستی. و دانشجو به جونت می ندازند. وقتی که شوهر مهربونت با زیرکی برای اینکه کار شوما درست بشه با برنامه ریزی پا می شه می ره مک گیل و می گه اگه آبجی رو استخدام نکنید من می رم. بعد اینها مجبور می شن به دست و پای ابجی بینفتن. این می شه که آبجی عقده ای می شه. دیگرون هم عقده ای و لوتی و احمق و از این قماش اند. وقتی سعی می کنی جایزه ها رو بدست بیاری و فیلم سینمایی بازی کنی و در نقش یه ستاره درجه اول وارد شی و مردم می گند این کارها یعنی چی. فورا پیرمرد خرفت احمقی می شند که سر و صدا ایجاد می کنه و نمی زاره شوما تو باع فرمانیه که مقر گربه های ایشونه فیلمت رو بازی کنی و برای مایکل عزیزتر از جانت بفرستی که منتظر این فیلمه. چی خیال کردی آبجی. اینها همه گی عقده ای اند و چهار تا آدم که از جنس این آبج-غلام آتیش و دیگرون اند که برای منافعشون کارهای ظاهرا شیک انجام می دند ولی بوی تعفنش همه جا رو می گیره عقده ای می شند دیگه. آبجی دمت گرم. کارت درسته. راستی تازه گی شنیدم که مسلمون هم شدی؟ نمار و روزه کارهای واجبت رو هم می کنی؟ خوب دیگه خیلی مسلمونی. این عقده ای ها تفتیش عقاید هم می کنند و شوما می تونی ازشون شکایت هم کنی. فقط شوما لب تر کن تا آق سهراب برات آی پی شون رو فلفور پیدا کنه بزاره کف دستت ابجی. ما که غلامتیم. ولی گه زدی به گه فیزایک ایران شوما و آق شاهین آفرین آبجی.
همه اینها رو خودت به عنوان مطالب علمی که الان می نویسی شوما تو هموردا گفتی و بخاطر گل روی آق شاهین کسی دم نیاورد. به جز چند تا ناشناس بدبخت.
دمت گرم آبجی. جتی به مسلمونیت ما هم اعتقاد داریم آبجی. علم غیبتم قبول داریم ابجی. غلامتیم آبجی. مرامت ما رو کشته آبجی.
قاسم چرا کامنت مادرایتور برای اینجا نمیزارید و شر این ناشناس رو کم نمیکنید؟ نباید اجازه بدید نظرات یک یک لا قبا اعصاب یک پژوهشگر رو مغشوش کنه. باید خیلی ساده اندیش باشید که فکر کنید باز گذاشتن بخش نظرات یعنی آزادی بیان.
آقای قاسم عزیز
خانم منجوق گفتند که دیگر مطالب گهر بارشان را در این وبلاگ نخواهند نوشت. هر چند که ایشان بارها تصمیمات متعددی گرفته اند. با سابقه هموردا می توان تصمیمات متزلزل ایشان را دنبال کرد:
بار اول که وبلاگ شخصی خود را ساختند به این منظور بود که هموردا جای درستی برای نوشتن نیست و مردم انتقاد پذیر نیستند و ایشان دیگر در این مکان نخواهند نوشت. دقیقا این اتفاق وقتی پیش آمد که ایشان بعد از زدن تهمتها و بی حرمتی هایی زیادی در هموردا به دکتر اردلان و دیگر دوستان پاسخ افرادی را در هموردا دریافت کرده بودند که مطابق سلیقه شان نبود و به قولی جواب دندانشکنانه دندانهایشان را خورد کرده بود. ایشان چندی دست و پای خود را جمع و به وبلاگ شخصی خودشان نقل مکان کردند. اما دیر زمانی طول نکشید که روحیه اشغال طلب ایشان محیط کوچک وبلاگ شخصی شان را تاب نیاورد و برای گرفتن فتوحات جدید (جایزه ....) به هموردا روی آوردند و افراد را دوباره از فیض وجود پر برکتشان مستفیض نمودند. مجددا در همین صفحه ایشان گفتند که اسمشان را از هموردا پاک کرده و کلمات گهر بارشان را فقط برای وبلاگ شخصی خودشان می گذارند.
اما فکر می کنم از ظواهر امر مشهود است که ایشان فردی کثیر و شک هستند و دچار تزلزل فکر یا منافع!
ناشناس، حرف ها و احساسات تو برای من خیلی آشناست. به نظر میرسه تو هم از جمله آدم هایی هستی که در حقات ظلم شده. چه بسا کسی جلوی رسیدن ات به فرصت ها رو گرفته باشه. بالاخره همه ی ما روزی این رو تجربه کردهایم و این احساسات رو درک میکنیم. ولی نحوهی پاسخ دادنمون به شرایط متفاوته.
اگه من پنج سال پیش وقتی که در حقم جفا شد میخواستم مثل تو عقدهای بازی در بیارم و دنیا رو روی سرم خراب کنم الان وضعام بهتر نبود. ولی حالا به جایی رسیدهام که میدونم اگه بخوام روزی میتونم با افتخار تو صورت شخصی که فرصتها رو از من دریغ میکرد بایستم و تف کنم.
تو هم اگه با منجوق مشکلی داری لااقل سعی کن به جایی برسی که رو در رو جلوی خودش بایستی و بدون این که دست و پات بلرزه حرف هات رو بزنی. اگه میخوای انتقام بگیری لااقل یاد بگیر چطور انتقام بگیری.
آتش عزیز،
ممنون از این که به فکر هستی. باشه من دیگه جواب او را نمی دهم. اما خودت هم حرفی زدی که راستش مرا ناراحت کرد. اگر هم حق این ناشناس خورده شده من نبودم که این کار را کردم. خود او هم چنین ادعایی نمی کنه. به ادعای خودش می خواد دندان های مرا خرد کنه (یا کرده) به این بهانه که من یک سال پیش به دکتر اردلان توهین کردم نه به خاطر این که من حق او را خوردم.
خلاصه ایشان و بقیه همفکرانشان بسیج شده اند تا از آقای دکتر اردلان، در برابر یک منجوق دفاع نمایند و دندان های او را بشکنند.
تاکید هم می کنم قصد اینان به گفته خودشان خرد کردن دندان های این جانب است نه جلو گیری از توهین به آقای دکتر اردلان.
چرا که نوشته های اخیر من، علی الخصوص همین نوشته، به هیچ وجه به آقای دکتر اردلان ربطی نداشت. خود من چند بار تاکید کرده ام دیگر قصد ندارم که نوشته هایم انتقادی باشند. علت هم همان گونه که گفته ام این است که دریافته ام انتقاد استراتژی کارسازی نیست.
این همین ناشناسان هستند که مرتب بحث دکتر اردلان را پیش می کشند انواع و اقسام توهین ها را به ایشان می کنند و بعد هم آنها را به من نسبت می دهند. در صورتی که من اصلا این کلمات را به کار نبرده ام.
آبجی یعنی توبه کردی شوما از گه کاری؟ حالا بگو گه خوردی تا ببخشیمت. ما رو که می شناسی بخشنده ایم. ما و پیرمردها همگی غلامتیم ولی خوب زرنگی آبجی. ترسیدی؟ یه کارهایی هم کردی؟ ولی اگه گه خوردی رو بگی دیگه کار تمومه.
خانم منجوق اگر اینقدر بدبختی چرا گنده تر از دهنت حرف می زنی و عمل میکنی؟ یا داری نقش یه ضعیفه رو بازی می کنی که وقتی که فکر می کنی باختی می ری پشت چادرقد سرت قایم می شی؟ یه بار حرف از مسلمونی و قران می زنی و یه بار نقش یه بی گناهی رو که هیچ کلمه اشتباهی به زبون نیاورده رو بازی می کنی. تو عمل هم هیچ اشتباهی مرتکب نشدید؟ دیگران باید قضاوت کنند که همه به این معترف اند که شما اشتباه های خیلی بزرگی نه فقط برای خودتون بلکه برای دیگران و حتی برای عزیزترین کستون حتی انجام دادید. بس کنید دیگه.
خانم ها و آقایان
دست از سر این بنده خدا بردارید. این رفتار شما اورا جری تر میکند. شاید واقعا متنبه شده و تصمیم گرفته که با ادب ترمتعادل تر و متین تر رفتار کند. بی تردید به خاطر دارد که چه رفتارهای زشتی کرده و چه کلمات نامناسبی به کاربرده ولی اعتراف به آن برایش سخت است. این کاملا قابل درک است و برای هرکسی ممکن است پیش بیاید. خواهش میکنم با رفتار و گفتارنامناسب شانس اصلاح را از این خانم نگیرید.
آبجی انگاری دیگه داری اصلاح می شی؟ همه این رو می گند. یه توبه نامه هم بنویس بگو گه خوردی. می بخشیمت.
علت این هیجان را درک نمی کنم. من قبلا هم گفته بودم که به این نتیجه رسیده ام که استراتژی انتقاد کارساز نیست. حتی در کامنت های بالا هم تاکید کرده بودم.
ما فیزیکپیشگان وقتی مدلی را کارساز نیافتیم به سراغ مدل دیگری می رویم. اما تلنگر اصلی را برخورد اتفاقی با این جمله معروف هفت هشت ماه پیش به من زد:
If you gaze into the abyss, the abyss gazes also into you.
Friedrich Nietzsche
(قسمت اول را چون امکان مناقشه بود حذف کردم)
اگر درد شما نوشته های انتقادی من بود نگران نباشید من به جز نوشته های علمی و داستان ها و چیزهایی از این دست دیگر چیزی نمی خواهم بنویسم.
آبجی قسمت اولش رو هم غلامت برات می نویسه که این اتیش ماتیش ها بدوننن که چه جونوری هست شوما:
Battle not with monsters, lest ye become a monster,
and if you gaze into the Abyss, the Abyss gazes also into you.
Fredrich Nietzsche
ابجی یعنی شوما مانستر نیستی؟ ایها الناس این خودش یه مانستر گنده و چاقه!
تازه شوما خودت به حرفهای خود شوما هم پابند نیستی.
یعنی مانسترها هموشون اینجوری اند. حرف علمی و داستانی هم زیاد انگاری بلغور می کنن؟ خدا به خیر کنه شر این مانستر ها رو. غلامت که به فرشته ها پناه می بره از شر این مانستر ها.
انتقاد برای من یک "استراتژی" بود تا موانعی که از نظر من برای ساختن "عدنی" که در ذهن داشت رفع شود. "انتقاد" برای من "هدف" نبود و نیست. پس از مدتی در یافتم این "استراتژی" به کار رسیدن به آن هدف نمی آید، برای همین استراتژی ام را عوض کرده ام. اما هدفم همان است که بود.
با بحث های علمی، انتقال تجربه هاو سعی بر برقرار کردن ارتباط بیشتر با فیزیکپیشگان برجسته و فعال دنیا... بهتر می توان به "هدف" ساختن آن عدن رسید.
آتش و علیرضا ی عزیز و دیگر خوانندگان عزیز که مرا نصیحت کردند! من نصیحت دلسوزانه شما را به گوش گرفته ام و گرامی می دارم و سعی خود را خواهم کرد حتی الامکان به آن عمل کنم . اینها را خطاب به خواننده های فهیم هم وردا نوشتم. بحثی شد. باید آن را ختم می کردم و به نتیجه می رسیدم. اینجا هدفم انتقال تجربه هاست. این هم قسمت بزرگی از تجربه است. برای آن می نویسم که دیگران یک استراتژی اشتباه را تکرار نکنند. حداقل راهی موثرتر برای انتقاد از آن چه که من به کار می بردم پیدا کنند.
خانم فرزان دارید دوباره مغلطه می کنید و نقش یک شهید فداکار رو تو فیلم جدید بازی می کنید. شما انتقاد نکردید که بهشتی بسازید. انتقاد کردید چون خشمگین بودید که چرا کاری مطابق سلیقه شما نیست. چرا همه چیز اون جوری که شما می خواهید نیست. چرا منافع شما درست توی کارها در نظر گرفته نمی شه و با اعتماد بنفس زیاد همه چیز رو برای خودتون خواستید و چون دید که نشده شروع به پرخواشجویی و انتقاد کردید. وگرنه بارها در لابلای همین نوشته های هموردا مواردی که مشابه مورد شما بوده ولی چون منافع شما در آن مستور نبوده است رفتاری متفاوت با آن انجام داده اید.
به هر حال نقش شهید برازنده شما نیست. شما با خودخواهی همه چیز را برای خودتان می خواهید. دقیقا این همان نکته ای است که از دیگران بخاطر رفتار همانندشان انتقاد می کنید. شما با بی احتمرامی نقاط ضعف کسانی را در معرض دید همه قرار دادید که خود شما در موقعیت مشابه همان رفتار را انجام می دهید. و اگر اشخاصی به همان صورت از شما انتقاد کنند مقاومت نشان داده و مبارزه می کنید و اگر موفق نشوید تصمیم می گیرید که نقش شهید را بازی کنید. یاد بگیرید که همه چیزهایی که برای خود می خواهید برای دیگران هم بخواهید. اگر می خواهید بهشتی درست کنید اول باید از خودتان شروع کنید. با رفتار غیر اخلاقی نمی توان بهشت ساخت!
عدن به معنای بهشت نیست. من قصد ساختن بهشت ندارم. گناهکاری چو مرا چه به این ادعاها!
عدن برای من جایی است که بتوان در آن با آسایش بحث فیزیک کرد و...
در مورد نتایج پلانک بتوان بحث کرد...
برای ساختن چنین عدنی نیاز به معصوم بودن نیست. هزار تا موسسه در دنیا هستند که چنین عدنی هستند هیچ کدام از اعضای آن هم معصوم نیستند.
ادعای شهید بودن هم نمی دانم از کجا استنتاج شد! دیدم یک استراتژی به هدف من نمی رسد. استراتژی دیگری برگزیدم.
معصوم نیستم فرشته هم نیستم اما به عنوان یک شهروند معمولی حق دارم انتظار داشته باشم به من تهمت ناموسی زده نشود! به عنوان یک انسان حقوقی دارم و لو این که گناهکار باشم! ولو این که بعضی وقت ها عزیزانم را رنجانده باشم و...
یاد بگیرید که همانگونه که شما حقوقی دارید دیگران هم حقوقی دارند. که اگر رعایت نکنید نمی توان این عدن را به هر معنی ساخت! اگر افراد یک اجتماع در برار رفتارهای غیراخلاقی از خودشان حساسیتی نشان ندهند هیچ چیز ساخته نمی شود. البته منظور این نیست که جای که منافع انسان به خطر می افتد انتقاد کنیم و هر جا که منافعی نداریم خاموش باشیم و با سکوت صحه به هر کاری که به نوعی به ما ربطی ندارد بگذاریم.
شما جایی که منافعتان باشد می گویید که قضاوت نمی کنید و جایی که منافعتان بچربد قضاوت یک تنه انجام می دهید.
با این استراتژی فقط انسان موقعیت بهتر برای فرد خودش می سازد ولی هیچ عدنی از این فرایند ساخته نمی شود.
منجوق عزيز! من چندان علاقه اي به نصيحت كردن و مخصوصا شنيدن! ندارم. كامنت هاي قبلي من هم در راستاي نصيحت نبود. بلكه يه جورايي فقط اظهار نظر بود و همون حرف نيچه بود كه خودتون گفتيد:
If you gaze into the abyss, the abyss gazes also into you.
Friedrich Nietzsche
و يا
.امام على (ع): با آدمِ پست ، گفتگو مكن كه بر تو جرى مى شود
اگر از كامنت هاي من برداشت نصيحت شده اشتباه در بيان من بوده.
موفق باشيد.
درود
سلام یاسمن خانوم...من تازه فهمیدم یه فیزیکدانٍ زن که جهان می شناسش وجود داره!من تقریبا 20 سالمه...خیلی از ریز ذرات خوشم می یاد..و وقتمم زیاد صرف فیزیک کردم...امسال هم می رم رشته ی فیزیک...کلا از نظریه ی ریسمان،بیوگراویتی...مخصوصا قضیه ی گرویتون تو شتابدهنده ی سرن..اما نمی دونم کدوم گرایشٍ فیزیک شامل ٍ اینا می شه...نمی دونم از کجا شروع کنم...
یه راهنمایی بکنید
ارسال یک نظر