۱۳۸۸ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

معرفی کتاب: بامداد خمار


اين کتاب را شايد بغصی از دوستان خوانده باشند. با اين حال می ارزد به دوستانی که آن را نخوانده اند پيشنهاد کنم.
کتاب، داستان يک زندگی پر شور و حال با شادی ها و غم های مخصوص به خودش است. آخرين جملات راوی را درصفحات پايانی به وضوح دريافتم که گفت: خام بدم پخته شدم، سوختم.
نويسنده ( فتانه حاج سید جوادی) الحق با شيوايی تمام فضای داستان را در ذهن خواننده مجسم می کند. خواندن داستان را با
يک موسيقی سنتی دهه های بيست - سی پيشنهاد می کنم.