۱۳۸۷ آذر ۱, جمعه

ديواری بر روی جماعت آکادميک

در يک سال اخير تقريبا ارتباط من با دنيای خارج از طريق شرکت در همايش ها و کنفرانس های علمی قطع شده است.
تجربه اول من بورس پژوهشی بود که از
Royal Society
به همراه يکی از همکاران علمی ام در دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند گرفته بودم. سفارت انگليس با هزار دليل قابل توجيه برای خود از دادن رواديد سرباز زد. دليل آنها اين بود که ما تنها برای شرکت در کنفرانس ويزا می دهيم وهمکاری علمی از نوع
visitor
ظاهرا برای کارمندان اين سفارت تعريف شده نيست. مخصوصا کارمندان ايرانیِ کاسه ی داغ تر از آش که در دست به سر کردن ارباب رجوع مهارت تمام دارند . البته رفتارآنها مودبانه است و جواب نه را به صورت در خواست مدارکی بی معنی و بی ربط از شما خواهند داد. اخيرا سفارت فرانسه هم با جماعت آکادميک رفتار مناسبی را پيشه نکرده و اعتراض های سياسی خود را به صورت فشار بر اين قشر به صورت ندادن ويزا ابراز می کند. همين ماه ژانويه کنفرانسی در پاريس برگزار می شود که تصادفا من جزء کميته ی علمی آن هستم، ولی با اين زمان های ملاقات دو ماهه اميدی به شرکت در اين کنفرانس را نمی بينم. بدين معنی که دو ماه بعد مدارک شما را می گيرند تا برای شما پرونده تشکيل داده و درخواست شما بررسی شود. مدارک به پاريس ارسال می شود تا جواب نهايی که رويه ای سه ماهه برسد. بنابراين شما می بايست پنج ماه قبل از مسافرت اقدام بکنيد.
پيشنهاد من برای گريز از اين درهای بسته به قرار زير است:
از افرادی که قصد همکاری با آنها را داريم دعوت به عمل آورده و با دادن هزينه مسافرت آنها همکاری مان را در ايران انجام دهيم. اين روش را من در اين يک سال پيشه کردم و اين سياست تا حدودی توانسته مشکل عدم برخورد نزديک از نوع اول را حل کند. در اين نوع دعوت ها اگر برای ميهمان برنامه های آموزشی هم ترتيب بدهيد بازده کاری به مراتب بهتر هم خواهد بود و دانشجو ها هم می توانند از حضور ميهمان خارجی استفاده کنند.
راه دوم نوشتن يک طومار الکترونيکی و ارائه آن به مجلات معروف مانند
nature
است. قطعا انعکاس اين خبر می تواند در رفتار کنسولگری ها موثر باشد.
راه سوم که نياز به انتظاری بلند مدت دارد، اميد به توسعه ی صنعت هولوگرام و حضور مجازی مردم در کنفرانس ها است. اين مورد فقط به صورت يک ايده ی فانتزی به ذهنم رسيد ولی در آينده ی دور شايد دست يافتنی بوده و مردم به اين طريق بتوانند بدون مسافرت و اتلاف وقت در صف های طولانی سفارت خانه ها در کنفرانس ها شرکت کنند
!

۱۳ نظر:

Qasem گفت...

من اصلن به فکر سفر کردن نیستم. نه به علت نگرفتن ویزا یا دیگر چیزها. در قرارداد من هیچ چیزی در مورد پشتیبانی از سفرهای احتمالی‌ی من نوشته نشده است. اگر اراده کنم بخواهم به جایی بروم باید کاسه‌ی گدایی دست بگیرم و از بقیه لطفشان را گدایی کنم.
من حتی در دوره‌ی دکترایم هزینه‌ی سفر سالیانه به صلاح‌دید خودم داشتم که اگر می‌خواستم خرجش می‌کردم. به سفارتخانه‌ها ایراد نمی‌گیرم. مشکل یا نفس من است یا سیستم عزت شکن این جاها

ناشناس گفت...

من تعجب می کنم که شما بودجه ی سفر نداريد!

ناشناس گفت...

How sad! This is exactly the main reason that I'm wondering to come back or not. Apart from scientific collaboration and visit, what about if I want to spend a short-time summer vacation abroad? I doubt it would possible easily. It's so frustrating.

Unknown گفت...

Easier way: have a non-Iranian passport:)this is the main reason most of the students try to go outside of Iran.

ناشناس گفت...

To Qasem, I think you are being unfair!! As a postdoc at IPM you have up to 2.5MTom annual travel grant. Even if the depratment does not have the money due to the budget short-falls (which is now-a-days the problem of all government offices in Iran!!) if you want to travel to a reasonable conference I'll cover your expenses (to a reasonable amount) through my grant and you may count on it.

To reza, I am not sure if I know you in person. But, I should tell you that the situation regarding visas is not good but it is not so bad either. If you want I can explain it in more detail for you. Just send me an email. I am Shahin Sheikh-Jabbari.

Qasem گفت...

قبول دارم که کامنت اولم بی‌انصافی بود و در حین خسته‌گی نوشتم. چنین چیزی را نمی‌دانستم. ممنون. اما باز هم گمان نکنم بخواهم به جایی بروم

ناشناس گفت...

در ماه های اخير موارد زيادی از دانشجو های تحصيلات تکميلی را شاهد بودم که سفارت فرانسه ويزا برای دوره ی 6 ماهه ی فرصت مطالعاتی آنها را صادر نکرد. فکر می کنم به اين وضعيت با نوشتن و جمع کردن امضاء بايد پايان داد. جامعه ی سياسی اروپا، مخصوصا فرانسه بايد بداند که تحريم جماعت آکادميک راه حل مناسب برای رفع مشکلات سياسی فی مابين نيست.

ناشناس گفت...

سلام
اين ميليه كه دكتر ريبه براي مركز تحصيلات تكميلي در علوم پايه فرستاده ايشون مي خواد همين كار رو بكنه
Dear friends and colleagues,

During the past two weeks, I have been in contact with you concerning
measures that might be taken to reverse the systematic denial
by the French government of visa requests from Iranian scientists.
Via a process that you can trace by reading the messages attached
below, there now appears to be a good chance that Declan Butler,
senior reporter at _Nature_, will write an article about this matter
for the journal. Needless to say, we could not hope for better
publicity.

Dr. Butler tells me that if he decides to write something, he
must have all the necessary information by this Sunday 2 November
at the latest. I can well imagine that his decision will depend
in large part on the quantity and quality of the information
he receives. In response to my earlier request, several of you sent
me detailed information about 6 Iranian scientists whose visa
requests have been refused or are likely to be refused (see
the attached Excel file). Nevertheless, I suspect that 6 detailed
examples may not be sufficient to convince Dr. Butler to write an
article. It is for this reason that I am contacting you again now,
to request your help in identifying other cases of visa requests
refused by France. Please note that Dr. Butler needs _detailed_
information of the kind contained in the attached Excel file;
names alone are not enough. Please distribute this message
quickly and as widely as you can, to anyone you can think of
who might be able to provide useful information. The information
can simply be entered on new lines of the Excel file and
returned to me; I will then collate it all and transmit it
to Dr. Butler.

Thanks in advance for your help, and for your attention to the
very tight deadline.

Best wishes,

ناشناس گفت...

Dear Dr. Butler,

I am a physicist with the CNRS at the University of
Paris-11 (Orsay), and have been working for several years in
collaboration with scientists at the Institute for Advanced
Studies in Basic Sciences in Zanjan, Iran. Earlier today,
one of these colleagues forwarded me a message (see below) from
Telli Faez, an Iranian student whose request for a visa
to begin her Ph.D. studies in France has been delayed
and very probably will be denied. According to her, you
may have plans to write a piece about this situation in
Nature.

During a 1-week visit to Zanjan earlier this month, I
became aware that Ms. Faez's problem is merely one example
among many of what appears to be a systematic French policy
to deny visa requests from Iranian scientists, regardless of
their fields of research. After my return to France, I
contacted several of my Iranian colleagues (see my message
below) to gather more
detailed information on Iranian scientists whose visa requests
have been refused, and I now have the beginnings of a substantial
list. My intention was to make this information public in some
appropriate forum, which however I had not yet identified.
The serendipitous arrival of Ms. Faez's letter makes me realize
that Nature would be the ideal vehicle for such a publication,
and it is for this reason that I am writing to you now.

Of course I don't know exactly what your plans are, and I
don't want to intrude on something that is after all your
initiative. Nevertheless, if you are interested I could provide
you with a fair amount of potentially useful information
about Iranian "refuseniks", and perhaps help build the case
that French policy in this matter is systematic and
indiscriminate. My contacts in Iran would also be useful
in helping me to gather further information, which I'm sure
would pour in as soon as my Iranian friends and their extended
network of acquaintances
realize that the matter might be publicized in Nature.

In any event, I thank you for the interest you are showing
in this matter, and I have no doubt that my Iranian colleagues
will be grateful for whatever you can do. Feel free to contact
me if I can be of any further assistance to you.

Yours sincerely,

Neil M. Ribe
Directeur de Recherche, CNRS
Fluides, Automatique et Systèmes Thermiques
B√¢timent 502 - Campus Universitaire
91405 Orsay Cedex, FRANCE
ribe@fast.u-psud.fr
(+33)1-69153732

Qasem گفت...

لطفن برگردیم به همان مسایل داخلی‌یمان. پژوهش‌گران فرانسه و دیگر دول خودشان می‌دانند چه‌گونه به دولتهایشان برای رفتار به‌تر فشار بی‌یاورند. اما آیا ما هم می‌توانیم این کار را بکنیم؟ سفارت فرانسه حق دارد به ما ویزا دهد یا ندهد. این حق آشکار آنها است. مردمان فرانسوی باید مشکل را حل کنند. اما ما باید داد بزنیم وقتی که کنسول‌گری‌ی وقت ایران در فرانسه
به دانش‌جوی فرانسوی که برای دوره‌ی فوق دانش‌گاه تهران قبول شده است و با هزینه‌ی خودش می‌خواهد برای یاد گیری‌ی فارسی به تهران سفر کند٫ اما کنسول ایران به او ویزا نمی‌دهد داد بزنیم. تازه کنسول ایران صراحتن از این فرد می‌پرسد: همه‌ی ایرانیها حالا دارند از ایران می‌روند٫ انگیزه‌ی واقعی‌ی شما از سفر به ایران چیست؟

سهراب٫ راستی به تماس اینترنتی به صورت فانتزی نگاه کرده‌ای. به نگاهت می‌خواهم ایراد بگیرم. اما به تو حق می‌دهم. وقتی مرکز علوم پایه‌ی زنجان با افتخار اعلام می‌کند که پهنای باند اینترنتش را به مگابیت بر ثانیه ارتقاع داده است همه ما باید مثل تو فکر کنیم. باید فراموش کنیم که مشترک خانه‌گی آمریکای شمالی یا اروپا با ماهیانه کم‌تر از پنجاه دلار خط اشتراک سه مگابیتی بر ثانیه دریافت می‌کند. در تهران اکنون برای خطِ پانصدودوازده مگابیتی باید ماهیانه بیش از ۲۵۰ هزار تومان پرداخت و به علاوه باید اجازه‌نامه‌ای از حاکم بزرگ هم داشت. حق داری و دارید که به تماس اینترنتی به سخره نگاه کنید!

ناشناس گفت...

قاسم عزيز
شما مثل اينکه متن را درست نخوانديد. من به ارتباط هولوگرامی اشاره کردم که سال ها پيش در فيلم جنگ ستارگان مطرح شده بود و اخيرا اولين تجربه ی واقعی آن را شبکه ی CNN
انجام داد. لطفا نوشته ی من رو يک بار ديگر بخوانيد سوء توافهم شده والله به خدا.

Qasem گفت...

سهراب عزیر

با ترکیب و پردازش تصویرهای دوربین‌های مختلف می‌توان به صورت هم‌زمان چند تصویر را روی هم انداخت که بیننده فکر کند که تصویر هولوگرام است. حرکت دوربین با این کار هم ممکن است. این فن‌آوری با یک لپ تاپ معمولی و ترکیب چند فیلم قابل دست‌یابی است. من اگر جای سی‌ان‌ان بودم این کار را می‌کردم و به آن می‌گفتم: هولوگرام. اگر فن‌آوری‌ی هولوگرام به صورت زنده به این وضوح وجود داشت پیش از سی‌ان‌ان خواننده‌های معروف از آن استفاده می‌کردند تا به صورت هم زمان اجرایی زنده در چند شهر بزرگ که طرفدارهای پول‌دار در آن دارند را اجرا کنند. من هنوز باور نکرده‌ام که چیزی که در سی‌ان‌ان نشان داده شد هولوگرام بود٫ تازه آن هم با آن کیفییت

Qasem گفت...

در دو نظر قبلم منظورم از ۵۱۲ مگابیتی همان ۵۱۲ کیلو بیتی بود. ۵۱۲ کیلوبیت